هنگامه جان و حدیث جان که مخالفه این موضوع هستید! باید بگم من خودم دوست ندارم باعث رنجش و اذیت خواهرم بشم ولی این درحالی هست که خواهرم با پسری در ارتباطه و قصدشون ازدواجه اما فعلا آمادگی خواستگاری اومدن نداره...من خودم بشدت با اینجور روابط مخالفم و وقتی میبینم خواهرم جلوی چشم من و مادرم با اون آقا حرف میزنم آتیش میگیرم!!! نه از حسادت از اینکه مادرم هیچی بهش نمیگه و منو هم از ازدواج منع میکنه....
انقدر حساسیت نشون داده که مادرم هرکسی زنگ میزنه حتی اگر شرایطش عالی باشه سریع رد میکنه..و میگه باید صبرکنی تا خواهرت ازدواج کنه!
شما جای من باشین چیکار میکنین؟؟
دارم توو تنهایی غرق میشم.......و هیچکس حواسش به من نیست!!!
ابجی خوبم بستگی داره به شرایط روحی خواهر شما ببین ایا اگه شما اول ازدواج کنی صدمه روحی نمیبینه و از اطرافیان نیش و کنایه نمیشنوه بالاخره ابجیا هم خونن بدترین جورشم که باشه گوشت همو بخورن استخون همو دور نمیندارن غم همو نمیتونن ببینن چه برسه به افسردگی و ناراحتی روحی.
اما اگه مجردی داره بهت فشار میاره و یا خطر سوق به گناه در خودت داری میبینی یا مورد رو علاقه مندی یا خیلی از ملاکاتو داره و دلت میخواد جور بشه با زبون خوب و صادقانه با خواهرت و مادرت صحبت کن درددل کن و نگرانیت رو بگو اینجوری پشت هم هستین نه روبروی هم و خودش بیشتر نگرانت میشه و دلش نمیاد بخاطرش اذیت بشی.
بهتره که یه نگاه انسانی و بی طرفانه به قضیه داشته باشیم تا بتونیم جواب منطقی داشته باشیم ...این که شما به وقتش ازدواج کنید حق شما هست ....این که خواستگار داشته باشید و کسی که به شما علاقه داره به خواستگاری شما بیاد هم حق شما هست و هم حق اون اقا هست .....یه حق انسانی هست!!!!
اما اینکه چجور برخوردی انجام بشه خیلی مهمه ....
اینکه خواهر بزرگترتون هنوز ازدواج نکرده رو نباید نشانه عقب ماندن از مسابقه ازدواج دانست و همینه که به خواهر کوچیکتر یا برادر کوچیکتر برای خواستگاری رفتن ضربه میزنه ....هر کی بالاخره در یه سنی ازدواج میکنه و میره سر خونه و زندگیش اما اینکه ما زود یا دیر ازدواج کردنمون رو دلیلی بر پیروزی یا شکست بدونیم هست که اشتباهه
نکته بعدی اینه که خیلی وقتا ما ادما اشتباهاتی رو تو زندگی مرتکب میشیم که ادمای دیگه مجبورن چوبشو بخورن ....مثلا سخت گیری های بی مورد تو خواستگارا انجام میدیم یه مدت که میگذره دیگه خواستگار نمیاد حالا باید خواهر بزرگتر چوبشو بخوره ...چوب اشتباهی که خودمون مرتکب شدیم !!!!!
پس از هر دو منظر که نگاه کنیم اجازه ازدواج برای کوچیکتر ها امری انسانی و منطقی هست!!!!
اما همونطور که گفتم اشتباه در برخورد ها و تفکرات میشه که این کار رو به امری غیر اخلاقی و غیر انسانی تبدیل میشه !!
این که حرفهای زشت و توهین امیزی که گاها به خواهرای بزرگتر گفته میشه هست که این کار رو به امری بد و ناپسند تبدیل میکنه نه به طور کلی ازدواج کوچیکترها!!!
در اخر هم باید شما این دو موضوع رو تو خانواده ها مطرح کنید و با حفظ احترام خواهرتون بحث ازدواج خودتون رو مطرح کنید نه با دعوا و گاها گله از خواهر بزرگتر !!!
