آدم باید در حد یک مسول حراست باشه؟

19:16 - 1393/10/17

هرچی فکر میکنم واقعا به این آسونی نیست! واقعا آدم باید در حد یک مسول حراست باشه که تا فرد رو میبینه، تا بیست سال قبل و هفت سال بعدش رو کشف کنه.

سوالم راجع به دو نگرشه. بعد از اینکه دختر و پسر (وخانواده هاهم اگر بشه که چه بهتر) همو پسند کردند و معیارهای کلی مطالبق بنظر رسید، برای ادامه دو راهکار وجود داره:یه هفته ای، شش ماهه!

من هر کدوم رو بررسی کردم دیدم واقعا کلاف سردرگمیه، از هر جهت نگاه میکنم یه سدی هست. به این نکات رسیدم. در این مرحله، تعلل با تامل توصیه میکنن. چند ماه رفت و آمد رو توصیه میکنن. به چند نکته باید توجه کرد.

1. روابط، حتی در خانواده های درجه یک بسیار بسیار محدود و کمرنگ شده. خانواده ها هرچند از این سبک زندگی راضی نیستن، اما عادت کردند و این رفت و آمدهای مکرر یه امر غیرعادی میتونه باشه که خونواده ها ندونن چطوری باش کنار بیان.

2. عده ای صیغه محرمیت رو کلا رد میکنن،( اینکه دختر و پسر در حد خواهر و برادر محرم بشن و روابط پیشرفته وجود نداشته باشه)، میگن همچین چیزی وجود نداره. عده ای هم میگن لازمه! حالا ”اصل”، چیه؟ و اینکه اگر بسترش نباشه، توی این مهمونیا چی میخواد عاید دختر و پسر مقید بشه؟

3. توی روابط خودسانسوری وجود داره، خیلی از ما در شرایط مختلف جلوه ای از خودمون به نمایش میذاریم که ممکنه شدیدا با واقعیت متفاوت باشه. در شرایطی هم ممکنه آدم کمتر از اونی که هست نمود پیدا کنه. نکته دیگه اینکه با ده دیقه توی پارک قدم زدن و یه سینما رفتن و یه نماز جمعه هم قدم شدن و یه رستوران رفتن و  اینا... هم دختر و هم پسر، چه در حالت محرمیت، چه غیر از اون، درگیر حس عاطفی میشن، صحبت میکنن ولی چیزی عایدشون نمیشه!

4. از طرفی سر و ته ماجرا رو دوهفته ای در آوردن هم اشتباهه. اینکه میگن دو هفته بعد برین سرخونه زندگیتون و عروسی کنین، نا از نونزد بازی خوشمون نمیاد و... ظاهرش قشنگه ولی در این دو هفته ممکنه همه چیز صیقلی باشه، که بعدش زبر و تیز بشه. فکر کنم باهام نوافق باشید که خیلی مهارت میخواد که با تضاد و تناقض زندگی کنی! تفاوت رو میشه جور شد ولی اون دوتا نه!

5. طرف دیگه سکه اینه که اگرهم روابط در این حد زیاد باشه خیلی تفاوت ها یا تضادها در خانواده ها ممکنه بیهوده درشت فرض بشن. حتی اختلافاتی پیش بیاد. نتیجتا زندگیی که هنوز شروع نشده و در مرحله شناخت هست-درست موقعی که خانواده ها به اصطلاح شاخک هاشون رو تیز میکنن برای دریافت هر سیگنال-بیخودی با دلخوری خانواده ها جلو بره.

6. در این مناسبات، طرفین باید ضمن اینکه تلاش میکنن طرفشونو بشناسن، باید تلاش کنن خودشونو بشناسونن. این مستلزم شناخت خوده، ممکنه در سوالات جوابهایی رد و بدل شه که این جوابها، ”خود واقعی” ما رو به تصویر نکشه. ولی فرد نهایتا ”خود واقعیش” رو زندگی میکنه. حالا هزار بارم گوشزد کنی که عزیزم توی خاستگاری جور دیگه ای جواب منو دادیآ...

