افزودن دیدگاه

تصویر مهدیسم

 خانوادتم مثه این که  خیلی جدی گرفتن اگه پدرتم راضی به ازدواجت بشع ولی اون نامادریت فتنه گری میکنه  خب بالاخره ازعمداینکارومیکنه  دلش که واست نمیسوزه ببین توکه ازته دلت اون پسره رو میخواستی اصلاخودت پافشاری کردی ؟ توخودت سردی اگه محکم وایمستادی میگفتی من میخوامش بالاخره مجبوربودن قبول کنن مثل این که پدرت همینجورمیخوادپیش بره تاکی میخادتوتنها باشی یعنی تاآخرت عمرت نه عامو باید پدرت سرعقل بیادحالامیگفتیم هنوزبچست نمی تونه واسه خودش تصمیم بگیره یه چیزی ولی ماشالا تودیگه عاقل وبالغی میتونی واسه خودت تصمیم بگیری به نظرم بایدیه ریش سفیدی ازمحلتون بیاد با پدرت صحبت کنه خب تکلیفت مشخص بشه آخه چرا همینجورخواستگاراروردمیکنه خانودادتم فقط دارن زخمتو تازه میکنن یه سوال یعنی هیییچچچ مدرکی جمع نمیشه ازاون مردیکه کثافت ازش شکایت کنی ؟؟محاله توپی قضیه رونمیگیری اگه کسی پشتت باشه این دوروزمونه هم شده فقط باپارتی کارتوراه میندازن اگه هم بخوای پی اش روبگیری متاسفانه خانوادت راضی نمیشن اگه برسی دقیق کنن گندش درمیاد متاسفانه کسی نمیره جلوواست کاری کنه وگرنه  خوب جرررش میدادن واقعادیگه رددادن فقط بخاطراون لعنتی که زندگیت رونابودکردن حالاخب نباشه انگارزندگی همش تواینه بخدا پسره هم بااین مشکلت کناربیاداون زن بابات بزورتومخش میکنه 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 14 =
*****