ادعای عاشقی دارم ولی قلبم عاشق نیست چه کار کنم؟

09:21 - 1399/10/18

سلام ممنون از کانال بسیار مفیدتون من29ساله دارای دو فرزند هستم

خیلی مردم دوست و احساسی و اهل سکوتم یه مشکلی دارم من وقتی ازدواج کردم اصلا از زنم خوشم نمیومد در حالی که اون و خانوادش واقعا آدم های خوبی هستند ولی من اصلا دوسش نداشتم و ندارم هی صبر کردم گفتم خوب میشه محبتش تو دلم میشینه نشد که نشد اصلا نشد تا حالا دلتنگش بشم و همین خیلی منو عذاب میده ولی من دوست دارم دل تنگ بشم عاشق بشم ولی بنظرم باید بگور ببرم

 این حسمو یک بارم سعی کردم بروش نیارم و همیشه به دروغ بهش میگم عاشقتم و دوستت دارم خیلی اذیت میشم کمکم کنید

 

-------------------------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/157260

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 16 =
*****
تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

بگذریم که چرا بدون علاقه اقدام به ازدواج کردید و سوالات دیگری که سر جای خودش بسیار مهم است. اما اینکه علیرغم عدم علاقه به همسرتون عشق می ورزید و این علاقه رو به اون ابراز می کنید، باید عرض کنم که اتفاقا کار بسیار درستی انجام می دهید که ابراز علاقه نشان می دهید. این کار ازجهت روانشناختی اگر همراه با تکرار و مداومت و شناخت احساسی باشد، در ادامه می تواند روزنه‌هایی از علاقه واقعی در شما ایجاد شود.

از این رو همچنان روی ابراز علاقه‌ به همسرتون تاکید میکنم که این رویه رو ادامه بدهید. البته بعید به نظر می آید که شما هیچ گونه علاقه ای به همسرتون نداشته باشید. حداقل مقداری علاقه در ته وجودتان به مادر بچه‌هایتان دارید. شاید توقع دارید که بیش از اینها به همسرتون علاقه مند باشید که این فشار روحی به خودتون می تواند خود مانع بوجود امدن علاقه واقعی شود. بهتر است روی این مسئله خیلی متمرکز نشوید تا فشار روحی در این زمینه منجر به ایجاد یک احساس منفی در شما شود؛ چرا که این احساس منفی است که شما رو از این مسئله ناراحت می کند و شما را آزار می دهد.

در واقع اگر شما این انتظار رو از خودتان دور کنید که باید حتما به همسرتون علاقه زیادی داشته باشید، آن وقت آن احساس منفی آزاردهنده که به تبع فشار روانی به خودتون می آورید بوجود نمی آید که در وجودتون احساس بدی پیدا کنید. (اگر توضیح این مطلب برای شما کافی نیست، لطفا بگید تا بیشتر این مسئله رو توضیح بدهم.)

پس به جای اینکه در ذهتون این مسئله رو پررنگ کنید که بایدعاشق همسرم شوم، اتفاقا این ذهنیت و انتظار را از ذهنتون دور کنید وبا خیال راحت زندگی تون رو بکنید. وقتی فشار روانی رو از خودتون بردارید، ذهنتون آماده می شود تا بهتر با این مسئله کنار بیاید و تعامل بیشتری با همسرتون پیدا کنید. 

در کنار آن، این سوال رو از خودتون بکنید که از کجا معلوم که اگر شما با کسی دیگر ازدواج می کردید، حتما زندگی موفقی داشتید؟
گرچه عدم علاقه‌ی شما به همسرتون باید ریشه‌یابی گردد! ولی گاها عدم علاقه‌ها محصول عدم جامع‌نگری‌ها است، با دقت بیشتر در طرف مقابل، محاسن و نیکویی‌هایی را خواهیم یافت که در ابتدا بر شما پوشیده بود. پس یک قلم و کاغذ بردارید و نقاط و ویژگی ها برتر و مثبت همسرتون رو بنویسید و سپس ذهنتون رو روی نقاط مثبتش متمرکز کنید، آن گاه بابت همون ویژگی های مثبت همسرتون از او تشکر کنید و بگید که مثلا بابت مهربونی‌هات ممنونم/ عاشق اون مهربونی هات هستم. به عبارتی ابراز علاقه تون روی نقاط مثبت و ویژگی های شاخص همسرتون متمرکز کنید و این رویه رو روزانه انجام بدهید. 

