افزودن دیدگاه

تصویر "نمی دانم" چون سقراط
نویسنده "نمی دانم" چون سقراط در

عزیزم دیروز که این پیام شما رو خواندم حس کردم دستی مشکل 7_8 سال پیش منو اینجا تایپ کرده. دوستی داشتم که مشکلی براش پیش اومد و همه موقعیتهاشو بدلیل اون مشکل از دست داد. تا حدی که چند سال در غار تنهایی خودش پیله کرد. همه راههای ارتباطی ما رو مسدود کرده بود. من خیلی تلاش کردم. ولی حقیقت اینه که تا موقعی که کسی خودش نخواد ما نمیتونیم هیچ کمکی بهش بکنیم. آدم باید خودش بخواد. غریقی که داره غرق میشه اگه نخواد دست شما رو بگیره شما نمیتونی نجاتش بدی.

من ازش نمیتونستم بپرسم مشکلت چیه؟ تا زمانیکه فردی نخواد مشکلش رو بگه، هر کنکاشی فضولی و دخالت محسوب میشه. (حداقل ما در روابط دوستیهامون این حدود و ملاحظات رو داریم) خیلی اگر فشار بیاری ، مثل کشی میمونه که در میره. اجازه بده هر وقت خودش صلاح بدونه میاد برات تعریف میکنه و اجازه بهت میده که کمکش کنی. من خودم بشخصه برای فرزندانم ، همسرم ، خانواده خودم هم اگه مشکلی پیش بیاد و حس کنم نخوان مشکلشونو بهم بگم، بهشون پیله نمی کنم. اجازه میدم خودشون هر وقت شرایطشون مساعد شد میان طرح مشکل میکنند. البته پیش آمده چند باری خیرخواهی برای کسی کردم که اون ازم نخواسته ؛ چون احساس کردم اون نمیدونه چقدر نیاز داره ولی من که میدونم چقدر نیاز داره باید کمکش کنم. ولی باور کن همون هم جوابی رو که انتظار میرفته بده، نداده ؛ برای همین هم به شما توصیه میکنم اگه دوست دارید، دوستی مؤثر باشید، بهش اجازه خلوت بدید. اجازه بدید خودش رو پیدا کنه ببینه کجاست؟ بعد اگه حس کرد میتونه روی کمک شما حساب کنه و یا شما میتونید کمکش کنید؛ میاد دنبال شما.

دلسوزی خوبه، عالیه که شما در این دنیا که آدمهاش عصا از کور می دزدند؛ شما اینقدر حس رأفت دارید. ولی این رأفت را باید جایی هزینه کرد که خریدار قابلش پیدا بشه.(منظورم این نیست که دوستتون قابل نیست؛ منظورم این هست که اون شرایطی که باید ایجاد بشه که قابلیت کمک گرفتن پیدا بشه؛ هنوز بوجود نیامده. بقولی شرایطی نداره که کمک از کسی قبول کنه)

اینکه فرمودید خدا منو سر راه او قرار داده خدمتتون عرض کنم که از منظر دینی هم همینجوره. خدا به پیامبرش که در موردش میگه: «لقد جَآءَكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِٱلْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَّحِيم؛ همانا پیامبری از خودتان به سوی شما آمده است كه آنچه شما را برنجاند بر او سخت است، بر هدایت شما حریص و دلسوز، و به مؤمنان رئوف و مهربان است» 

ولی همون خدا وقتی می بینه پیامبر داره جان عزیز خودش رو در راه این دلسوزی و رأفت فدا میکنه بهش میگه :  وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا ۖ وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ : ما تو را نگهبان ایشان نکردیم و تو وکیل آنها نیستی.

خدا به پیامبر میگه ابلاغ کن؛ تو مسئولیت ابلاغ داری فقط. ولی مسئول این نیستی که خودت رو بکشی که مردم ایمان بیاورند. خدا شاید برای اینکه خیال پیامبر رو راحت کنه بهش میگه :  وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَكُوا : و اگر خداوند مى‌خواست (همه به اجبار ايمان مى‌آوردند و) شرك نمى‌ورزيدند. 

عزیزم شما این مسئولیت رو داری که به دوستتون بفهمانید هر زمانی که اراده کنی من در حد توانم در خدمت شما هستم.

خانم گل، شما به زندگی خودت به خوبی و ارامش بپرداز و برای دوستت هم دعا کن. هر از چندی حالی ازش بپرس. ولی اینو حتما بهش بفهمون که هر زمانی خواست میتونه روی شما حساب کنه. ولی شما مسئولیت بالاتری هم داری؛ حفظ نظم و ارامش خانواده خودت در درجه اول وظیفه شماست. و اتفاقا تا شما روح و روان آرامی نداشته باشی ؛ نمیتونی ارامش بخش کسی باشی.

ذات نایافته از هستی بخش

چون تواند که بود هستی بخش

خشک ابری که بود ز آب تهی

ناید از وی صفت آب دهی

عزیزم اینکه شما اینقدر روح خودت رو درگیر فردی کنی که کمکی از شما نمی پذیره و اینقدر خودت رو بیازاری که کودکان معصومت رو بزنی مثل این میمونه که شما نماز یومیه ات رو که واجبه نخوانی و بعد نصف شب پاشی تا صبح، نماز شب که مستحبه بخوانی. کدام را خدا از ما خواسته؟!

 فدات شم، من هرگز نمی گویم او را رها کن! اصلا شما با این میزان احساسات نمیتوانی او را رها کنی؛ ولی من میگم دورا دور هواشو داشته باش. تا زمان اون هم برسد که به سمت شما بیاد. و ندای لبیک شما رو پاسخ بده. اون فعلا در مرحله ای نیست که بقولی، هل من ناصری داده باشه.

دوست خوبم؛ دوستت دارم و آرزومند آرزوهای قشنگت هستم.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 7 =
*****