احساس میکنم افسردگی گرفتم، خیلـــــی بی اعصاب شدم

09:15 - 1401/02/26

سلام
۱۸سالمه، احساس میکنم افسردگی گرفتم، خیلـــــی بی اعصاب شدم، حوصله هیــــچ کاری رو ندارمفقط دلم میخاد قدم بزنم؛ احساس میکنم کیلومتر هارو باید با قدم زدن طی کنم تا کمی آروم بگیرم، دلم گریه میخاد ولی اصلا غرورم اجازه نمیده گریه کنم
بیشتر بزرگ ترها که بهم زنگ میزنن بلاک میکنم؛ تلفن جواب نمیدم؛ دوست دارم تنها باشم. فقط جاهایی میرم که باعث پیشرفتم میشه حتی از رفیق فابریک هام که جونم به جونشون وصله دلم میخواد یه مدت طولانی دورم نباشن
دوست دارم هنزفری به گوش بزنم و ساعت ها به جایی خیره بشم و فقط فکـــر کنم، خیلی بد خواب شدم؛ از بی خوابی اشک از چشم هام میاد ولی خوابم نمیبره؛ واسه همین دقایقی هم که شده چشم هام رو روی هم. میزارم تا استراحت کنه
بی اشتها هم شدم و میلی به غذا خوردن ندارم
چیکار کنم؟

 

----------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد:  https://btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/208739
تصویر رادمنش اسماعیل

با سلام

 

دوره نوجوانی و شروع جوانی گستره ای از عمر هست که تفاوت های مهمی با دوره کودکی داره و به خاطر این انتقال از کودکی به نوجوانی و جوانی انسان دچار نگرانی هایی می شود و این طبیعی هست که تغییر شرایط در این حد گسترده استرس ایجاد می کند، ولی باید توجه داشته باشیم که هر استرسی بد و مخرب نیست بلکه این استرس اگه مدیریت شود سبب پیشرفت های روز افزون می شود که حال خوب و زندگی موفق را به همراه می اورد ، ان شاالله شما هم هر چه سریعتر با نگرانی ها مقابله می کنید و حالت غم و غصه شما برطرف میشه.
در دوره نوجوانی و ورود به جوانی با توجه به اینکه با اموری مانند هویت یابی، تردید ، خود محوری و استقلال طلبی همراه است، طبیعتا باعث ایجاد روحیات و حالات مختلفی در شخص می شود.
برای شما هم این چهار مورد که عرض کردم (هویت یابی و...) با توجه به سنتون اتفاق افتاده و چون شما هم به دنبال این هستید که هویت و خود یابی خیلی خوب و مطلوبی داشته باشید کمی سردرگم شده اید که چه هویتی را در خودم شکل بدهم و پایه های این هویت من چجوری باشد و گوش دادن زیاد به آهنگ ممکن هست به این علت باشد که هنوز کمی سردرگمی دارید در اینکه چه ساختار هویتی داشته باشم، و تلاش کنید که ارزش ها را در زندگیتون برای خودتان مشخص کنید که چه چیزهایی برای شما ارزش دارد و اگر این ارزش ها را برای خودتون مشخص کردین به شما کمک می کند که هویت سریعتر شکل بگیرد، ممکن هست ارزش برای کسی مثلا صداقت، اخلاق نیکو، تحصیل علم و دانش و... باشد و برای کسی ارزش مثلا لباس و پول و این جور موارد باشد و توجه کنیم ارزش خوب چیزی هست که کهنه نمی شود، مثلا پول و لباس خوبه ولی این برای رفع نیازها خوبه و وقتی به لباسی که میخواستیم، رسیدیم بعد چند روز عادی میشه و دنبال لباس دیگری میگردیم و.. و این ها رفع نیاز می کنند ولی ارزش خوبی نیستند، لذا سعی کنید ارزش ها و هدف یا هدف هاتون را مشخص کنید.

