با سلام خدمت شما.
من متولد سال 1372 هستم.در حال حاضر تهران دانشجوی کارشناسی نرم افزار هستم.ترم دوم. خیلی علاقه مند به ادامه تحصیلم.هزینه درس خوندنم رو پدرم پرداخت میکنه.هیچ درآمدی ندارم.
محل سکونت اصلی زاهدان - سیستان و بلوچستان هست. در زاهدان عاشق دختری هستم و حدود 1 سال رابطه سالم داشتیم فقط در جهت آشنایی.از این موضوع خانواده بنده میدونن و فقط مادر این خانوم.
پدرشون از این قضیه خبر ندارن هنوز.
ایشون متولد 68 هستن.
مشکل اینجاست که من میخوام با این خانوم ازدواج کنم ولی از نداشتن شغل و هنوز نرفتن به سربازی ترس دارم.
خیلی هم علاقه دارم به ادامه تحصیل.و یکی از ترس هام این هست که اگر به دلیل ازدواج ترک تحصیل کنم بعد از کارشناسی و زندگی خوبی بدلیل مشکلات شغلی و مالی توی زندگی داشته باشیم این زندگی پر میشه از دعوا.
مشکل بدنی هم ندارم و میتونم کار کنم.هر کاری. ولی متاسفانه در شهر ما صنعت کار رشته بنده وجود نداره و تخصص ها و مشاغل در تهران جمع آوری شده.
این خانوم رو هم خیلی دوست دارم و ایشون هم همینطور.
پدر و مادرم و مادر ایشون هم راضی هستند و انتخاب این زندگی رو به خودمون واگذار کردند.
ممنون میشم راهنماییم کنید چیکار کنم؟
ازدواج یا ادامه تحصیل؟
16:42 - 1392/12/10
انجمنها:
http://btid.org/node/26626
سلام
با تشکر از دوستانی که ما را از نظراتشان بی نصیب نگذاشتند
جمع بندی نهایی:
در مورد ترس شما؛اولا این ترس کاملا بی جاست ،چون نداشتن شغل و سربازی ربطی به اصل ازدواج ندارد و در واقع با اصل ازدواج تنافی ندارد
یعنی شما در حالی که شغل ندارید می توانید اصل ازدواج را مسلم کنید و مدتی را عقد بسته بمانید تا بعد از خدمت بتوانی شغلی را برای خودتون مهیا کنی
ادامه تحصیل هیچ تنافی با ازدواج نداردو در بیشتر اوقات کسانی که ازدواج کردن به واسطه ازدواج به آرامشی رسیدند که این آرامش انها را در ادامه تحصیل یاری کرده است
شما می توانی اصل ازدواجتان را مسلم کنی و حتی بعد هم به سربازی بروی و از مزایای خدمت در حال متاهلی که خدمت در محل زندگی ست و ...برخوردار بشوید.
تو به کنار اصلا.... دختر خانوم چطوری میخواد با یه پسر که 4 سال کوچیک تره ازدواج کنه آخه؟؟؟؟
عجله نکن.... فکر کن... :|
سلام اگه واقعا فک ميکنى که به درد هم ميخوريد ميتونى انتقالى بگيرى شهر خودت و يک کار نيمه وقت پيدا کنى تا اونجاىي که من ميدونم به متاهلين راحتر امريه ميدن براى سربازىبعدشم خدا بمک ميکنه اگرم که رو احساسات ده خاطر دورى و و احساس تنهايى دارى تصميم ميگيرى کلا فراموش کن بچسب به درست
سلام اگه واقعا فک ميکنى که به درد هم ميخوريد ميتونى انتقالى بگيرى شهر خودت و يک کار نيمه وقت پيدا کنى تا اونجاىي که من ميدونم به متاهلين راحتر امريه ميدن براى سربازىبعدشم خدا بمک ميکنه اگرم که رو احساسات ده خاطر دورى و و احساس تنهايى دارى تصميم ميگيرى کلا فراموش کن بچسب به درست
راهنمایی های اقای "عاشق واقعی " خیلی خوبه
موفق باشید
خیلی ممنون از لطفتون ....
ما چیزایی که از اساتید این سایت یاد گرفتیم رو دوباره بازگو میکنیم .....بیشتر حرفهایی که میزنم از استاد کریمی هست ....
