افزودن دیدگاه

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

ضمن احترام به نظر شما بزرگوار ؛ مطلبی رو که خدمتتون عرض میکنم صرفا نظر به این پیام شما نیست که در جای خود نظر متعادلتر و تا حدودی درستتری هست. بلکه با توجه به نظرات مختلفی است که در اینباره از شما دریافت کردیم. 
نظر شما تلفیق و امیخته ای از دو نظر می باشد، نظر فلاسفه و عرفایی که "با استناد به آیه ی «نَفَختُ فیهِ مِن رُوحِی»  معتقدند خداوند از روح خودش در ما دمیده و چنین نتیجه می گیرند که: همه ی انسان ها تکه ای از خدا هستند. بنابراین اینکه بگوییم کدام فعل آدمی خوب است و کدام بد، حرف بی معنایی است. چراکه ما آدمیان همگی وجودی خدایی داریم و خدا نیز هرگز مرتکب فعلی ناشایست نمی شود. پس هرچه انجام می دهیم، همه متصل به خدا و مورد تایید و رضایت اوست.
چون که بی رنگی اسیر رنگ شد                      موسی با موسی در جنگ شد
 بر اساس این فرضیه، گناه و آلودگی معنا نخواهد داشت. چراکه اگر کسی مرتکب عملی ناشایست و فعلی قبیح شود، در واقع روحش آلوده به گناه می شود. اما از سوی دیگر روح آدمی، همان روح خداست و روح خداوند پاک و منزه از آن است که به پلیدی و گناه آلوده شود. در نتیجه، «گناه» وجود خارجی ندارد". و این نظر شما که میگویید ما انسان ناپاک نداریم با این نظریه تطابق دارد.

و از طرف دیگر شما در پیج دیگری نظری دیگری را که ما آنرا قبول داریم مطرح می کنید و می فرمایید : (ی) در (روحی)، (ی) مالکیت است و معنی ایه اینست که خدا از روحی که مالکش هست در انسان دمید ... .

و تلفیق این دو نظر با هم در نظرات شما باعث شده که خروجی آن معجونی باشد که از یکطرف می گوید: ما انسان ناپاک نداریم و من عاشق همه ادمهای ناپاک هستم و ... . و از طرف دیگر گناه و خطای انسان را می پذیرد و ... . و جسارتا خروجیش میشه اینکه هم ما انسان ناپاک نداریم و هم داریم.(تناقض)

و اما این پیامی که بنده بهش ریپلای زدم : 
دوست من، کبرای قیاس(مقدمه دوم) شما اشکال دارد، بنابراین نتیجه گیری از آن صحیح نخواهد بود. (مغالطه)

برگشت پیام شما به این قیاس هست که :

مقدمه 1 : انسان، موجودیست که دارای روح خدایی است.

مقدمه 2: موجودیکه دارای روح خدایی است، پاک و طاهر است.

نتیجه : انسان، پاک و طاهر است.

مقدمه 2 قیاس شما (موجودی که دارای روح خدایی است "یا به تعبیر شما روحی که خدا مالک اوست"؛ پاک است) درست نیست. چون همه چیز ما از خداست. نه تنها روحمان. به عبارت دیگر خدا مالک همه چیز ماست. دلیلی نداره که خدا مالک هرچه که بود، ان چیز لزوما پاک باشد. (خود خدا نخواسته که پاک باشد وگرنه که فرشته می آفرید). بله این درسته که بگوییم که انسان ذاتا و فطرتا پاک بدنیا میاد. ولی این درست نیست که نتیجه بگیریم پس چیزی که در ذات پاکه ، دیگه ناپاک و نجس نمیشه. پس ما انسان ناپاک نداریم. چرا؟ چون ممکنه توبه کند و مثل رو اول پاک شود؛ خب حالا آمدیم توبه نکرد؟! پس تکلیف آیه (أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ) چه می شود؟!

و اینکه ما این روح رو متصف به پاکی ذاتی بدانیم نیازمند قید هست که خدا وقتی فرمود "نفخت فیه من روحی" این روح را مقید به پاکی نکرد. مثلا نفرمود: "نفخت فیه من روحی طیباً مطهرا" در حالیکه برای خدا کاری نداشت که انسان را بجای مسجود فرشتگان، موجودی پاک چون فرشتگان بیافریند.

خدا وقتی بخواهد می‌شود، وقتی نخواهد نه
گلی بازیچه طوفان غارتگر نخواهد شد
خدا وقتی بخواهد غیر ممکن می شود ممکن
ولی وقتی نخواهد واقعا دیگر نخواهد شد

در ادامه در تکمله بحث شما عرض میکنم، خدا هوای مخلوقاتش را دارد و زمینه های رشد و تربیتشان را فراهم می آورد و نسبت به پرورش و بالندگی آنها بی اعتنا نیست و نمی شود.

ارسطو (فیلسوف یونان باستان) عقیده داشت که خدا جهان را خلق کرد و به همه مخلوقات حیات داد و بعد آنها را رها کرد و کاری به کارشان نداشت؛ چون مقام خدا بالاتر از آنست که بخواهد وقت خودش را صرف موجودی کند که مقام نازلی دارد.

این نظر ارسطوست که عقل او برترین عقل های عالم است؛ معلم اول است؛ اسلام که آمد گفت خدا رب العالمین و مالک العالمین است.

بنابراین خدا نه تنها مالک روح انسان، بلکه مالک العالمین است. و هرچرا که برای رسیدن به مقصد و مقصود الهی نیازش باشد در اختیارش قرار می دهد ولو به ازمایش الهی که نمونه ای ایست از بستری سازی رشد و تعالی او و به دادن قدرت اختیار که وجود خویش را در مسیر لطافت بخش تربیت الهی قرار دهد و از فرش به عرش عروج کند. و یا از چنین انتخابی چشم بپوشد و از تربیت ربانی محروم شود و از عرش به فرش فرو آید و فرو دستی و فرومایگی را نصیب خود کند. 

موفق باشید.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 2 =
*****