افزودن دیدگاه

تصویر اعظمی علی

با عرض سلام و خسته نباشید
قران ابتدا امر به زدن نمی کند بلکه دستور اسلام ابتدا موعظه و نصیحت و گفتمان و تعامل است؛ «فعظوهنّ» و اگر مشکل با موعظه هاى فراوان و مکرر حل نشد، قرآن به مرد دستور داده که با زن قهر کند و این قهر در حدى باشد که محل خواب خود را جدا کند؛ «وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ».
روان شناسان و متخصصان امور خانواده نیز معتقدند که خانم ها حساسیت فراوانى به این عمل دارند و این شیوه، یکى از عوامل بسیار مؤثر در کوتاه آمدن خانم ها و برگشت صلح و صفا به زندگى زناشویى است. حال اگر این راه علاج هم تا مدتى انجام شد، ولى مؤثر واقع نگشت، آیا باید زن را به حال خود
رها کنیم؛ تا کانون خانواده و جامعه را به تباهى بکشد؟
راه حل سوم، تنبیه بدنى است؛ یعنى ضرب؛ «واضربوهن». 
این زدن نیز نیز مشخص نشده است که به چه شکل و به جه اندازه لپباشد بلکه از روایات باید در این زمینه کمک بگیریم و مستقیم نمی توانیم عمل نماییم مانند جزئیات نماز و.... می باشد و رجوع فقط به قرآن صحیح نیست 
روایات نیز هر زدنی را مجاز نشمرده اند 
و این حکم مختص زنانی است که به هیچ وجه تمکین نمی کنند و نشوز می کنند و در نتیجه مرد به خودی خود نمی تواند زنش را کتک بزند و در روایات به شدت مذمت شده است و این حق از مرد سلب شده است.
 علامه مجلسى(ره) درباره حد و چگونگى زدن بحارالانوار، ج 104، ص 58 ؛ ر.ک: المیزان، قم، ج 5، ص 349.، روایتى از فقه الرضاعلیه السلام نقل کرده است؛ «... والضرب بالسواک و شبهه ضربا رقیقا؛ زدن باید با وسایلى مانند مسواک و امثال آن باشد؛ آن هم
با مدارا و ملایمت».
حدیث یاد شده به خوبى نشان مى دهد که «ضرب»، باید در پایین ترین حد ممکن باشد و نباید اندک آسیبى بر بدن وارد کند. وسیله اى که در این روایت
به آن اشاره شده، چوبى بسیار نازک، مانند مسواک است.
علاوه بر این، شیوه زدن نیز باید ملایم و خفیف باشد؛ به طورى که حتى رنگ پوست، اندک تغییرى نکند. براى اطلاع بیشتر ر.ک: المیزان، ج 5، ص 349 - 351. چون بیشتر از آن موجب وجوب دیه می شود.

نکته دیگر آن که دستور فوق، جنبه موقت و گذرا دارد و نباید پیوسته باشد؛ زیرا به دنبال این عمل، دو واکنش احتمال مى رود؛ یکى آن که زن به حقوق مرد وفادار شود که در این صورت، قرآن مى فرماید: «فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً»؛ «اگر به اطاعت درآمدند، بر آنان ستم روا مدارید»؛ یعنى در صورت تسلیم شدن زن در برابر حقوقى که بر آن پیمان بسته، دیگر برخورد با وى،
ظلم و تجاوز است.
واکنش احتمالى دیگر، آن است که او همچنان سرسختى نشان دهد و کانون خانواده را گرفتار تزلزل و بى ثباتى کند که در این حالت در آیه بعد مى فرماید: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَمًا مِنْ أَهْلِها إِنْ یُریدا إِصْلاحًا یُوَفِّقِ اللّهُ بَیْنَهُما إِنَّ اللّهَ کانَ عَلیمًا خَبیرًا» نساء (4)، آیه 35.؛ «اگر از جدایى و شکاف میان آن دو (همسر) بیم داشته باشید، یک داور از خانواده شوهر و یک داور از خانواده زن انتخاب کنید (-(تا به کار آنان رسیدگى کنند)-). اگر این دو داور، تصمیم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق و سازش آنها با یکدیگر کمک مى کند؛ زیرا خداوند، دانا و آگاه است (-(و از نیات همه خبر دارد)-)».
بر این اساس، در آخرین مرحله، گشودن گره را به دست نزدیکان و بستگان قرار مى دهد؛ تا در حد ممکن پاى قانون و مراجع قانونى به میان نیاید و کار به نزدیکان و خویشان سپرده شود و آنان نیز با برخوردهاى عاطفى و بررسى هاى عقلانى، در حد ممکن، مشکل را با صفا و صمیمیت حل کنند و خداوند نیز در توفیق اصلاح، آنان را یارى مى دهد. این از لطایف احکام و دستورات نورانى قرآن است؛ تا مسئله با سلامت هرچه بیشتر، روال خود را طى کند.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
14 + 0 =
*****