هر دو !
الکیم نگین نمیشه و اینا
دروغ به پایخودتون ننویسین
ملت هم میخوان تنبل باشن ؛ هم همسر هم درس بخونن!
باید فعال باشند و همسر و درسخون
بشکاف برو جلووووووووووووووووو
این زندی بت میگه بدوبدوووووووووووووو
براذر جواب منم بد ه
نیلو خانم من کاملا با صحبت شما موافقم ایول حرف دل منو زدی
راستی اقا علی نیلو خانم درست میگن شرط ازدواج با دختری که از شما بزرگ تره اینه که همیشه حرفشو قبول کنی اگه منطقی بود
البته دخترا 5سال بیشتر از سنشون میفهمن بس شما باید 5 سالم رو سن حقیقی اش بزاری
سلام من ازدواج کردم و بعنوان یه زن همیشه از همسرم انتظار دارم اگه شما واقعا انتظارات همسرتونو میتونید براورده کنید و شونه خالی نکنی که بعید میدونم با این سن کمت باهاش ازدواج کن اما اگه میتونی چند سالی صبر کن
ما شالله ...چقدر زود به فکر ازدواج افتادی ....
ما که یه سال از شما بزرگترهم هستیم ...هنوز جرات نکردیم اقدامی انجام بدیم ...
تازه من یه کاری هم دارم ...
ولی اگه بخوام کارشناسانه جواب بدم ...باید بگم که ...هر دو گزینه صحیحی است ...یعنی شما برو خواستگاری این دختر ...برای خواستگاری و ازدواج که پولی لازم نیست ...برای اینکه بری زیر یه سقف و زندگی مشترک رو شروع کنید پول میخواید ...فعلا ایشون رو عقد کنید ..و تا وضعیت مالی خودتون هم بهتر بشه و یه کاری دست و پا کنید ....
این طوری به دلیل انگیزه ای که میگیرید از این اقدام سرعت و حرکت و تلاشتون چندین برابر خواهد شد ...خود خدا هم که روزیتون رو تضمین کرده ...پس نگران هیچ چیز نباشید ...
هر سوالی بود در خدمتم ...
یاحق
آقای عاشق فقط که ازدواج نیست مشکلات بعدیش هم هست.چطور به پسری که چند سال از دختره کوچیکتره همچین مشاوره ای میدید!
متاسفم
خواهر گلم ...مگه دختره ازش کوچیکتره ؟؟؟ من ندیدم ....
بحث سنی اخرین موضوعی است که باید تو بحث ازدواج بهش دقت بشه .....من خودم خیلیا رو دیدم که دختر ه بزرگتر بوده و هیچ مشکلی نداشته .....پس صرف اینکه ایشون بزرگتر هست که نمیشه گفت برو ولش کن .....
چرا انقدر زود بنده رو مورد انتقاد قرار میدید ...؟؟؟؟؟
اینکه دختر 1 یا 2 سال بزرگتر باشه اونم در سنین بالا شاید مشکلی پیش نیاره ولی در سنین پایین اونم اینقد اختلاف اصلا توصیه نمیشه. چون پسره هنوز بچه اس ولی دختره به بلوغ فکری و عقلی و جنسی رسیده
شما مگه اون دختر رو دیدی ؟؟؟شاید از لحاظ فکری دیرتر رشد کرده ....و الان کاملا از لحاظ فکری با هم جور هستن ....
چجوری از راه دور همه این موضوعات رو متوجه میشی ؟؟؟؟
این حرف شما به طور کلی درسته هست ....
اما به همه که نمیشه این حرف رو زد ...
مشاوره یعنی به هر کی یه حرف بزنی ...با توجه به شرایطی که داره ...نه یه حرف رو به همه بگی ....
شما از کجا میدونی که دیرتر رسیده باشه؟!! دختر به سن 24 به بلوغ کامل میرسه این نظر اکثریت روانشناس هاست! ولی پسر به سن 20 سال به نظر همون روانشناسا خیلی کم پیش میاد به بلوغ فکری و عقلی رسیده باشه و هنوز نمیدونه از زندگی چی میخواد و معیاراش واسه ازدواج چیه و به احتمال زیاد چند سال بعد ازدواج بگه عجب غلطی کردم با این دختر ازدواج کردم اصلا ازش خوشم نمیاد.
