میخوام حرف دلمو بهتون بگم من هیچوقت به خودم اجازه ندادم به ناموس مردم با چشم بد نگاه کنم مشکل من اینکه نمیتونم کسیو دوست داشته باشم به خودم میگم دیر یا زود ازش سرد میشم به خودم میگم اصلا ازدواج به چه دردی میخوره خیلی دلم میخواد یکی رو دوست داشته باشم ولی نمیشه احساساتم کلا داغون شده به خودم میگم اصلا میتونم از پس زندگی دربیام بعضی از دوستای من ازدواج کردن خدارو شکر خدا هم کمکشون کرده زندگی خوبی دارن ولی من میترسم ارادم خیلی ضعیفه من نمیتونم من مثل آدمای معمولی نمیتونم زندگی کنم خیلی بدبینم مثلا میگم اگه من با این دختر ازدواج کنم بعد از مدتی از من سرد میشه و میره با پسرای دیگه ارتباط برقرار میکنه
میخوام حرف دلمو بهتون بگم من هیچوقت به خودم اجازه ندادم به ناموس مردم با چشم بد نگاه کنم مشکل من اینکه نمیتونم کسیو دوست داشته باشم به خودم میگم دیر یا زود ازش سرد میشم به خودم میگم اصلا ازدواج به چه دردی میخوره خیلی دلم میخواد یکی رو دوست داشته باشم ولی نمیشه احساساتم کلا داغون شده به خودم میگم اصلا میتونم از پس زندگی دربیام بعضی از دوستای من ازدواج کردن خدارو شکر خدا هم کمکشون کرده زندگی خوبی دارن ولی من میترسم ارادم خیلی ضعیفه من نمیتونم من مثل آدمای معمولی نمیتونم زندگی کنم خیلی بدبینم مثلا میگم اگه من با این دختر ازدواج کنم بعد از مدتی از من سرد میشه و میره با پسرای دیگه ارتباط برقرار میکنه