افزودن دیدگاه

تصویر دریافت سوالات

سلام
می خواستم بدونم عجول بودن و زود رنجی و یکم خجالتی بودنم دوست و رفیق نداشتنم.اظهار نظر نکردن.تو جمع اون طور که باید خودم نیستم.ریشه در چی داره و چطور درست میشم.؟با شوهرم بحث می‌کنم.شما میگید شوهر باید آماده پذیرش باشه یا سر لج نیفته..اینا راه کارند.اما منی ک یاد نگرفتم حال خودم و درست و حسابی بیان کنم ک شوهرم درکم کنه.بجاش اگر درکم نکرد ازش تنفر پیدا میکنم مدام فحشش میدم چون بهم بی محلی می‌کنه.
رفتارام منشأ چی داره؟
یادمه مجرد بودم همش باشگاه بودم حال روحیم خوب بود.الان ازدواج کردم بخاطر بچه داری محدود شدم کسی و ندارم بچه م پیشش بزارم یا طولل می‌کشه پولی دستم بیاد برم کلاسی اسم بنویسم...
چکار کنم آروم باشم و انتظارم از شوهرم بیاد پایین؟مدام ازش انتظار خوش رفتاری دارم.درحالی ک هیچ وقت بلد نبود یا نخواسته من و آروم کنه چون سرد مزاج و عصبیه و خواب خیلی براش مهمه..خود خواهه...
بزور ک نمیخام دوستم داشته باشه.ولی تا خودم آروم نباشم ک نمیتونم شوهرم و رام کنم.درسته؟
وقتی بچه بودم،مادرم، من با خواهرم ،خیلی مقایسه میکرد.مادرم وقتی با پدرم دعوا می‌کرد از من بی دلیل تنفر پیدا می‌کرد بهم میگفت تف به روت تو هم شبیه بابا تی عین خودش فلانی بهمانی...حالا خواهر کوچیکم و خیلی دوست داشت چون شبیه خودش بود ..همین باعث دوری من از مادرم شد و خدا می‌دونه چ کار هایی تو مجردی کردم ک الان بهشون فکر میکنم میگم مقصر ماذرمه..چون اصلا ارتباط نداره با من.وقتی میریم پیشش مدام سرش تو تلوزیونه.الان پیر شده ولی فرق نکرده..هیچ گفت و گویی بین ما نیست...حتی سر بزنم بهش هم فرقی نداره.چندین بار تو جمع بمن گفت بلد نیستی حرف بزنی.
در حالی که خالم اینطور نیست ب بچه هاش بها میده ..و پیشرفت و صمیمیت بین بچه ها و مادر موج میزند و شاد هستند..مادرم از پدرم تنفر داشت و مدام فحش و نفرین.
ببینید من اهل نماز و روزه و قرانم.اما شوهرم نه.
هیچ وقت نمیخام درین مورد بهش چیزی بگم.‌رو خوبی هاش زوم میکنم
اما بهم بگید چکار کنم؟ شوهر داری بلد نیستم.منظورم رفتاره.چیزای دیگه رو بلدم.شوهرم کم حرف بی توجه بمن.مدام بهش میگم خرید کن حتما غری میزنه.سخته برام سکوت کنم..شما گفتید تایید سکوت یا بحث و عوض کردن راه حله یا در زمان پذیرش مرد حرف و پیش بکشید و بحث کردن ممنوعه.اما من چون مدام شوهرم بی خیال و بی محلی می‌کنه و لجم و درمیاره هی یواشکی نفرینش میکنم...
حقیقت خوشم از خودم رفتارام نمیاد...
یک مورد دیگه ما بالا و خانواده همسرم پایین زندگی میکنند.
من باهاشون رفت و آمد ندارم اما شوهرم و دخترم چون کوچیکه رفت و آمد داره.
من ازشون اصلا خوشم نمیاد.چون اهل غیبت بی ادب فحاشی تهتمت هستند و احترام خودشون و نگه نمی دارند و مدام بهم فحش ناموسی می‌دهند.بفرماییذ چطور ب شوهرم بفهمونم ک نمیخام ارتباطی باهاشون داشته باشم چون اینجور آرامش دارم ...

لطفا راهنمایی بفرمایید....

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 4 =
*****