افزودن دیدگاه

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

من نمی دانم چه شعری را سرایم تا دلم خالی شود

کاشکی با کاش گفتن وین دلم خالی شود

روزها هر روز و هر ماه بی تغیّر از پی هم می رود

نیست روزی که ورق گردان و از نو این دلم خالی شود

آرزو دارم که زین پس بگذرد ، فردای شادی در رسد

آید آنروزی که روزم بی تلاطم بگذرد، آخر دلم خالی شود

از خدا خواهم ز دنیا و هزاران دلرباییهای او

آنکه بی تردید خواهم وآن دلم خالی شود

گر هزاران بیت خوانم یا سرایم، مطلع شعرم یکیست

یا الا ای آنکه دستم را فرازت می کشم، کی این دلم خالی شود؟

گر به پایان آید این دفتر تمنایم به دل خالی شود

کاشکی با کاش گفتن وین دلم خالی شود.

 

20 دیماه 1382 ، ساعت 8 صبح ، "نمی دانم" چون سقراط

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 1 =
*****