افزودن دیدگاه

تصویر منم
نویسنده منم در

تنهایی. تنهایی.تنهایی. بی کسی. بی کسی. بی کاری. بی کاری. فحش. فحش. فحش. زدن. زدن. زدن. زدن. عقده. عقده. عغده. اشک. بی صدا کریه کردن. لجبازیه ی زبون نفهم و خودخواه. زدنت تا حد بیمارستان بخاطر ناراحت از دست پسراش با تفک تو دلت تیر زدن بعد وسط بیابون پیادت کنن بگن تو رفیق داشتی با دکتر دعوا کردن و دکترم بحای در آوردن سرپایی تیر از تو دلم بستری کردن و به زور بیهوشی دادن. تو ی خرابه گوشه خونه درس خوندن و از برادرا کتک خوزدن. نصف شب زیر تیر برق درس خوندن. به خاطر جای تمیز درس نخوندن مریض شدن. تو حالت مریضی با تسمه کتک زدن و با بدن کبود پیش دکتر جراح بردن. کتک زدن برادرا در همه حالت. تو اتاقک بالای دستشویی درس خوندن بوی هر کثافتی رو تحمل کردن با معدل 18 دیپلم گرفتن. هر لار از دانشگاه برگشتن و اذیت شدن. تحصیل بدون کمک. برگشتن و با بدبختی فوق لیسانس خوندن تغییر گرایش به بهتر رشته روز. فوق لیسانس گرفتن و برگشتن و باز هم کتک خوردن دوتا از انگشتامو از جا در رفتن که هنوز یکیشونو نمیتونم تکون بدم. لگت خوزدن تو کتفم که الان نمیتونم درست نفس بکشم. طرح علمی پژوهشی دادن و باز هم فحش خوردن. خوب من چکار کنم دیگه از ی دختر چکاری بر میاد. هر هرچی مرد بدم اومده فک میکنن زور دارن باید بزنن. دلم میخواد ی کار پیدا کنم راحت شم. از این همه سلطه و بیرحمی. تازه میترسم همین پدری که اینقد اذیتم کرده طوریش شه بعد اون برادرای هیولام بیان و اذیتم کنن. ای خدااااااااااا.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 0 =
*****