نظر و راهکارتون راجع به این مسایل چیه؟ واقعا آدم باید در حد یک مسول حراست باشه که تا فرد رو میبینه، تا بیست سال قبل و هفت سال بعدش رو کشف کنه؟

 

 

 

http://btid.org/node/51995

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 9 =
*****
تصویر امین-مشاور ازدواج

سلام

آفت هایی که شما در مورد شناخت طی یک هفته یا 6 ماهه مطرح کردید بعضا درست است. البته همه مواردی که نوشتید واضح نیست و نیاز به توضیح بیشتر دارد اما مسئلۀ محدودیت های خانواده در این مدت برای رابطه دختر و پسر؛ خودسانسوری و بعضا عدم شناخت کافی نیست به خود، موارد تایید شده ای است که روند شناخت را با مشکل مواجه می کند؛ منتها مسئله اساسی در این سوال این است که فرض سوال شما بر چنین روش شناختی متکی است که طرفین باید این مدت را برای شناخت پشت سر بگذارند در حالی که این روش یعنی مراوده های هفته ای و 6 ماه یک روش عام برای شناخت نیست؛ بلکه صرفا در شرایط خاص چنین روشی پیشنهاد می شود.

همانطور که قبلا هم در مورد راه و روش های شناخت قبل از ازدواج بحث کردیم، به این نتیجه رسیدم که اولا شناخت صد در صد قبل از ازدواج حاصل نمی شود حتی اگر یک سال طرفین نامزد باشند ثانیا آنچه لازم و ضروری است شناخت کلیات است نه جزئیات؛ چون جزئیات جدای از اینکه در بیشتر موارد قابلیت شناسایی ندارند، امکان سازگاری در آنها وجود دارد و مشکل اساسی ایجاد نمی کند. لذا آنچه ما باید در شناخت دنبال آن باشیم، بررسی تناسب کلی طرفین در زمینه فکری اعتقادی اخلاقی و رفتاری است. بخشی از این کار به وسیله شناختی که قبل از خواستگاری از طریق واسطه و ... داده می شود حاصل می شود. بخشی از آن در صحبت هایی که طی جلسات خواستگاری صورت می گیرد. بخشی از آن هم با زیر نظر گرفتن رفتار طرف و خانواده اش طی همین نشست و برخواست های خانوادگی است. بعد از این، راستی آزمایی حرف های طرف به وسیله تحقیق می تواند جمع بندی نظر شما در مورد طرف باشد و معمولا با این کارها لزومی برای رابطه های طولانی مدت وجود ندارد؛ چون علاوه بر اینکه فایده چندانی ندارد، بعضا مشکلات بیشتری نسبت به آنچه شما عرض کردید هم ایجاد می کند.

بله در مواردی ممکن است این روش پیشنهاد شود که آن هم باید با مشورت صورت گیرد؛ مثل جایی که طرف می گوید هر کاری می کنم، به خواستگاران خودم یا کسانی که به خواستگاریشان می روم احساسی ندارم. در این شرایط گفته می شود کش دادن جلسات و رابطه چند ماهه به احتمال زیاد مشکل شما را حل خواهد کرد البته با بیان حدود و ثغور آن.

پیروز و سربلند

تصویر hosseinz
نویسنده hosseinz در

سلام.

حرفاتون قانع کننده و منطقی بنظر میرسه ولی من هنوزم توی یه زمینه هایی دقدقه  دارم.

فرض کنید دو نفر از لحاظ اعتقادی و خونوادگی و چند اصلی که براشون اهمیت داره، الحمدلله هم کفو هستن!  ولی یکی از اونها به بیماری حسد گرفتاره. شخص حسود خودش از درون داره آتیش میگیره، حالا با این پیوند، زندگی اون دختر یا پسر رو هم به آتش کشیده میشه!

حسد ریشه در کودکی و اطرافیان داره. مشکل اعتقادی نیست. از جنبه بررسی اخلاقی هم کسی نمیاد بگه من حسودم،آیا شما مشکلی نداری؟!

 

یه مثال دیگه: طرف نمازش رو میخونه، روزه هم میگیره، متدین هست، اما حالش اینه که اهل تظاهر و تملق گوییه. و این فقط جلوی فامیل و دوستانه اما در زندگی شخصی خودش طرز رفتارش با همسرش واقعا متفاوته! مسلما ابتدای آشنایی، تملق و چرب زبانی این فرد منجر به شناخت غلط طرف مقابلش میشه.

 

شما میفرمایید که در کلیات تطابق باشه،

از ازین دست مثالهایی که آوردم زیاده، این واقعیتها شامل کلیات نمیشوند که هیچ، از جزییاتی هم هستند که کلیات رو هم زیر سوال میبرند!

ممکنه از چند سطری که نوشتم فکر کنید خودم نظرم روی رفت و آمد هست، ولی برای رفت و آمد هم نکاتی بنظرم رسید که اون بالا گفتمشون. این چند سطرم نکاتی بود که در نقد نظر شما نوشتم.