و نکته دیگر اینکه سعی کنید در کارهایی که به صورت مشترک هست شرکت کنید.
چقدر خودتون را دوست دارید؟
فکر می کنید اطرافیانتون و بزرگ تر ها که تماسشون را قطع می کنید چقدر شما را دوست دارند و قابل اعتماد هستند؟
مثلا به چه چیزهایی فکر می کنید که نمی گذارد بخوابید؟
ممنون میشم علاوه بر این که به سوالات پاسخ می دهید، با توجه به مطالبی که عرض کردم اگه مطلبی مد نظرتون هست بفرمایید که ان شاالله به نتیجه مطلوب برسیم.
درخدمتم

تصویر دریافت سوالات

چیزی که برام ارزش داره، پول، لباس، مدل ماشین و..  نیست!
شخصیت آدم ها خیلی برام ارزش داره؛ اخلاق، ایمان و...

برای خودم زیاد ارزش قائلم ولی...
فرقی نمی کنه طرفم کی باشه؛ فقط رد تماس میدم...
خاله، عمو، دایی، رفیق و...
فقط جواب پدر و مادرم رو میدم تا بی احترامی نشه
راستش حدود شش ماهی است به یکی از پسرای فامیل دور دل بستم!
اول هیـــچ حسی بهش نداشتم؛ اما زمانی که شخصیت و خصوصیات رفتاریش رو فهمیدم جذبش شدم؛ وقتی هم خودش رو دیدم یه حس خیلی عجیبی پیدا کردم.
اوایل فکر میکردم زود گذره و مهم نیست؛ باهاش جنگیدم، مقابله کردم باهاش ولی آتیشش شعله ور تر شد اما خاموش نشد.
۲۴ سالشه؛ درسش تموم شده و رفته سربازی؛ دلیل بی خوابی هام فکر میکنم این حس باشه

تصویر رادمنش اسماعیل

با سلام
اینکه در دوره نوجوانی و جوانی آقا یا خانمی به جنس مخالف تمایل پیدا کند برای ازدواج طبیعی هست، و برای شما هم که در سن ازدواج هستید اتفاق افتاده.
اما باید اموری را در نظر بگیریم:
1-عشق باید مدیریت شود، چون قرار است که یک عشق صحیح و آگاهانه، سرمایه یک عمر زندگی مشترک خوب و مطلوب باشد که باعث پیشرفت هر دوطرف و برقرای آرامش در خانواده و زمینه همدلی کردن و برقرای یک ارتباط خوب و موثر باشد.
2-هدف یک عشق باید از اول مشخص شود که قرار است به کجا ختم شود و چه ضمانتی دارد.
3-عشق غیر صحیح که صرفا با شیفته شدن به شخصی باشد؛ عشق یک طرفه و بدون شناخت کافی، در نهایت نتیجه ای جز پرخاشگری، افسردگی و خدشه دار شدن عواطف و احساسات به همراه نمی آورد.
مشکل افسردگی و بی حوصلگی شما اگر این شش ماه که دلبستگی پیدا کرده اید اتفاق افتاده خب میتون علت اصلیش همین عشق و دلبستگی شما باشد.
این افسردگی و بی حوصلگی و رد تماس در این چند ماه اتفاق افتاده؟
نیاز هست که مرحله مرحله بررسی کنیم
سوال بالا را جواب بفرمایید و اگر سوالی نسبت به مطالب بالا هست بفرمایید، در خدمتم.

تصویر دریافت سوالات

بله میدونم باید پله پله جلو بریم؛ ممنونم که وقت میزارید.
بله رد تماس، حس خستگی و..  توی این چندماه رخ داده!
البته اوایل انرژی فوق العاده ایی داشتم و داشتن این حس برام یه جورایی انرژی زا بود.
اما زمانی که فهمیدم مامانش براش دختر نشون کرده خیلی بهم ریختم و این حس ها اومد سراغم!
حدود یک ماه پیش بهش پیام دادم که حس بهت پیدا کردم؛ اما خودم رو معرفی نکردم.
ایشون هم اصلا نمیدونم من رو به یاد میارن یا نه!
نصیحت کردن و گفتن این حس برات خیلی بده و ممکنه ضربه خیلی بدی بهت وارد کنه...
الان هم نیستن و رفتن سربازی