آن وقت ذهن به صورت ناخودآگاه ویژگی ها برتر همسرتون رو در ذهن شما پررنگ می کند و کم کم باعث ایجاد احساس مثبت می شود و این احساس با ابراز علاقه‌های شما به او تقویت می شود و همین روش به مرور باعث می شود که حس علاقه واقعی در شما بجوشد. اما تاکید می کنم که بنا نیست با این کار فشار روانی رو روی خودتون ایجاد کنید، بلکه همانطور که گفتم این فشار رو که باید مثلا به همسرتون عشق بورزید رو از ذهنتون پاک کنید. وقتی این کار رو بکنید، بهتر نتیجه خواهید گرفت.

جهت مطالعه مطلب مشابه می توانید به لینک ذیل مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/news/122397

موفق باشید.

تصویر "نمی دانم" چون سقراط
نویسنده "نمی دانم" چون سقراط در

جناب فرمودید احساسی هستید. معمولا آدمهای با احساس به شعر و موسیقی و در کل هنر علاقمندند.

جناب برای اینکه عاشق همسرتون بشید چندین رمان عاشقانه و احساسی بخوانید و خودتون و همسرتون رو بگذارید جای قهرمان قصه و یا بقولی جای لیلی و مجنون داستان. این روش جواب میده!

روابط عاشقانه و انطور که میل دارید رو با خانمتون تصور کنید. و مقارن با تلاشی که انجام میدید به همسرتون هم بگید بیشتر از قبل محبتش رو به شما ابراز کنه.

جناب هر آهنگ احساسی رو که گوش میدید همسرتون رو تخیل کنید. انچه که از یک رابطه عاشقانه دوست میداشتید تجربه کنید رو در ذهن با همسرتون تصور کنید. کم کم اون سدی که مانع شده خواهد شکست.

برای شما و همسرتون بالاترین عاشقانه ها رو آرزومندم. امین

 

تصویر علیرضا2021
نویسنده علیرضا2021 در

سلام.خوب چرا وقتی یکی رو نمی خواستی رفتی باهاش ازدواج کردی؟!همش تقصیر خودتونه برای چی همون روز اول به این فکر نکردی که دلتنگش نمیشی یا از ته قلب بهش نمیگی دوست دارم؟!احتمالا شما از اون دسته مردهایی که عاشق پنکیک و ماتیک و...میشن چون وقتی زنت این همه باهات ساخته با تمام دارایی و ندارایی و عیب و ایرادهات کنار اومده از اون بیشتر دوتا بچه سالم برات بدنیا آورده یادت افتاده که دلتنگش نمیشی و...بهرحال میدونم تند میرم ولی در آخر اینم بهت بگم اگر به این فکر میکنی که طلاق بدی و...باید بهت بگم ترمز کن چون اگر اینکار رو بکنی بهت قول شرف میدم که زندگیت نابود میشه و میره هوا!!!میگی نه برو امثالش رو نگاه کن که ماشالله تو جامعه امروزی هم کم طلاق و خیانت نیست!!!همون تو فامیل هم نگاه کنی هزارتا میبینی!!!نگاه کن ببین به چه روزی افتادن؟!!!برو به نکات مثبتش نگاه کن به اینکه هیچوقت بهت خیانت نکرد،به اینکه هیچوقت آبروی خودت و خانوادت رو نبرد،به اینکه داشتی باهات ساخت نداشتی هم باهات ساخت،به اینکه دوتا بچه ازش داری،به اینکه الان اون تورو دوست داره،به اینکه اون با ایرادات اخلاقی و قیافه ای تو کنار اومده!!!کافیه یا بازم بگم؟!به هر حال از این افکار مسخره و تنوع طلبی بیا بیرون.موفق باشین