افزودن دیدگاه

تصویر مهیلا
نویسنده مهیلا در

سلام وقتتون بخیر خیلی ممنونم از راهنماییاتون واقعا بهش نیاز داشتم...کسی و نداشتم که براش موضوع رو بگم و کمکم کنه.....درواقع انگار کور شده بودم همه دوستامو بخاطر یه نفر کنار زدم میخاستم توجهم همه سمت اون باشه ....برای همین کسی رو ندارم که باهاش درمیون بذارم....من خودم فک نمیکنم همجنسگرا باشم ...اما خانوادم وقتی میبینن اینقد حالم بده گریه میکنم یا افسرده شدم میگن این رفتار برای اینکه دوستت ترکت کرده خیلی غیر عادیه حتی کارم با خانوادم به مجادله کشید ....و حتی بگم.که این موضوع و تموم خاله هام بخاطر ارتباط نزدیکی که بامامانم داشتن فهمیدن.....من بهشون حق میدم چون گهگاهی خودمم به خودم مشکوک.میشم ....برای همین مامانمو درک میکنم .....اما الان با این شرایطم و استرس کنکورو آیندم از توان من.خارجه که باهاش کنار بیام......چند جلسه هم همراه مامانم مشاوره رفتم که توجیهش کرد که من همجنسگراه نیستم خداروشکر دست از سر من برداشته......اون.چند جلسه هم که مشاوره رفتم یکم از سنگینی این درد کم شده بود...اما الان بازم داره میاد سراغم و هنوز برام سخته....من کنکوریه امسال هستم...خیلی هم هزینه کردم ....حتی تو پانسیونم درس میخوندم ....تو همون پانسیون که دوستم درس میخوند قبلا ...از شانس بدم همون کسی.که دوستم باهاش آرامش پیدا میکرد اونجا بود.....حتی هدیه هایی که اونروزا براش میخریدمو رو میز دوستش دیدم.....هیچ گله و شکایتی نکردم بهش ...خودش فردای اون رپز.گفت میخام برگردم پانسیون.پیش دوستم ....منم تحمل نداشتم و از اونجا انصراف دادم....مدیر پانسیونم گف تو دانش آموز نمونه ایی هستی من که رفتم هر دوی اونارو.بیرون کرد......بعضی وقتا.میگم خدا خیلی مراقب من بوده .....شاید اینا همه برا این بوده که.من چشمامو باز کنم ....شاید اگ ارتباطمون ادامه پیدا میکرد واقعا تحت تاثیر محیط همجنسگرا میشدم....اما با دونستن این موضوعات نمیتونم.تلخی شو هضم کنم....هنوزم بعد سه ماه که گذشته بهش فکر میکنم ....بیهو وسط درس خوندن گریه.میکنم....نمیدونم هرچی که هست خدا خودش کمک کنه....شما هم برام دعا کنید .....مرسی از وقتی که گذاشتین واقعا ممنونم...

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
11 + 3 =
*****