افزودن دیدگاه

تصویر maleki
نویسنده maleki در

باسلام خدمت شما کاربر گرامی:

تنهایی و ترس از تنها شدن در سنین بالاتر بسیار بجا بوده و امیدواریم شما به زودی بتونید با ازدواج، یک همراه و مونس خوبی را انتخاب کنید. ازدواج حقی هست که خدای بزرگ برای همه ی انسان ها قرار داده و این موهبت الهی را خداوند قادر نصیب همه قرار بده. آمین

اینکه چرا تا حالا و در این سن و سال، نتونستید یه انتخاب داشته باشید و چه تلاش هایی را انجام دادید تا در سنین پایین تر بتونید یه ازدواج موفق داشته باشید، را بهش نمی پردازیم ولی سعی کنید تجربه هایی که در این زمینه دارید برا برای دیگران بازگو کنید تا بتونند ازش بهره ببرند.

مطلب دوم که مربوط به اون اقا میشه، که جریان منتفی شده را هم بذاریم کنار و اینکه چرا به ازدواج ختم نشده و علت هاش را بررسی کنیم، بمونه برای بعد از این مورد جدید.
 البته بی ربط نیست درموردش صحبت کردن، چون ممکنه دوباره این اتفاق، یعنی به نتیجه نرسیدن در موردهای جدید هم مجدد تکرار بشه. مثلا نوع برخورد شما و واکنش هایی که دارید بسیار مهمه. ممکنه چون اون شخص را پیرتر و چیزی جز اونکه در ذهنتون تصور کردید را دیدید، یه شوکی وارد شده و سرد برخورد کردید و نتونستید به نکات جذب کننده در جلسه و برخورد اولیه دقت کنید. ایشون هم دست پیش گرفته و چون حس کرده جواب شما منفی هست و خوشتون نیومده به صورت خودکار منفی زده. این احتمال هم میره برای کم نیاوردن دست به چنین پاسخی زده باشه. پس نمیشه گفت شما را نپسندیده و یا شما مشکل و عیبی در ظاهر دارید و یا آرایش کردن و نکردنتون مطرح باشه.

پس با  در نظر گرفتن این مسائل به سراغ موارد بعدی برید و سعی کنید با مهارت ارتباطیِ بیشتر، در جلسات اشنایی وارد بشید.

دقت داشته باشید قبل از اینکه شخص را ببینید و باهاش آَنا بشید هیچ تصوری درموردش نداشته باشید. چه ظاهری و چه رفتاری و اخلاقی. وقتی شما از شخص یه تصوری داشته و بعد ببینید با اون آورده های ذهنیتون مطابقت نداره دچار تزلزل در رفتار و در نهایت در تصمیم به مشکل خواهید خورد. و همین تردید ها خودش یه عامله برای اینکه نتونید خوب پیش برید.

البته سن 55 و 60 و این حوالی خیلی نمی تونه تفاوتی داشته باشه و در این شرایطی که دارید چیزای دیگه ای مهمتره تا یک عدد در سن، پس با این رویکرد بریم جلوتر تا به نکات مهم و نهایی این جلسه برسیم.

شما ابتدا بدون هیچگونه پیشفرضی و بدون دخالت دادن رویدادهای قبلی با این شخص وارد جریان اشنایی و خواستگاری بشید. اینکه دیگران بگن دردسره و باید جموجورش کنی ببریش دکتر، فقط یک فرضیه هست. چه بسا ایشون یه شخص سالم و شادابی باشه که کوچکترین بیماری نداشته باشه. و یا اگر هم بیماری داره، نیاز به کسی نداره برای کمک کردن جهت درمان. در نهایت کمک هم نیاز داشته باشه چه عیبی داره شما به عنوان یک همسر و همراه ایشون را کمک بدید؟ حالا اگه بر عکس بود چی؟ یعنی شما یه روزی نیاز به کمک داشته باشید و قرار باشه بهتون کمک بشه در درمان و به همین علت شما را کنار بزنند چه حسی دارید؟

گام اول:
شما بدون در نظر گرفتن هر مطلب و مساله ای شروع کنید و بعد از ملاقات ها و شناخت نسبی که از ایشون پیدا کردید و شرایط را دیدید مجدد یادداشت بذارید تا بهتر جلسات را پیش ببریم.

موفق باشید.

 

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 7 =
*****