افزودن دیدگاه

تصویر آراد از خ
نویسنده آراد از خ در

سلام

میخام داستان خودمو بگم براتون.ازتون میخام دنبال روابط غلط نرید.

۳۵ سالمه.بچه شهریارم.۶ سال پیش اتفاقی با ی زن آشنا شدم.بچه تهرانپارس بود.اولش فک کردم مجرده.بعد فهمیدم متاهله.و با شوهرش مشکل داره.شوهرش خودارضایی میکرد.با زنای دیگه رابطه داشت.بداخلاق بود.و کلی کار دیگه.خاستم کمکش کنم.بهش راه حل نشون میدادم.اخرش ک دیدم کارساز نبود گفتم ک برن مشاوره.شوهرش نمیرفت.من ازین غافل بودم ک بهترین کمک من قطع رابطه باهاشه.هرچند ک رابطمون فقط تلفنی بود.خیلی باهام درددل میکرد.کم کم منم ک تازه نامزدیم با دخترعموم بهم خورده بود شرو کردم ب درددل باهاش.هر چی از خودش میگفت میدیدم ک چقدر به زن رویاهای من شبیهه.بعد مدتی ازم خاست ک عکس همو برای همدیگه ایمیل کنیم.خیلی از قیافش خوشم اومده بود‌.غافل ازینکه دوتایی داریم بهم وابسته میشیم این رابطه رو ادامه دادیم.یکسال دیگم گذشت و ما دو سال بود ک باهم بودیم.دیگ باهم مث زن و شوهرا حرف میزدیم.همو دوست داشتیم.تو این یکسال دوم خیلی اصرار ب دیدن داشت.اما هربار با ی دلیل پشیمونش میکردم.اوایل سال سوم دوستیمون تو ماه اردیبهشت با اصرار زیاد گفت ک بیا فقط یبار همو ببینیم.رفتم.دو ساعتی باهم بودیم.و بعد خداحافظ.اومدم خونه.

بعد یماه بازم قرار.کم کم قرارها هفته ای یبار شد.ماشین نداشتم.با مترو میرفتم.یبار توی مترو وقتی رفت غم سنگینی تو دلم آزارم داد.یهو زدم تو سر خودم.گفتم بدبخت.عاشق شدی...

اما باز ادامه دادیم.تو این مدت رابطه اون زن با شوهرش شکراب شده بود و قرار بود طلاق بگیرن.ماهم قرار گذاشتیم بعد طلاق ازدواج کنیم.متاسفانه رابطمون از حدش فراتر رفته بود و با رابطه نامشروع همراه شده بود.با اینکه هردومون اهل نماز بودیم اما ... فکر میکردیم چون میخایم باهم ازدواج کنیم بعد ازدواج توبه میکنیم.یجورایی خودمونو گول میزدیم.اوایل بهش میگفتم اگ واقعا میخای طلاق بگیری من باهاتم.چون اگر عاشقت بشم و بعد ی مدت تو منو نخای من بشدت از لحاظ روحی آسیب میبینم.اونم میگفت من طلاق میگیرم ازش.بعد ی مدت با شوهرش دعواش بالا گرفت و رفت خونه مادرش.درخاست مهریه داد.سه سال خونه پدر مادرش بود.ما تو این سه سال بهم رابطه داشتیم.شدیدا عاشقش بودم.دیوانه وار.نمیدونم چیشد ک تصمیم گرفت برگرده پیش شوهرش.و برگشت.

الان ۳ ماهه اون برگشته.تمام راههای ارتباطیمون رو قطع کرده.من سه ماه دارم عذاب میکشم‌.داغون شدم.سه ماهه از خونه بیرون نرفتم.توبه کردم.نماز میخونم زیاد.گریه میکنم ک خدا منو ببخشه و منو ازینحالت خارج کنه.

هنوز هم بشدت دوسش دارم.پشیمونم.ازینکه بهش دل دادم.ازینکه این رابطه حرام رو شروع کردم و الان نمیتونم فراموشش کنم.پناه اوردم ب مواد...

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
9 + 6 =
*****