افزودن دیدگاه

تصویر محمد پرنیان
نویسنده محمد پرنیان در

از حال خوشِ پاسخ‌دهنده این‌طور برمی‌آید که هیچ درکی از مصائب پرسش‌گر نداشته و ندارد. باز هم هم‌آن جواب‌های کلیشه‌یی و همیشه‌گی. باز هم نصیحت و ادابازی. کی قرار است روحانیون دینی، ادب و شرایط پاسخ‌دادن را بیاموزند و هرچیزی را برای خفه‌کردن پرسش‌گر بر سرش نکوبند. گوش ما از این جملات قشنگ و توجیه‌های مکرر پر است. توبه و توجه و تقوا، بال‌هایی هستند برای انسانی که حداقل‌های دین‌داری را دارند. انسان فقیری که هیچ پشت‌وانه‌یی ندارد و نمی‌تواند نیاز جنسی و عاطفی‌اش را از راه قانونی و شرعی ارضا کند، با توبه کردن مکرر فقط وجود معنوی‌اش متلاشی می‌شود. ائمه بیش از یک هم‌سر داشتند چرا که اولین عامل برای آرامش ذهن و وجود، ارضای امیال انسانی است و بدون این لذت، امکان دریافت‌ها و صعودهای سخت بر قله‌های ایمان و بنده‌گی، میسر نیست.
چرا شعر می‌گویی آقای پاسخ‌دهنده؟ وقتی می‌توانی یکی را درک کنی که لااقل یک مدت در شرایط روحی و روانی‌ی کاملا یک‌سان با او زنده‌گی کرده باشی. ازدواج موقت مگر الکی و بازی است؟ خود تو حاضری دختر و خواهرت را به عقد موقت کسی دربیاوری؟ از کیسه‌ی خلیفه می‌بخشی؟ آدم زنده، به اکسیژن مداوم نیاز دارد نه کپسول هوا. درثانی، کسی که پشت‌وانه ندارد و خانه و فضای امن، پشت درخت‌ها و ته کوچه‌ها باید به زن صیغه‌یی‌اش بپردازد؟! من هم از ۱۵ ساله‌گی تا الان که ۳۴ سال دارم، در جهنم فقر می‌سوزم. نه تکیه‌گاهی، نه راه گریزی و نه نجات‌دهنده‌یی وجود دارد. آن‌قدر نذر و نیاز و توسل و توجه و دعا و گریه کرده‌ام که حسابش از دستم در رفته. هیچ راهی نیست جز خودت و این خود هم بدون پول و قدرت آن، هیچ دردی دوا نمی‌کند. من هم در هزاران سوال بی‌جواب می‌سوزم. در الله و خدایی که در هم‌این نزدیکی است و می‌داند ما در چه بدبختی می‌سوزیم و سکوت کرده، تا محمد و آل محمد که رسما امثال من را فراموش کرده‌اند. گاهی به عبارات زیارت جامعه کبیره فکر می‌کنم که «عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم»، بعد می‌پرسم پس کو؟ کجاست آن رحمت واسع و پاسخ‌دهنده‌های مهربان؟ درواقع هیچ‌کس عین خیالش نیست. من هم با این برادر پرسش‌گر هم‌نوا و هم‌ناله‌ام، من هم جز تاریکی و یاس و دل‌سردی نمی‌بینم. من هم جوانی‌ام سوخته و آب‌رویم رفته. بگذار بگوییم که از کافران هم بدتریم که خدا و رسول و ائمه عین خیال‌شان نیست درد و عذاب مکرری که بر ما می‌گذرد. خدایی که وقتی فرعون در حال غرق شدن بود، سوگند یاد کرد که اگر یک‌بار او را صدا می‌زد، نجاتش می‌داد... رفقا! ما از فرعون هم بدبخت‌تریم. ما کسی هستیم که امام زمان را صدا کردیم و جواب نشنیدیم. ما کسی هستیم که از حرم امام رضا بارها و بارها با چشم تر و جگر خونین، دست خالی برگشتیم. ما کسی هستیم که مغضوب علیهم و لا الضالین‌ایم.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 3 =
*****