معمولا وقتی درباره موضوعی یا فردی علیرغم گذشت زمان، در ذهن ماندگار میشود و هرازگاهی یاد آن موضوع یا فرد می افتیم، معنایش این است که آن موضوع یا فرد یک ویژگی یا نکتهای داشتند که باعث می شود ذهن ما خواسته یا ناخواسته جذب آن موضوع یا نکته شود، ولو اینکه در حال حاضر نسبت به آن موضوع یا نکته غافل باشید، ولی گاها ضمیر ناخودآگاه نیز در این زمینه موثر است؛ مثلا ناخواسته ممکن است یادآوری آن فرد یا ویژگی ظاهری، اخلاقی یا رفتاری ایشان باعث شدت تا شما حس خوبی را در ذهنتان نسبت به ایشان تداعی کنید. لذا ذهن شما با تداعی این حس خوب یاد گرفته که به آن فرد هراز گاهی فکر کند. البته این احتمال هم وجود دارد که در رد کردن ایشان در همان جلسه اول دچار تردید شده باشید و ذهنتان را از این جهت درگیر کرده باشد.
در هرصورت دلیلش هر چه که باشد، درصورتی این موضوع می تواند برای شما مشکل ساز شود که فکر کردن درباره ایشان، مانع روال طبیعی زندگی تان شده باشد مثلا نتوانید در زندگی تمرکز لازم را داشته باشید و لطمه به درس و زندگی شما زده باشد یا مثلا مانع ازدواجتان شده تاجایی که حاضر نیستید با کسی دیگر ازدواج کنید. اما اگر یادآوری و فکر کردن درباره آن فرد کذایی مشکلی در زندگی شما بوجود نیاورده و تنها مشغله فکری ایجاد کرده است در آن صورت باید عرض کنم که این مشکل شما جدی نیست و با رعایت چند نکته میتوانید این مشغله فکری را کنار بگذارید. ازجمله:
در اوقات و زمانی که ذهنتان به او فکر می کند، اصلا مقاومت نکنید که چرا چنین فکری می کنید، بلکه اجازه بدهید این فکر به ذهنتان بیاید. اما برای آن برنامه داشته باشید؛ یعنی بررسی کنید در چه زمان و اوقاتی، به ایشان فکر می کنید؟ در همان اوقات و زمانها خود را مشغول کار دیگری کنید؛ مثلا بلافاصله اگر در تنهایی به سر میبرید، با یکی از اعضای خانواده صحبت کنید یا وارد جمع شوید یا مشغول دیدن تلویزیون شوید. خلاصه هرآنچه باعث پرت شدن حواستان از آن فکر می شود انجام دهید. این کار را باید به صورت یک رویه انجام دهید تا اهمیت این موضوع در ذهن شما کاهش یابد و ذهنتان ناخواسته مدیریت افکار را بدست خواهد گرفت.
اینکه علیرغم سرگرم کردن خود باز به ایشان فکر می کنید، علتش این است که این سرگرمی که برای خودتان انتخاب کردید، آنقدر قوی و تاثیرگذار نبوده است؛ اگر می بینید مثلا مشاهده تلویزیون هم باعث پرت شدن حواس و ذهن شما نشد، خب باید این سرگرمی را تغییر بدهید و مثلا خود را مشغول گفتگوی تلفنی با یکی از اقوام یا دوستان یا یکی از اعضای خانواده بکنید. معمولا گفتگو و صحبت کردن از آنجایی که حواس و ذهن را روی ارتباط و حرف زدن و فهم معانی و ... متمرکز می کند، پتانسیل کافی را برای پرت کردن حواس را دارد.
بنابراین انتخاب نوع سرگرمی و میزان و پتانسیل تمرکز ذهنی برای شما مهم است. لذا شما بررسی کنید که کدامیک از مشغلویت ها و سرگرمیها می تواند ذهنتان را کاملا درگیر کند همان را انتخاب کنید.
نکته پایانی: هیچ گاه بنا نیست که فرد موردنظر را به طور کامل از ذهنتان فراموش کنید. چون اگر دنبال فراموشی کامل ایشان باشید در واقع در حال سرکوب کردن این موضوع خواهید بود و این سرکوب گری نشانه خوبی نخواهد بود. لذا شما با پرت کردن حواس و ذهنتان بنا نیست که آن فرد را فراموش کنید، بلکه با این کار دنبال این خواهید بود که ذهنتان را آموزش بدهید تا یاد بگیرد که چگونه افکار خود را مدیریت و تنظیم کند. لذا مشکل شما، یادآوری فرد مذکور در ذهنتان نیست، بلکه مشکل عدم مدیریت ذهن شماست که با تکنیک بالا شما تلاش خواهید کرد تا ذهنتان مسائل پیرامونی خود را مدیریت و تنظیم نماید؛ مثل این می ماند که شما تلاش می کنید تا قطعات پازل در جای خودشان قرار بگیرند نه اینکه بخواهید قطعه ای از پازل را حذف و فراموش کنید.
