آیا شش گوشه دلت راضی است؟

19:52 - 1392/12/10

سلام زنى ٣٤ ساله ام سه سال پیش از همسرم جداشدم همسرم متعهد نبوداعتراض كردم و او نامردانه اقدام به طلاق كرد. در این سه سال دلالان ازدواج آقایانى معرفى كردند كه من تمام شان را به دلیل بچه داشتن رد میكردم چون خودم بچه اى ندارم و فقط ٣ سال با همسرم زندگى مشترك داشته ام. حدود ٦ ماه پیش آقایی معرفى شدند. از ظاهر و شخصیت تا اندازه زیادى خوشم اومد تفاوت سنى ١٢ سال داریم یعنى ٤٦ ساله اند و ٢٣ سال با خانمش زندگى كرده و براثر بیمارى فوت میكنه. دخترى ٢٢ ساله دارند و این دختر بهره هوشى پایین هم دارد. روز خواستگارى ٢ ماه از فوت خانمش میگذشت .از همون لحظه اول كه من را دید شروع به ابراز احساسات و عاطفه و محبت و حتى عشق كرد.با پیامك هر لحظه به من عشق و محبتش رو انتقال میداد و من شدیدا تحت تاثیر این ابراز احساسات قرار گرفتم....
 در این مدت با خانواده ها آشنا شدیم و رفت و امدهاى بیرون زیادى هم دونفرى داشتیم و هربار هدیه ها و گلهاى گرونقیمت هدیه میداد.من هم بهش ابراز علاقه وعشق كردم چون خیلی خیلى محبتم میكرد..واقعا نمیخواستم به این زودى عشقى بینمون باشه و یااز طرف من ابراز بشه چون هرلحظه به مشكل دخترش فكر میكردم و رفتارش رو با پدر و مادربزرگش میدیدم كه پرخاشگرانه بود البته فقط در حد صداى بلند و حرف زشت زدن بود.در این مدت اشنایی به دلیل وجود همین دختر از طرف من مخالفت میشدو همینطور مخالف بودم با زندگى كردن در یك خانه با این دختر و مادر این آقا ...چندبار بینمون فاصله افتاد و هردو به دلیل علاقه دوباره ادامه میدادیم .البته هم خودش و هم خانوادش ازمن میخواستن كه كاملا از ته دل راضى باشم و منم به دلیل خوب بودن و محبت زیاد این آقا میكفتم راضیم اما ته دلم نبودم تا اینكه ایشون راضى شد یه خونه جدا براى خودمون بگیره. قرار شد دخترش با مادر ایشون زندگى كنه اما بعد از فوت مادر كه كهنسال هم هستند سرپرستى و نگهدارى و زندگىش به عهده من و پدرش میشه و ختى بعد از پدرش هم به عهده من هست.این مساله خیلى نگرانم كرد.توى این مدت ازش میخواستم صیغه محرمیت فقط بینمون خونده بشه ولى ایشون میخواست عقد كنه تا اینكه بعد از شش ماه چند روز پیش براى انجام آزمایش ازدواج راهى بودیم كه در بین راه دوباره از من پرسید شش گوشه دلت راضى هست ؟ من هم دیگه نتونستم مخفى كنم گفتم هنوز نگرانم... كه عقدمون با این حرف من عقب افتاد البته كمى هم به مسایل كار با وبلاگ و اینترنت من حساسه و از من خواسته كه دور اینهارو خط بكشم كه این هم واسه من ناراحت كننده اس نه از نظر اینكه وابسته به اینترت باشم از این نظر كه نكنه شكاك و بدبین باشه و چرا به من اعتماد نداره؟ الان چندروزىست كه تنها نشستم و واقعا سر دوراهى ام از یك طرف ایشون واقعا مرد پاك اهل زندگى عاشق و بسیار مهربون هستند و از یه طرف با مساله این دختر نمیتونم كنار بیام .چكاركنم تا دیگه به بن بست نخورم؟ خواهش میكنم راهنمایی كامل و شفاف كنید ممنونم.

 

http://btid.org/node/26632
تصویر امین-مشاور ازدواج

سلام

برای تصمیم گیری در چنین شرایطی باید خیلی از گزینه های رو مد نظر داشته باشین تا بعد بتونین درست تصمیم بگیرین. اینکه چقد شرایط ازدواج با افراد دیگه با موقعیت های مختلف برای شما فراهمه. اینکه تحمل شما چقدره و تا چه اندازه میتونید با وضعیت دختر ایشون کنار بیاین و ...

در ازدواج با کسی که یه فرزند داره خیلی باید احتیاط کنید چون مهترین مشکلی که بعد از چنین ازدواجی ایجاد میشه اینه که رابطه زن و شوهر به خاطر نوع رفتار و برخورد زن با فرزند به هم میریزه. مرد فکر میکنه همسرش به فرزندش توجه نمیکنه و با اون برخورد بدی داره و زن هم فکر میکنه بیشتر توجه مرد به سمت فرزنده و به اون توجه نمیکنه! همین مسئله باعث ایجاد اختلاف میشه. لذا چنین ازدواجی فقط در صورتی پیشنهاد میشه که شما از همون اول بتونی فرزند ایشون رو به عنوان فرزند خودت بپذیری؛ وگرنه در غیر این صورت احتمال بروز مشکل خیلی زیاده.

