آیا دنیا گرایی را نهی کنیم

09:33 - 1400/09/07

بنده به دوست خود میگویم: دنیا جای دل بستن نیست چراکه انسان هر چه از دنیا بخواهد و به آن برسد باز از آن بالاتر هم هست و انسان به سیری و آرامش نمیرسد و هر چه در دنیا بالاتر بروی باز چشمش به از آن بالاتر است و آرامش نمی یابد...پس باید اصل همّ ما برای آخرت و معنویات باشد...
او میگوید: این عدم سیری و عدم آرامش در معنویات و آخرت محوری نیز وجود دارد چرا که در آن مسیر نیز انتهایی وجود نداشته و انسان همواره باید خودش را پایین دانسته و عقب تر از دیگران بداند و ما عرفناک حق معرفتک بگوید و همواره در سوز و گداز و خوف و رجا باشد و بداند هر چه جلو برود باز با انتهای مسیر بسیار فاصله دارد! پس آرامش در این مسیر هم وجود ندارد که بخواهیم به آن دلیل دنیاگرایی را نهی کنیم
پاسخ شما چیست؟

---------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum  
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/registe

http://btid.org/node/191656

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
15 + 1 =
*****
تصویر روئین تن مهدی

سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر گرامی

به طور اجمالی مقایسه این دو با هم کاملا اشتباهه.

دنیا خواهی و دنیازدگی، ارزش و کرامت انسانی رو به رکود می کشاند، اما خداخواهی و کمال جویی، انسان رو به تعالی می کشاند. درست است که هر دو کشش دارند اما این کجا و آن کجا؟

درست است که ایمان، "دوست داشتنی" است (حبب الیکم الایمان) و به مراتب بنده رو به عشق و عاشقی با خدا می کشاند و از اون طرف دنیا خواهی ، همچون آب دریا برای شخص تشنه  است که تشنگی اش بر طرف نمی شود، اما خیلی فرق است بین این دو، یکی موجب زندگی و حیات واقعی است و دیگری موجب پستی و افسردگی!

تفاوت این دو رو می توان هنگام قبض روح دید. روح وقتی تعلقات دنیایی به این دنیا داشته باشد به نحوی که دنیا و دنیا خواهی رو جزئی از ماهیت خود بداند که حاضر نباشد از این خوی دنیا خواهی دل بکند، شخص به سختی جان خواهد داد.
اما مومن وقتی جان می دهد مثل پریدن پرنده از قفس دنیا ، به راحتی جان خواهد داد. چون از این طرف کشش و تعلقی نخواهد داشت، بلکه از اون طرف مشتاق ملاقات با خداست.

دنیا برای مومن، زندان است و اخرت بهشت او، معلوم است که شخص تمایل دارد از زندان خلاص شود و به بهشت مشتاق!

از ان طرف شخص دنیا زده، بهشتش همین دنیاست و ممکن است به متاع کم چند روزه دنیا هم متنعم شود اما چون آخرت خود رو آباد نکرده، کوچ از این دنیا برای او جانکاه خواهد بود. و حال انکه مرگ برای همه بشر هست.

خیلی مقایسه سبکی است بین شخص مومن و شخص دنیا خواه. خیلی فرق است بین کسی که دنیا رو هدف بداند و بین کسی که دنیا را وسیله و مقدمه برای هدف!
امام علی (ع) می فرماید: «انّه لیس لانفسکم ثمنٌ الّا الجنّة فلا تبیعوها الّا بها» قیمت شما فقط و فقط بهشت است. پس خودتون رو بغیر اون (دنیا) نفروشید.
حالا سوال: کسی که به مدارجی از بهشت برسد بهتر است یا کسی که معلوم نیست با دنیا خواهی خود به کدوم ناکجا اباد برده شود؟

به فرموده شما شخص دنیا خواه هیچ وقت بی نیاز نمی شود چون باز هم می خواهد. و چون به نهایت نمی رسد افسرده می شود. اما شخص مومن هیچ وقت افسرده نیست، در عین غنا و آرامش روحی (الا بذکر الله تطمئن القلوب)، باز هم از خداوند توفیق می خواهد. پس اشتباه است که ایشون میگن مومن آرامش ندارد. آرامش ، نازل ترین  اثر ایمان است. و ایمان هر چقدرکه باشد به همان اندازه آرامش می اورد. همانطور که شمع به اندازه خود نورانیت دارد!

تفاوت دیگر این است که شخص دنیا خواه، به آسایش تن می پردازد و شخص مومن آرامش روح . و اصالت انسان به روح و روان اوست، نه به جسم و کالبد او. به همین خاطر شخص دنیا خواه، "خود واقعی" خود را گم کرده ، اما شخص مومن "خود واقعی اش" را یافته!

با این تشابه نسنجیده مثل این است که ایشون بگن وقتی کسی که شهید می شود و کسی که در بستر می میرد هر دو در "مردن" یکی هستند، پس  من دوست دارم در بستر بمیرم و "شهید شدن" هیچ فضیلتی ندارد

از ایشان یک سوال ساده بفرمایید:

حال که به نظر ایشان هیچ فرقی بین این دو (خدا خواهی و دنیا خواهی) نیست، خوب شما چرا خداخواهی رو انتخاب نمی کنید!
با جواب ایشون شاید متوجه بشید که مساله چیز دیگری است و این مقایسه غلط ریشه در یک امر باطنی یا شناختی دارد. که باید اصلاح شود.

موفق باشید