با سلام به شما کاربر محترم
معمولا وقتی درباره موضوعی یا فردی علیرغم گذشت زمان، در ذهن ماندگار میشود و هرازگاهی یاد آن موضوع یا فرد می افتیم، معنایش این است که آن موضوع یا فرد یک ویژگی یا نکتهای داشتند که باعث می شود ذهن ما خواسته یا ناخواسته جذب آن موضوع یا نکته شود، ولو اینکه در حال حاضر نسبت به آن موضوع یا نکته غافل باشید، ولی گاها ضمیر ناخودآگاه نیز در این زمینه موثر است؛ مثلا ناخواسته ممکن است یادآوری آن فرد یا ویژگی ظاهری، اخلاقی یا رفتاری ایشان باعث شدت تا شما حس خوبی را در ذهنتان نسبت به ایشان تداعی کنید. لذا ذهن شما با تداعی این حس خوب یاد گرفته که به آن فرد هراز گاهی فکر کند. البته این احتمال هم وجود دارد که در رد کردن ایشان در همان جلسه اول دچار تردید شده باشید و ذهنتان را از این جهت درگیر کرده باشد.
در هرصورت دلیلش هر چه که باشد، درصورتی این موضوع می تواند برای شما مشکل ساز شود که فکر کردن درباره ایشان، مانع روال طبیعی زندگی تان شده باشد مثلا نتوانید در زندگی تمرکز لازم را داشته باشید و لطمه به درس و زندگی شما زده باشد یا مثلا مانع ازدواجتان شده تاجایی که حاضر نیستید با کسی دیگر ازدواج کنید. اما اگر یادآوری و فکر کردن درباره آن فرد کذایی مشکلی در زندگی شما بوجود نیاورده و تنها مشغله فکری ایجاد کرده است در آن صورت باید عرض کنم که این مشکل شما جدی نیست و با رعایت چند نکته میتوانید این مشغله فکری را کنار بگذارید. ازجمله:
در اوقات و زمانی که ذهنتان به او فکر می کند، اصلا مقاومت نکنید که چرا چنین فکری می کنید، بلکه اجازه بدهید این فکر به ذهنتان بیاید. اما برای آن برنامه داشته باشید؛ یعنی بررسی کنید در چه زمان و اوقاتی، به ایشان فکر می کنید؟ در همان اوقات و زمانها خود را مشغول کار دیگری کنید؛ مثلا بلافاصله اگر در تنهایی به سر میبرید، با یکی از اعضای خانواده صحبت کنید یا وارد جمع شوید یا مشغول دیدن تلویزیون شوید. خلاصه هرآنچه باعث پرت شدن حواستان از آن فکر می شود انجام دهید. این کار را باید به صورت یک رویه انجام دهید تا اهمیت این موضوع در ذهن شما کاهش یابد و ذهنتان ناخواسته مدیریت افکار را بدست خواهد گرفت.
اینکه علیرغم سرگرم کردن خود باز به ایشان فکر می کنید، علتش این است که این سرگرمی که برای خودتان انتخاب کردید، آنقدر قوی و تاثیرگذار نبوده است؛ اگر می بینید مثلا مشاهده تلویزیون هم باعث پرت شدن حواس و ذهن شما نشد، خب باید این سرگرمی را تغییر بدهید و مثلا خود را مشغول گفتگوی تلفنی با یکی از اقوام یا دوستان یا یکی از اعضای خانواده بکنید. معمولا گفتگو و صحبت کردن از آنجایی که حواس و ذهن را روی ارتباط و حرف زدن و فهم معانی و ... متمرکز می کند، پتانسیل کافی را برای پرت کردن حواس را دارد.
بنابراین انتخاب نوع سرگرمی و میزان و پتانسیل تمرکز ذهنی برای شما مهم است. لذا شما بررسی کنید که کدامیک از مشغلویت ها و سرگرمیها می تواند ذهنتان را کاملا درگیر کند همان را انتخاب کنید.
نکته پایانی: هیچ گاه بنا نیست که فرد موردنظر را به طور کامل از ذهنتان فراموش کنید. چون اگر دنبال فراموشی کامل ایشان باشید در واقع در حال سرکوب کردن این موضوع خواهید بود و این سرکوب گری نشانه خوبی نخواهد بود. لذا شما با پرت کردن حواس و ذهنتان بنا نیست که آن فرد را فراموش کنید، بلکه با این کار دنبال این خواهید بود که ذهنتان را آموزش بدهید تا یاد بگیرد که چگونه افکار خود را مدیریت و تنظیم کند. لذا مشکل شما، یادآوری فرد مذکور در ذهنتان نیست، بلکه مشکل عدم مدیریت ذهن شماست که با تکنیک بالا شما تلاش خواهید کرد تا ذهنتان مسائل پیرامونی خود را مدیریت و تنظیم نماید؛ مثل این می ماند که شما تلاش می کنید تا قطعات پازل در جای خودشان قرار بگیرند نه اینکه بخواهید قطعه ای از پازل را حذف و فراموش کنید.
موفق باشید.