چند وقت پیش من یه مشکلی برام پیش اومد که از کار سابقم اخراج شدم و کلی بهم استرس وارد شد که داستانش بماند بعد یکی از کاربرا که فکر کنم خانم هم بود یک شعر برام نوشت که خیلی آموزنده بود و منم حفظش کردم.
در بیابان مغیلان پابرهنه بیستون بارت بود
رخت خوابت پر زه تیغ و بسترت ماری بود
سالها بیمار باشی،گریه هم کارت بود
بهتر از آنست که یک زن بدکاره یارت بود
توهم از این شعر استفاده کن و از اون موجود جدا شو و هنوز جوونی و خودتو نباز تو میتونی دوباره زندگی کنی و دوباره ازدواج کنی و خوشبخت بشی پس اینقدر استرس آیندرو نداشته باش.
چند وقت پیش من یه مشکلی برام پیش اومد که از کار سابقم اخراج شدم و کلی بهم استرس وارد شد که داستانش بماند بعد یکی از کاربرا که فکر کنم خانم هم بود یک شعر برام نوشت که خیلی آموزنده بود و منم حفظش کردم.
در بیابان مغیلان پابرهنه بیستون بارت بود
رخت خوابت پر زه تیغ و بسترت ماری بود
سالها بیمار باشی،گریه هم کارت بود
بهتر از آنست که یک زن بدکاره یارت بود
توهم از این شعر استفاده کن و از اون موجود جدا شو و هنوز جوونی و خودتو نباز تو میتونی دوباره زندگی کنی و دوباره ازدواج کنی و خوشبخت بشی پس اینقدر استرس آیندرو نداشته باش.