افزودن دیدگاه

تصویر نویسنده سوال
نویسنده نویسنده سوال در

بابت نظر دادنتون هرچند سزشار از توهین بود مچکرم بهتره کمی روی ادبیاتتون کار کنید.این خانواده کلا خرابن داشتن سر مارو کلاه میزاشتن این دختر خدا نشناس همش میرفت تو اتاق و با پیرا حرف میزد خودم مچشو بارها گرفتم با پرروی تمان گفت من همنم که دیدی دلته منو بگیر دلت نیست به سلامت منم دیگه گیر کرده بودم به پدرم میگفتم نمیخوام قبول نمیکرد مادرمم باور نمیکرد برای همین سر محظر عقد گفتم نمیخوام الانم ولم نمیکنن نمیدونم باید چیکار کنم میگن باید دوباره بیای عقر کنی و بگی بله چون سرش اسم گداشتی منم نمیدونم چیکارکنم.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 0 =
*****