بله باید رعایت بشه هیچ به احساسات وعواطف دختر بزرگتر فکر شده که چه بر سرش میاد وقتی خواهر کوچکترشو در تدارکات عروسیش میبینه،دنیا براش تیره وتارمیشه خواهشا نگین عاقلانه فک کن خاله خودم 3تا دختر داشت اولیمتولد61دومی متولد63 سومی متولد66؛اول سومی شوهر کرد ووقتی رفتیم مراسمشون خدابدونه که اون دوتا چه حالی داشتن وچقد تو مراسم همه به احوال اینا با ترحم نگا میکردن خودشونم خجالت میکشیدن با اینکه هیچ ایرادی هم نداشتن..تهران هم هستن ولی با این وجود باز هم فشار نگاه ها را میشد حس کرد،شهرستان که جای خود دارد؛3سال بعد خواهر دومی به برادر شوهر خواهر اولی ازدواج کرد ولی خواهر اولی هنوز نه مطالبی که توی شبکه های اجتماعی به اشتراک میذاره جای تأمل داره همش از ناراحتی وغم وغصه وافسردگی میگه..امکان نداره تو روحیه خواهر یا آبجی بزرگتر تأثیر نداشته باشه کلا طرف خودشو میبازه؛حالا میخواد هرچقد هم خوشگل هرچقد هم از نظر مالی مستقل؛هرچقد هم بی عیب ونقص وامیدوار به ازدواج در آینده باشه بازم از این مسئله غصه دار میشه...لطفا بفکرخواهرا وبرادرای بزرگتر باشین وکمی بیشتر صبرکنین یا به خواستگارتون بگید صبر کنه
من برارد و خواهري ندارم بنابراين نفعي هم ندارم كه بخوام به نفع خودم نظر بدم،
اگر بخواهيم از جهت اجتماعي هم به مطلب نگاه كنيم، وظيفه ي اين كه موضوع كه آيا فرزندان كوچك تر بايد صبر كنند يا نه ، بهتره به عهده ي پدر باشه. شايد تا يه مقدار صبر منطقي باشه ولي نميشه تا آخر عمر زندگي و فرصت هاي تكرار نشدني بقيه ي فرزندان رو بخاطر زندگي فرزند اول نابود كرد.
الان كه دقت ميكنم ميبينم اين موضوع با همان بخشي كه از قرآن گفتم هم منافاتي ندارد و اين حضرت يعقوب (ع) بود كه مصلحت خانواده اش را اين تشخيص داد و اجازه ي داد تا حضرت موسي (ع) خودش انتخاب كند.
این خواهر و بردار بزرگ هستند که نباید مانع بشن . باید به پدر و مادر بفهممونن که من این راه رو رفتم من اذیت شدم یا .... اینا ازدواج به موقع حقشونه .
من کلی دوست و اشنا سراغ دارم که زودتر از خواهر بزرگتر ازدواج کردند و یا پسرای کوچکتر ازدواج کردند
من برادر شوهرم زودتر از شوهرم ازدواج کرده تازه 4ساله
3 تا دوستای و اشنای خودم زودتر از ابجیش ازدواج کردن. مشکلی هم پیش نیومد
حرف مردم بیخیال ................... که حتی بعدش کاسه داغتر از اش میشن که ممکنه به مامانه بگن چرا اجازه دادی یا به خواهر بزرگتر بگن تو مونده بودی باید میگذاشتی اونم بمونه
اینا رو شنیدم که میگم....................... ولی ازدواج حق هر کسی................ ممکنه برادر بزرگتر یا خواهر بزرگتر علاقه نداشته باشند... مشکلی داشته باشند.... اصلا خوب نباشند که بخاد کسی با اون ازدواج کنه ..............باید خواهر کوچکتر جوابگو باشه .
یه مورد بود که از بچای دانشگاه که همکلاسیم 21سالش بود خواهرش 18سالش خونه خودش بود
یه مورد بود که خواهرش یه چند سالی اختلاف داشتند که دوستم 26سالش بود و خواهرش 30 که دوستم زودتر ازدواج کرد
یه مورد که زمان کاردانی بود یکی از بچه های کلاسمون خودش 22 سالش بود زودتر از ابجیش ازدواج کرد
یه مورد بود از هملکاسیام که 5 ابجی بودند که دوستم میگفت من و ابجی بزرگم ازدواج نکردیم
زن داداشم 5 داداش داره که داداش کوچکش زودتر از همه ازدواج کرد.بعد بقیه داداش.... از بقیشونم موفق تره
در قرآن كريم ذكر شده كه حضرت يعقوب (ع) براي ازدواج موسي (ع) با دخترانش به حضرت موسي پيشنهاد مي كندكه به انتخاب خود يكي را انتخاب كند. چون حتما يكي از دو دختر از ديگري بزرگتر هست، بنابرانين اگر ما پيرو قرآنيم بايد عرف رو رها كنيم و اين محدوديت ها را برداريم و به شرع توجه كنيم. فاصله ي پيروي از عرف و شرع همون فاصله ي پيروي از مردم و خداست!
