افزودن دیدگاه

تصویر دریافت سوالات

سلام
میخاستم کمکم کنین
من ۵ ماهه نامزد کردم اوایل که نشون بودم یک بار نامزدم و خانوادش اومدن خونمون بحث از درس خوندن من شد نامزد گف من نمی زارم درس بخونی فضای مدرسه ات بده و پسر اون اطراف زیاده و نمی زارم بری درس بخونی بد مامان من گف که باید بخونه جرو بحثشون شد ک نامزد من برگش گف اینطور باشه فایده نداره وصلت
ما من خیلی گریه کردم پدرومادرم می خواستم انگشتری که آوردن و پس بفرستن که اومدن و معذرت خواهی کردن بابام گف اشکال نداره بد ک عقد کردیم فرداش نامزدم اومد دنبالم بریم بیرون مامانم نزاش گف نمیخواد برید اونم حرصش در اومدو گفت که دیگه عقد کردیم اختیار زنم دستمه میخوام همجا ببرمش مامانمم گف اختیارش بامنه نمیزارم بیاد اینجور شد ک دعواشون شد بازم بدش نامزدم گف هرکسی بخواد زندگی منو خراب کنه آتیشش میزنم این حرفش ب مامانم خیلی برخورد و بابام ک خونه نبود بعدن اومد امدو تعریف کرد بهش وهمه چیزی ک خریده بودنو برد پس داد و گف باید دخترمو طلاق بدهی هفته گذشت ک اومدنو معذرت خواهی کردن بازم بابام راضی شد باهم باشیم
نزدیک دو ماه همچی خوب بود میرفتم میومدم ن مادرپدرم کاری داشتن ن نامزدم... یروز شام قرار بود بیاد خونمون ک مامانم گف بهش بگو اگه خاست شبو بمونه منم گفتم و نامزدم قبول کرد شام موند نگو بابام اصن راضی نبوده ک بمونه ما شب خوابیدیم و فردا صب ک نامزدم رف سر کار بابامم رف کاریم نداش بد مامانم بیدار شد گف بابات بیاد پدرتو در میاره واسه اینکه شب پیش هم بودین شب بابام اومد عصبانی گف تو بااجازه کی گذاشتی شب نامزدت بمونه من مگه گذاشتم بد شروع کرد منو با کمر بند زدن و بعدم انداختن تو انباری
فرداش من ب نامزدم زنگ زدم گفتم موندی خونمون بابام بدش اومده بد یکم منو زد (اگه میگفتم باکمربند خدا میدونس چیکارشون میکرد)اونم حرصش در اومد زنگ زد مامانم گف ب چ حقی دس رو زن من بلند کردین مامانمم گفته بوده بچمونه دوس داریم بزنیم بکشیمش ب تو چه بد اونم گفته وختی دادگاهیتون کردم واسه همه این کارایی ک میکنین حالتون میاد سر جاش سر اینم ی دعوا ب چ بزرگی شد ک هنوزم ک هنوزه یچیز میشه مامانم فوشش میده هرچی میخواد میگه ب منم میگه زندگیت بهم بخوره خوشبخت نشی و...
حالا اگه من بخوام باهاش جایی برم باید حتمن مامانمینا بزارن اگه بخوام چیزی بخرم باید مامانم انتخاب کنه کلا تو خیلی چیزا دخالت میکنه دلیلشم اینه ک ما پدر مادرتیم و باید دخالت کنیم بد نامزدم میگه کسی حق دخالت نداره اینجور پیش بره ازت سرد میشم و اونموقه تو بمون با مامان بابات نمیدونم چیکار کنم اگه مامان بابامم فوشش بدن بخوام طرفداریشو کنم کتکم میزنن ک چرا ازش دفاع میکنم خسته شدم بخدا
حالا ازتون میخام ک کمک کنین چیکار کنم همچی درس بشه فقط تنها کسی ک این وسط قربانی‌ منم هم باید حرفای نامزدمو بشنوم هم دعوا و کتکای مامان بابامو

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 0 =
*****