در مورد دختر ایشون هم همینطوره چون با توجه به گفته های ایشون، بهزیستی بردن دخترش که کلا منتفیه لذا دیر یا زود مسئولیت ایشون به عهده شماست. برای همین اولین مسئله اینه که ببینی میتونی با این قضیه کنار بیای یا نه. 

عشق و علاقه ای که به ایشون پیدا کردی رو باید کنار بذاری و بعد تصمیم بگیری چون اگه اختلاف شما در این مسئله حل نشه، بعد از ازدواج اون عشق و علاقه هم دووم پیدا نمیکنه و دوباره یه شکست رو باید تجربه کنین.

پیروز و سربلند

تصویر diamond
نویسنده diamond در

سلام

واسه من یه سوال پیش اومده چرا یه خانم راضی میشه با مردی که از خودش 10 الی 15 سال بزرگتره ازدواج کنه ولی راضی نمیشه با یکی که از خودش چندسال کوچکتره ازدواج کنه

 

تصویر یه عاشق واقعی

واقعا براتون سواله ؟؟؟؟

این که از بدیهیات هست ....

تصویر مروارید

علی آقا چون خانوماذاتا دوست دارن شوهرشون حمایتشون بکنه  نه اینکه بخوان برای پسره مادری کنن.

تصویر یه عاشق واقعی

سلام عرض میکنم بر سوال کننده عزیز 

خواهر عزیزم شما الان موقعیتی که گیر کردی رو نباید سر سری بگیری ...باید این موضوع رو کاملا حل کنی و مبادا برای اینکه ایشون رو از دست ندی ...فوری تصمیم بگیری ...چندتا نکته در مورد سوالتون به نظرم رسید که عرض میکنم ...

یک اینکه ایشون خیلی مهربون و پاک و اهل زندگی هستن و این خیلی خیلی نکته مهمی هست ...12 سال اختلاف سن دارید و این هم خوب هست تو سن شما ...اما یه نکته منفی این وسط هست که اون هم این دختر هست ...واین کار رو خیلی سخت میکنه ...شما که تونستی ایشون رو راضی کنی و یه خونه جدا بگیری اما همونطور که گفتی احتمال داره با این دختر هم خونه بشید ...از همین الان باید به این موضوع فکر کنی.....خودت فکر میکنی میتونی این دختر رو تحمل کنی ؟؟؟ ببین یکی از فامیل های ما یه دختر این طوری دارن ....و خوب سختی های خودش رو داره ...یا شما تحملش رو داری یا نداری دیگه ...از این دو حال که خارج نیست ....الان ما هم هرچی بگیم میشه با این دختر هم خونه بود و باهاش زندگی کرد شما که قبول نمیکنید ....خودت باید ببینی واقعا میتونی یا نه ....من هم نمیگم کار سختی نیست ...چون شرایطتون رو درک میکنم و میدونم که واقعا سخته ...

حالا به نظرم بهتره که قبل از اینکه از این بیشتر عاطفه و احساستون نسبت به این اقا بیشتر بشه ...بری بهزیستی و جاهایی که با همچین دخترایی سر و کله میزنن ...باید خودت از نزدیک ببینی ...باید از نزدیک این ادمها رو لمس کنی .....بینی چجوری میشه کنترلشون کرد ....ببینی مشکلشون چیه ....باید منطقی بری و در این مورد تحقیق کنی ....بعدش ببینی خودت ادمی هستی که بتونی همچین افرادی رو باهاش زندگی کنی یا نه .....

دوم اینکه ...شما تو سنی هستی که نیاز به یه مردی داری که بهت محبت کنه ...عشق بورزه ...و این رو در این اقا دیدی ....اما این موضوع نباید باعث بشه که احساسی تصمیم بگیری ...یه خورده تحقیق کن ...و ببین از لحاظ اخلاقی چطوری هست ....و از همه مهمتر اینه که ببین برای چی شما رو انتخاب کرده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چه خصوصیتی تو شما دیده ...این خیلی مهمه ..... 

نکته سوم اینه که برای بچه دار شدن باید حتما از همین الان تکلیفت مشخص بشه ....اون اقا با این موضوع مشکل داره یا نه ؟؟؟؟؟ مشکل و بیماری خاصی نداره؟؟؟؟ اینا رو حتما باید بری پیش مشاور ....حتما برو...

و نکته چهارم اینه که اگه قرار باشه بچه دار بشی با این دختر میتونی کنار بیای ؟؟؟خوب   این مسائل رو دربارش فکر کن ....