هنگامه جان و حدیث جان که مخالفه این موضوع هستید! باید بگم من خودم دوست ندارم باعث رنجش و اذیت خواهرم بشم ولی این درحالی هست که خواهرم با پسری در ارتباطه و قصدشون ازدواجه اما فعلا آمادگی خواستگاری اومدن نداره...من خودم بشدت با اینجور روابط مخالفم و وقتی میبینم خواهرم جلوی چشم من و مادرم با اون آقا حرف میزنم آتیش میگیرم!!! نه از حسادت از اینکه مادرم هیچی بهش نمیگه و منو هم از ازدواج منع میکنه....
انقدر حساسیت نشون داده که مادرم هرکسی زنگ میزنه حتی اگر شرایطش عالی باشه سریع رد میکنه..و میگه باید صبرکنی تا خواهرت ازدواج کنه!
شما جای من باشین چیکار میکنین؟؟
دارم توو تنهایی غرق میشم.......و هیچکس حواسش به من نیست!!!
سلام و التماس دعا.
ابجی خوبم بستگی داره به شرایط روحی خواهر شما ببین ایا اگه شما اول ازدواج کنی صدمه روحی نمیبینه و از اطرافیان نیش و کنایه نمیشنوه بالاخره ابجیا هم خونن بدترین جورشم که باشه گوشت همو بخورن استخون همو دور نمیندارن غم همو نمیتونن ببینن چه برسه به افسردگی و ناراحتی روحی.
اما اگه مجردی داره بهت فشار میاره و یا خطر سوق به گناه در خودت داری میبینی یا مورد رو علاقه مندی یا خیلی از ملاکاتو داره و دلت میخواد جور بشه با زبون خوب و صادقانه با خواهرت و مادرت صحبت کن درددل کن و نگرانیت رو بگو اینجوری پشت هم هستین نه روبروی هم و خودش بیشتر نگرانت میشه و دلش نمیاد بخاطرش اذیت بشی.
سلام خدمت سوال کننده گرامی .....
بهتره که یه نگاه انسانی و بی طرفانه به قضیه داشته باشیم تا بتونیم جواب منطقی داشته باشیم ...این که شما به وقتش ازدواج کنید حق شما هست ....این که خواستگار داشته باشید و کسی که به شما علاقه داره به خواستگاری شما بیاد هم حق شما هست و هم حق اون اقا هست .....یه حق انسانی هست!!!!
اما اینکه چجور برخوردی انجام بشه خیلی مهمه ....
اینکه خواهر بزرگترتون هنوز ازدواج نکرده رو نباید نشانه عقب ماندن از مسابقه ازدواج دانست و همینه که به خواهر کوچیکتر یا برادر کوچیکتر برای خواستگاری رفتن ضربه میزنه ....هر کی بالاخره در یه سنی ازدواج میکنه و میره سر خونه و زندگیش اما اینکه ما زود یا دیر ازدواج کردنمون رو دلیلی بر پیروزی یا شکست بدونیم هست که اشتباهه
نکته بعدی اینه که خیلی وقتا ما ادما اشتباهاتی رو تو زندگی مرتکب میشیم که ادمای دیگه مجبورن چوبشو بخورن ....مثلا سخت گیری های بی مورد تو خواستگارا انجام میدیم یه مدت که میگذره دیگه خواستگار نمیاد حالا باید خواهر بزرگتر چوبشو بخوره ...چوب اشتباهی که خودمون مرتکب شدیم !!!!!
پس از هر دو منظر که نگاه کنیم اجازه ازدواج برای کوچیکتر ها امری انسانی و منطقی هست!!!!
اما همونطور که گفتم اشتباه در برخورد ها و تفکرات میشه که این کار رو به امری غیر اخلاقی و غیر انسانی تبدیل میشه !!
این که حرفهای زشت و توهین امیزی که گاها به خواهرای بزرگتر گفته میشه هست که این کار رو به امری بد و ناپسند تبدیل میکنه نه به طور کلی ازدواج کوچیکترها!!!
در اخر هم باید شما این دو موضوع رو تو خانواده ها مطرح کنید و با حفظ احترام خواهرتون بحث ازدواج خودتون رو مطرح کنید نه با دعوا و گاها گله از خواهر بزرگتر !!!
