افزودن دیدگاه

تصویر مسیح
نویسنده مسیح در

چی بگم؟ ما بر خلاف گذشته مشابه ،حال و اینده خیلی متفاوتی داریم و انقدررررررر از هم دوریم که من حتی نمیفهمم شما چی میگی :( چه بد که من حتی ۱۰ درصد متن پیامت هم نفهمیدم چه برسه درکش کنم.

میتونم بگم پیام اولت تا پیام دومت لحن و نگارشت کاملا متفاوت بود وقتی متن اولیه رو خوندم این طور تجسمت کردم که یه زن لوس نازپرورده عشق شوهرکه باباش تو سن پایین با جهاز فراون و سوت وصلوات دادتش به یه ادم حسابی روشوهره هم روتحت پادشاهی بادش زده ،مرفه بی دردی که از اروغ سرمستی پول و محبت تحت تاثیر احکام اسلامی چهار ساعت پشت خط شوهر جونش وایساده تا واسه نیم ساعت بیرون رفتن اجازه بگیره شوهرش کیف کرده باحال جوابشو داده. این دفیفا تجسم من از خوندن متن اولت بود که ما سعی کردم با تازیانه واقعیت متوجه اوضاع خراب زنانها و قوانینش بکنم .

ولی چیزی که ازمتن دومت برداشت کردم یه زن قوی درد کشیده خود ساخته ایه که جنگیده ولی تسلیم حقیقت شده و شوهر نه چندان مهربان و زن دوستی که تازه سر به زندگی شده .

نمیدونم کدومش درسته ولی این رو میدونم که مسیر ما کاملا از هم جداست من نمیتونم انقدر قوی باشه و صبور که مردی رو با محبت به سازگاری برسونم .من برای استقلالم جنگیدم و اکنون با کسی وارد رابطه یا ازدواج میشم که خودم انتخاب کنم نه خانواده و پای بدیش و خوبیش میمونم و نمیتونم بهبودس ببخشم و در موقع اختلاف قانون رو حاکم میدونم نه اخلاق .چون محبت واخلاق زمانبره ومن ادم صبوری نیستم و اون فرد سریعا با نفر بعد عوض میکنم.  میتونی برام راحت تر بنویسی که بفهمم؟؟ مسیح

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 0 =
*****