ببینید کلا شما راه رو از همون اول اشتباه رفتید. البته خانواده شما هم اشتباه کردند. وقتی کسی دوست نداره ازدواج کنه بهترین آدم دنیا هم جلوی روش بگذارند باز هم راضی نیست.
شما به گفته خودتون انسان دلسوز و مهربانی هستید، اما بزرگترین ضعف تون همون ریختن درون خودتون هست. خیلی از ما ایرانیها فکر میکنیم اگر تحمل کنیم و چیزی نگیم درسته، نه این غلطه. از همون اول با رفتارتون پسر رو متوجه میکردید که دوستش ندارید یا شما به خود آقا پسر همون اول میگفتید قصد ازدواج ندارید، ایشون هم میرفت دنبال زندگی خودش، شما هم به گفته خودتون پله های ترقی زندگی رو طی میکردید.
اما الان...خب، همون کارهایی که در زندگی مجردی میکردید و لذت میبردید رو الان انجام بدید. میخواستید درس بخونید؟ پیشرفت کنید؟ خب الان انجام بدید.
شما به هر حال ازدواج کردید، افکار و دنیای یک فرد متاهل خیلی با فرد مجرد متفاوت میشه، حتی اگر جدا هم بشید هیچ وقت به دوران مجردی بر نمی گردید. از اون مرحله به بعد مشکلی به نام عذاب وجدان همراه شما خواهد بود. خانواده تون هم قطعا شما رو مثل گذشته نمی پذیرند، و زندگی تنهایی برای یک خانم در شرایط کنونی هم سخت و طاقت فرساست. شما رو به جلو حرکت نمیکنید چون دائم افسوس گذشته رو میخورید، پس بهترین راه اینه که خودتون رو سازگار کنید با شرایط کنونی، و البته اصلا بچه دار نشید. هر کاری که دوست دارید انجام بدید، شوهرتون که ظاهرا انسان فهمیده ای هستند و خب خیلی وقت ها هم نیستند. تازه میتونید علایق و کارهاتون رو با شوهرتون هم تقسیم کنید. شاید از این یکنواختی بیرون بیاید.
سلام
ببینید کلا شما راه رو از همون اول اشتباه رفتید. البته خانواده شما هم اشتباه کردند. وقتی کسی دوست نداره ازدواج کنه بهترین آدم دنیا هم جلوی روش بگذارند باز هم راضی نیست.
شما به گفته خودتون انسان دلسوز و مهربانی هستید، اما بزرگترین ضعف تون همون ریختن درون خودتون هست. خیلی از ما ایرانیها فکر میکنیم اگر تحمل کنیم و چیزی نگیم درسته، نه این غلطه. از همون اول با رفتارتون پسر رو متوجه میکردید که دوستش ندارید یا شما به خود آقا پسر همون اول میگفتید قصد ازدواج ندارید، ایشون هم میرفت دنبال زندگی خودش، شما هم به گفته خودتون پله های ترقی زندگی رو طی میکردید.
اما الان...خب، همون کارهایی که در زندگی مجردی میکردید و لذت میبردید رو الان انجام بدید. میخواستید درس بخونید؟ پیشرفت کنید؟ خب الان انجام بدید.
شما به هر حال ازدواج کردید، افکار و دنیای یک فرد متاهل خیلی با فرد مجرد متفاوت میشه، حتی اگر جدا هم بشید هیچ وقت به دوران مجردی بر نمی گردید. از اون مرحله به بعد مشکلی به نام عذاب وجدان همراه شما خواهد بود. خانواده تون هم قطعا شما رو مثل گذشته نمی پذیرند، و زندگی تنهایی برای یک خانم در شرایط کنونی هم سخت و طاقت فرساست. شما رو به جلو حرکت نمیکنید چون دائم افسوس گذشته رو میخورید، پس بهترین راه اینه که خودتون رو سازگار کنید با شرایط کنونی، و البته اصلا بچه دار نشید. هر کاری که دوست دارید انجام بدید، شوهرتون که ظاهرا انسان فهمیده ای هستند و خب خیلی وقت ها هم نیستند. تازه میتونید علایق و کارهاتون رو با شوهرتون هم تقسیم کنید. شاید از این یکنواختی بیرون بیاید.