یاحق
بله باید رعایت بشه هیچ به احساسات وعواطف دختر بزرگتر فکر شده که چه بر سرش میاد وقتی خواهر کوچکترشو در تدارکات عروسیش میبینه،دنیا براش تیره وتارمیشه خواهشا نگین عاقلانه فک کن خاله خودم 3تا دختر داشت اولیمتولد61دومی متولد63 سومی متولد66؛اول سومی شوهر کرد ووقتی رفتیم مراسمشون خدابدونه که اون دوتا چه حالی داشتن وچقد تو مراسم همه به احوال اینا با ترحم نگا میکردن خودشونم خجالت میکشیدن با اینکه هیچ ایرادی هم نداشتن..تهران هم هستن ولی با این وجود باز هم فشار نگاه ها را میشد حس کرد،شهرستان که جای خود دارد؛3سال بعد خواهر دومی به برادر شوهر خواهر اولی ازدواج کرد ولی خواهر اولی هنوز نه مطالبی که توی شبکه های اجتماعی به اشتراک میذاره جای تأمل داره همش از ناراحتی وغم وغصه وافسردگی میگه..امکان نداره تو روحیه خواهر یا آبجی بزرگتر تأثیر نداشته باشه کلا طرف خودشو میبازه؛حالا میخواد هرچقد هم خوشگل هرچقد هم از نظر مالی مستقل؛هرچقد هم بی عیب ونقص وامیدوار به ازدواج در آینده باشه بازم از این مسئله غصه دار میشه...لطفا بفکرخواهرا وبرادرای بزرگتر باشین وکمی بیشتر صبرکنین یا به خواستگارتون بگید صبر کنه
منم موافقم اگه شما واقعا به حال و روز خواهر بزرگترتون بعد از ازدواج تون فك كنين حاضر ميشين به خاطر اون چند سالي رو تحمل كنين....
با سلام،
من برارد و خواهري ندارم بنابراين نفعي هم ندارم كه بخوام به نفع خودم نظر بدم،
اگر بخواهيم از جهت اجتماعي هم به مطلب نگاه كنيم، وظيفه ي اين كه موضوع كه آيا فرزندان كوچك تر بايد صبر كنند يا نه ، بهتره به عهده ي پدر باشه. شايد تا يه مقدار صبر منطقي باشه ولي نميشه تا آخر عمر زندگي و فرصت هاي تكرار نشدني بقيه ي فرزندان رو بخاطر زندگي فرزند اول نابود كرد.
الان كه دقت ميكنم ميبينم اين موضوع با همان بخشي كه از قرآن گفتم هم منافاتي ندارد و اين حضرت يعقوب (ع) بود كه مصلحت خانواده اش را اين تشخيص داد و اجازه ي داد تا حضرت موسي (ع) خودش انتخاب كند.
ياعلي
بنظرتون چجوری باید خانوادمُ متقاعد کنم؟؟
به خاطر خواهر بزرگترم حق هیچگونه انتخابی ندارم!!:(
نخیر ............
این خواهر و بردار بزرگ هستند که نباید مانع بشن . باید به پدر و مادر بفهممونن که من این راه رو رفتم من اذیت شدم یا .... اینا ازدواج به موقع حقشونه .
من کلی دوست و اشنا سراغ دارم که زودتر از خواهر بزرگتر ازدواج کردند و یا پسرای کوچکتر ازدواج کردند
من برادر شوهرم زودتر از شوهرم ازدواج کرده تازه 4ساله
3 تا دوستای و اشنای خودم زودتر از ابجیش ازدواج کردن. مشکلی هم پیش نیومد
حرف مردم بیخیال ................... که حتی بعدش کاسه داغتر از اش میشن که ممکنه به مامانه بگن چرا اجازه دادی یا به خواهر بزرگتر بگن تو مونده بودی باید میگذاشتی اونم بمونه
اینا رو شنیدم که میگم....................... ولی ازدواج حق هر کسی................ ممکنه برادر بزرگتر یا خواهر بزرگتر علاقه نداشته باشند... مشکلی داشته باشند.... اصلا خوب نباشند که بخاد کسی با اون ازدواج کنه ..............باید خواهر کوچکتر جوابگو باشه .
یه مورد بود که از بچای دانشگاه که همکلاسیم 21سالش بود خواهرش 18سالش خونه خودش بود
یه مورد بود که خواهرش یه چند سالی اختلاف داشتند که دوستم 26سالش بود و خواهرش 30 که دوستم زودتر ازدواج کرد
یه مورد که زمان کاردانی بود یکی از بچه های کلاسمون خودش 22 سالش بود زودتر از ابجیش ازدواج کرد
یه مورد بود از هملکاسیام که 5 ابجی بودند که دوستم میگفت من و ابجی بزرگم ازدواج نکردیم
زن داداشم 5 داداش داره که داداش کوچکش زودتر از همه ازدواج کرد.بعد بقیه داداش.... از بقیشونم موفق تره
نخير،
در قرآن كريم ذكر شده كه حضرت يعقوب (ع) براي ازدواج موسي (ع) با دخترانش به حضرت موسي پيشنهاد مي كندكه به انتخاب خود يكي را انتخاب كند. چون حتما يكي از دو دختر از ديگري بزرگتر هست، بنابرانين اگر ما پيرو قرآنيم بايد عرف رو رها كنيم و اين محدوديت ها را برداريم و به شرع توجه كنيم. فاصله ي پيروي از عرف و شرع همون فاصله ي پيروي از مردم و خداست!
موفق باشيد