افزودن دیدگاه

تصویر ترنم
نویسنده ترنم در

سلام

عزيز من ، شما داريد اشتباه مي كنيد .

اجازه بديد خواستگار بياد و بشينيد صحبت كنيد بذاريد مهرتون به دل آقا بيفته . و در مورد مشكلتون هم در جلسات انتهايي با خود آقا پسر صحبت كنيد . و قسم شون بديد كه اگر با دونستن اين موضوع نخواستند با شما ازدواج كنند به هيچ وجه به كسي درباره اين راز حرفي نزنند (حتي خونواده شون) و مايه ناراحتي براي شما و يا خداي نكرده افتادن صحبت تون بر سر زبانها نشن .

چون در اين صورت ممكنه مانع از ازدواجتون با كس ديگه اي هم بشن . و شما هم مطمئن باشيد كه اون آقا هم درك مي كنند و راضي نميشن كه با سرنوشت شما بازي كنند . 

دوست خوب من از مشكلتون كوه نسازيد . من كسي رو مي شناسم كه سرطان داشت و در اثر مداوم شيمي درماني مويي براي صورت و سرش باقي نمونده بود اما با يه آقاي دكتر ازدواج كردند و شكر خدا شفا گرفتند .

مي دونيد حتي براي بيماري كه داشتند مشكل باروري هم براشون بوجود اومده بود ولي الان خدا رو شكر دو تا بچه هم دارند

پس با نشستن توي خونه و رد كردن خواستگار جلوي سرنوشت خودتون رو نگيريد . شما كه اينقدر پاك زندگي كرديد مطمئن باشيد كه خدا هم با شما هست و دوستتون داره . پس با قدم برداشتن براي خودتون ، همه چيز رو هم بسپاريد به دست خدا .

انشاءالله بزودي خبر ازدواج تون رو بشنويم و از خدا مي خوام كه خوشبخت و عاقبت به خير بشيد خواهر خوبم  .

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 0 =
*****