حرفت درسته .... اما این حرفها مال کدوم کارشناسا هست ؟؟؟ مال غربه دیگه ....
در ضمن این حرفت به طور کل درسته .....تو این مورد نمیشه گفت اگه همه چیزتون از لحاظ فکری و غقلی به هم خورد و با هم تناسب داشتی ولی سنتون به هم نمیخورد همه چیز رو کنسل کنید ....
به خدا سن و سال همش یه عدده ...
نمیخوام از خودم تعریف کنم ...ولی با اینکه 21 سالم هست ....ولی 25 ساله هاش اندازه من از ازدواج چیزی نمیدونن .....نه تعریف درستی دارن نه هدفی دارن ....
پس این که بخوایم کلی حرف بزنیم درست نیست .....بد میگم ؟؟؟
استثنا شاید باشه ولی اینجا از حرفای پسره تابلو که هنوز بچه اس!
سلام
جالبه هر روز اصطلاحات جدیدی یاد میگیرم
رابطه ی سالم
آقای محترم طبق اون چیزی که شما گفتید از لحاظ اقتصادی ترس دارید.
ببینید این امکان وجود داره که دو طرف به کم (از لحاظ اقتصادی )قانع بشن و مقداری صبر پیشه کنند و زندگی ساده و زیبایی داشته باشن .در این زندگی که پر از قناعت است آقا پسر هم سعی و تلاش میکند که هم درآمد حلالی داشته باشه و درس بخونه و در درس نمونه باشه و خانم سعی میکنه محیط آرومی برای پیشرفت آقا فراهم کنه و ساده زیستن را در نظر بگیره و از لحاظ اقتصادی بار روانیی به آقا وارد نکنه و
و در عین حال دونفری با پشتیبانی همدیگه زندگی را جلو ببرن و بار زندگی به دوش یه نفر نباشه و وقتی به دوران بهتری رسیدن افتخارشون اینه که سختی ها را با هم تحمل کردن .زندگی را با هم ساختن و جلو اومدن
اما
اما مشکل اینجاس آیا این دونفر به این بلوغ فکری رسیدن یا نه
آیا حاضرن به خاطر همدیگه مشکلات را تحمل کنن یا نه
اقتصاد به شدت ضربه زننده است آیا این دونفر حاضرن به خاطر همدیگه خیلی وقتا نون خالی بخورن و یانون و پنیر آیا حاضرن چند سال را با یک دست لباس بسر ببرن و مشکلاتی از این قبیل
ببین طرفت چقد باهات کنار میاد (در ضمن اینا حرف زدن در موردش راحته
اما کیه که مرد عمل باشه )ببین خودت و طرفت چقدر آمادگی تحمل این شرایطو دارین
واما نکته ی پایانی
درمورد تفاوت سنتون فکر کن .ببین به قول معروف جو گیر نشده باشی
اینکه دختره 4 سال از شما بزرگتره مساله مهمی اه و باید بیشتر بهش فکر کنی
سلام دوست عزیز
از همه ی مشکلات گفتی ولی از مشکل 4 سال اختلاف که دختره بزرگتره هیچ حرفی نزدی.
پیشنهاد میکنم فعلاً به جای ازدواج (که به نظرم جو گیر شدی ) یه کم به معیارهای ازدواج فکر کنی. در مورد خودِ ماهیت ازدواج بیشتر تحقیق کنی بهتره.
البته شاید این اختلاف سنی تو رسم و رسوم شهر شما مشکلی نباشه ولی بیشتر دقت کن. بیشتر تحقیق کن...
واقعا شرایطت کمی زیادی رو هواس
ترم دومی تازه /شهر دوری محصلی/بعد معلوم نیست سربازی کجا بیفتی
دختره بزرگتره
چه طوری بزرگتراتون راضی ان
دختر خانوم خیلی از شما بزرگتره! خود شما هم خیلی سن کمی دارین برا تشکیل زندگی مشترک.بهتره بجای این خیالبافیا به فکر درس و آینده شغلی مناسب باشین الان سن زن گرفتن شما نیست اگر هم وقتش باشه این خانوم مناسب نیستن.