افزودن دیدگاه

تصویر نویسنده سوال
نویسنده نویسنده سوال در

آقا باورکن یه قرونی از بابام نگرفتم بیست و پنج سالمه ده ساله دارم کارگری میکنم از پونزه سالگی هنوز نه دختری رو بردم کثافت کاری نه اصلا از این کارا خوشم میاد حرف خداترسی و اینا نیست جدی دارم میگم باورکن بیشتر خودم دارم ناراحتی میکشم میگم باخودم مگه من چه جرمی مرتکب شدم که باید همچین زن لجنی سر راهم بیفته نه مال حروم خوردم نه به زن کسی نظر کردم ولی دنیا خیلی بی عدالته اگه خدایی هست و داره میبینه باید صدامو بشنوه چرا باید تو مسیر من همچین حیوانی قرار گیره احساس گناه نکرده و تاوان نداشته داره دیوانم میکنه شما میگی برو به اون بابای بی شرفش حرف بزن آقا تو اصلا باباشو دیدی که داری میگی برو بهش بگو یه کلاهبردار زمین خار حقه باز که یه خونرو به صد نفر میفروشه به برادرش بگم که یه بی پدر و مادر بی ناموسه که از صبح تا شب دنبال نانوس مردمه نمیخوام اینو بگم ولی فکر کنم پدرم بخاطر پول فراوان حرومه که به من میگه باید اینو بگیری متاسفانه فک کنم بابامو خریدن اون نامردا وگرنه چرا وقتی یکی میدونه خانواده مقابل بی آبروعن بعد بگه برو دخترشو بگیر اصلا خودش به کنار شما خواهر هاشو ببینی حالت تهوع میگیری همین خانم یا آقای مسیح که میگه تجربه اگه اونارو ببینه از ایران فرار میکنه مرد نیست که باهاشون نبوده باشه.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
15 + 0 =
*****