نکته پایانی هم اینه که شکاک بودن ایشون رو از همون اول بنا بر بی اعتمادی نذار ....میتونه نگرانی باشه ...ولی اگه نگران این موضوع هستی سعی کن باچند تا سوال و جواب این موضوع رو بفهمی ....مثلا بگو چرا نباید تو این سایت ها بری ؟؟؟ بگو نگرانیش رو درک میکنی ولی تو سنی هستی که دیگه میتونی خوب رو از بد تشخیص بدی ..... یا بگو چقدر میتونی بیرون بری و کلا حد و حدود خودت رو با نامحرم  و زندگی در اجتماع رو برات توضیح بده ...سعی کن این موضوع رو هم حتما با این کارهایی که گفتم حل کنی ....هیچ نکته و تعارفی رو به خرج نده ....همه رو حل کن ....با خیال راحت زندگیت رو شروع کن ....دیگه هر کی هم حرفی زد خیالت راحته .....میدونی اگه فردا بخوای با اون دختر زندگی کنی مشکلی نداری ....تکلیف خودت رو با بچه دار شدن و همه چی میدونی .......

 

و در اخر هم توکل رو فراموش نکن ...

شرمنده یه خورده زیاد شد ....

سوالی بود در خدمتم ...

 

یاحق 

تصویر متفکر
نویسنده متفکر در

آفرین

کامل بودyes

و به نوعی جمع بندی بود

تصویر یه عاشق واقعی

ممنون از لطفتون ...

حالا واقعا کامل بود ؟؟؟ احساس میکنم یه چیزی رو نگفته باشم...laugh

تصویر بصیرت
نویسنده بصیرت در

سلام

با توجه به سن شما و اون آقا یه کم برام قابل هضم نیست که چطور شد همون اول بسم الله به هم ابراز علاقه کردید.

در ثانی، شما با این سن و با یک تجربه ی زندگی مشترک در مورد مسائلی صحبت کردی که انتظار میره خیلی ظریف تر از اینا صحبت کنی.

شما در بین دو راهی عقل و احساس موندی. همیشه هم عقل در اولویته. شما همچین شرایط بدی هم نداری که بخوای از الان مادر یک دختر 22 ساله و با اون شرایط بشی. (درسته ثواب داره ولی خودتونو فراموش نکنید) تصمیم نهایی با خودتون

ولی در مورد اون آقا بایستی عرض کنم ملاکهایی که بایستی در مورد ایشون بسنجی چیزایی مهم تر هست که (با توجه به سن و تجربه تون) بهتر از من میدونید چی هست. (تعهد، شکاک نبودن، خوش خلق بودن، منطقی بودن و ....)

در ضمن یادتون نره مشاوره ژنتیک هم برید. شما این حق رو دارید که مادر یک بچه ی سالم باشید (ایشالا خدا بده). «اگر مشکل ژنتیکی از طرف آقا باعث بروز مشکلاتی بشه چی؟؟؟؟»

به نظرم زود تصمیم نگیرید و بیشتر با مشاور مجرب مشورت کنید.

تصویر متفکر
نویسنده متفکر در

با سلام

به نظر من شما خودتون را یک لحظه جای مادر این دختر قرار دهید.دختری که به تقدیر خداوند ضریب هوشی پایینی دارد  و بدون تقصیر در این دنیا سرگردان است.الان مادر این دختر ...

البته این دختر هم خدایی دارد و مطمئنا خدا ازش غافل نیست و مطمئنا خدا با این دختر بنده هاشو محک میزنه .

ببین واقعا از ته دل میتونی به این دختر عشق بورزی .میتونی حتی اگر خدای نکرده فقط شما و این دختر خانم باهم موندید با تمام وجود ازش نگهداری کنی .بدون هیچ منتی .حاضری از عزیزترین چیزهات به خاطر این دختر بگذری

 

یادمه با یه نفر حرف میزدم .ایشون هم به نوعی باید از یک همچین شخصی مواظبت میکردند و حرفهاشون واقعا تاثیر گذار بود

میگفت وقتی یه نفر دچار یه همچین مشکلی هست انسانها باید به واسطه ی انسانیتشون همدیگر را در یک چنین شرایطی تنها نگذارند.البته برای اینکه این حرف به عمل برسه واقعا فهم و درک بالایی نیاز داره که من در این شخص دیدم و از خداوند برای ایشون عمر باعزت میخواهم .

خواهر من نه از روی احساسات اما واقعا از روی انسانیت اگر تونستید مادر این دختر باشید قبول کنید

به نظر من این آقا عقل و شعور و انسانیت دارند .خیلی از انسانها در این مرحله به راحتی فرزند شون را به موسسات میسپارند که باید بهشون شک کرد .اما این آقا ازشون بر می آید که فهم بالایی داشته باشند..

بشین سنگهاتو با خودت وابکن ببین مردش هستی یا نه

همت بالایی نیاز داره.

در مورد اینترنت هم بهشون بگو چرا ؟دلیل ازشون بخواه .آقا چرا شما با اینترنت مشکل دارید .از چه چیزی نگران هستید.با این حرفهاتون من به این فکر ها افتادم .افکار من تا چه حد میتونه درست باشه ؟؟؟؟