جوانی خدمت امام حسین علیه السلام رسید و گفت، من مردی گناهکارم و نمی توانم خود را در انجام گناهان باز دارم، مرا نصیحتی فرما.
قال الامام الحسین علیه السلام:
"اِفعَلْ خَمسَةَ أشياءَ و أذنِبْ ما شِئتَ ، فأوَّلُ ذلكَ : لا تَأكُلْ رِزقَ اللّه ِ و أذنِبْ ما شِئتَ ، و الثّانِي : اُخرُجْ مِن وَلايَةِ اللّه ِ و أذنِبْ ما شِئتَ ، و الثّالِثُ : اُطلُبْ مَوضِعا لا يَراكَ اللّه ُ و أذْنِبْ ما شِئتَ ، و الرّابِعُ : إذا جاءَ مَلَكُ المَوتِ لِيَقبِضَ رُوحَكَ فادْفَعْهُ عَن نَفسِكَ و أذنِبْ ما شِئتَ ، و الخامِسُ : إذا أدخَلَكَ مالِكٌ في النّارٍ فلا تَدخُلْ في النّارِ و أذنِبْ ما شِئتَ"!
امام حسین علیه السلام فرمود:
«پنج کار را انجام بده و آنگاه هر چه می خواهی گناه کن.
اول: روزی خدا را مخور و هر چه می خواهی گناه کن.
دوم: از حکومت خدا بیرون برو و هر چه می خواهی گناه کن.
سوم: جایی را انتخاب کن تا خداوند تو را نبیند و هر چه می خواهی گناه کن.
چهارم: وقتی عزرائیل برای گرفتن جان تو آمد او را از خود بران و هر چه می خواهی گناه کن.
پنجم: زمانی که مالک دوزخ تو را به سوی آتش می برد در آتش وارد مشو و هر چه می خواهی گناه کن».
(بحارالانوار، ج 78، ص 126، حدیث 7; جامع الاخبار، ص 359، حدیث 1001).
جوان اندکی فکر کرد و شرمنده شد و در برابر واقعیت های طرح شده چاره ای جز توبه نداشت.
السلام علیک یا فارس الحجاز
درس هایی از امام حسین علیه السلام:
جوانی خدمت امام حسین علیه السلام رسید و گفت، من مردی گناهکارم و نمی توانم خود را در انجام گناهان باز دارم، مرا نصیحتی فرما.
قال الامام الحسین علیه السلام:
"اِفعَلْ خَمسَةَ أشياءَ و أذنِبْ ما شِئتَ ، فأوَّلُ ذلكَ : لا تَأكُلْ رِزقَ اللّه ِ و أذنِبْ ما شِئتَ ، و الثّانِي : اُخرُجْ مِن وَلايَةِ اللّه ِ و أذنِبْ ما شِئتَ ، و الثّالِثُ : اُطلُبْ مَوضِعا لا يَراكَ اللّه ُ و أذْنِبْ ما شِئتَ ، و الرّابِعُ : إذا جاءَ مَلَكُ المَوتِ لِيَقبِضَ رُوحَكَ فادْفَعْهُ عَن نَفسِكَ و أذنِبْ ما شِئتَ ، و الخامِسُ : إذا أدخَلَكَ مالِكٌ في النّارٍ فلا تَدخُلْ في النّارِ و أذنِبْ ما شِئتَ"!
امام حسین علیه السلام فرمود:
«پنج کار را انجام بده و آنگاه هر چه می خواهی گناه کن.
اول: روزی خدا را مخور و هر چه می خواهی گناه کن.
دوم: از حکومت خدا بیرون برو و هر چه می خواهی گناه کن.
سوم: جایی را انتخاب کن تا خداوند تو را نبیند و هر چه می خواهی گناه کن.
چهارم: وقتی عزرائیل برای گرفتن جان تو آمد او را از خود بران و هر چه می خواهی گناه کن.
پنجم: زمانی که مالک دوزخ تو را به سوی آتش می برد در آتش وارد مشو و هر چه می خواهی گناه کن».
(بحارالانوار، ج 78، ص 126، حدیث 7; جامع الاخبار، ص 359، حدیث 1001).
جوان اندکی فکر کرد و شرمنده شد و در برابر واقعیت های طرح شده چاره ای جز توبه نداشت.
یاعلی