راستش دیروز رفتم دکتر؛ ظاهرا وضعیت معده ام خیلی داغونه و شـــاید احتیاج به جراحی داشته باشه!
از وقتی فهمیدم اینقدر از نظر جسمی مشکل دارم؛ سنگ کلیه دارم؛ معده درد عصبی
و الان هم که معلوم نیست چه مشکلی برای معدم دارم!!
باید فراموشش کنم؛ احساس میکنم لیاقتش خیلی بیشتر از این حرف هاست که قرار باشه با یک دختری وارد رابطه عاشقانه بشه که از نظر جسمی وضعیت خوبی نداره.
علائم افسردگی، سرگیجه، سردرد، خستگی، بی اشتهایی و بی خوابی دکتر گفت از علائم بیمارشه که باید شناخته بشهـ
من فکر میکردم به خاطر این حسه که به وجود اومده

تصویر رادمنش اسماعیل

خواهش می کنم، سلامت باشد، درخدمتم
ان شاالله که به زودی زود حالتون خوب میشه، نگران نباشید.
1- قبل از اینکه نکاتی را عرض کنم ابتدا مطالبی را در مورد علائم افسردگی خدمتتون عرض می کنم:
    *اینکه در طول روز شخص خلق افسرده داشته باشد مثلا احساس غمگینی، تنهایی، نا امیدی و تهی بودن می کند
    *بی علاقگی به انجام تمام فعالیت ها یا بیشتر فعالیت ها
    *کم اشتها یا پر اشتها و به دنبال آن لاغری یا چاقی اتفاق می افتد
    *بی خوابی یا پر خوابی
    *احساس بی حالی و خستگی
    *احساس بی ارزشی، احساس گناه و عذاب وجدان بی دلیل
    * احساس کندی و بی قراری
و به دنبال این ها ممکن است معده درد هم برای شخص پیش بیاید.
با توجه به مطالبی که عرض کردم احتمال دارد مشکلات معده درد به خاطر افسردگی و خلق پایین شما باشد که البته از طریق پزشک پیگیری بفرمایید و امیدوارم مشکل خاصی نداشته باشید.
2- شما خانم خیلی خوبی هستید، لیاقت بهترین ها را دارید و بهترین ها را برای شما آرزو میکنم، شما اون آقا پسر را فراموش کنید به خاطر اینکه یک عشق یک بی هدف، یک طرفه و مخرب بوده، نه به این دلیل که لیاقت ایشان فراتر از شما است و لیاقت ایشان یشتر از شما نیست و شما فقط به خاطر اینکه شیفته ایشان شده اید در ذهن خودتان از ایشان یک انسان بدون عیب و با فضائل و کمالات زیاد ساخته اید و تمام مدت داشتین به شخص خیالی که خودتان ساخته بودین فکر می کردین، و شما نسبت زوایای مختلف شخصیتی ایشان شناخت کافی  نداشته اید، و یک علت مهم خیلی از زندگی های ناموفق همین است که ما، علاوه بر اینکه واقعیت شخصیت مقابل را خوب نمی شناسیم، چون عاشق شده ایم به این مطلب توجه کافی نداریم که حتی اگر طرف مقابلمان هم خوب باشد بازهم ضمانت یک زندگی موفق نیست بلکه باید ببینیم ملاک ها و ویژگی های این دو شخص چقدر با هم سازگاری دارند.
3- در خودتان این پذیرش را تقویت کنید که قرار نبوده ایشان مرد رویاهای  من باشد و اشتباها در ذهن من قرار گرفته و جز آسیب های جسمی و روحی  و روانی چیز دیگری برای من نداشته و نخواهد داشت.
4- سعی کنید هر چه سریعتر وارد جمع فامیل و دوستانتان بشوید، به جای رد تماس، پاسخ بدهید و فعالیت های مشترک را دوباره شروع کنید.
5- کارهای خوب خودتان را ببینید و خودتان را تشویق کنید.
به یاری خداوند مهربان، امیدوارم همیشه آرامش و آسودگی خاطر ساکن قلبتان باشد.
در خدمتم