از بی مهری و عدم صداقت شوهرم خسته شدم

08:32 - 1400/07/04

18 یا 19  سالم بود که اومدن خواستگاریم
شوهرم ۴ سال ازم بزرگتر هستش من برای ازدواج فقط یه شرط صداقت همسر آیندم به این امید که ته دلم خوش بود که هرچی هم باشه واجبات مهم مثل نماز و روزش ترک نمیشه ولی دقیقا برعکس شد ولی اون اوایل متوجه نبودم که اصلا به انجام واجباتش اهمیت نمیده حالا این اصلا مهم نیست این قضیه رو میشه تحمل کرد
بلافاصله بعد از عروسی باردار شدم و زندگی و اون طور که بقیه عروس دامادها شروع میکنن شروع نکردیم.
همسرم اوایل خیلی خوش اخلاق و خوب بود همه چی عالی بود ولی به مورور متوجه خیلی چیزها شدم بچه اولم دنیا اومد سه ماهش بود که بچه دومم رو باردار شدم همش خدا خواسته بود منم خیلی وارد نبودم برای همین اینطور شد ولی من رازی بودم بچه خیلی دوست داشتم هنوزم دارم
درست بعد از بچه دومم بود که شوهرم عوض شد نه که بگم به طور کامل ینی بیشتر شد شروع کرد به دروغ گفتن سر هر چیز کوچیکی دروغ میگفت و من باید آنقدر کنکاش میکردم تا بفهمم مثلا الان که رفته بیرون دقیقا کجا رفته این خیلی باعث شد بهش بی اعتماد بشم رفته رفته پنهان کار هم شد یه بار گوشیش رو چک کردم تاکید می‌کنم فقط یک بار وقتی گوشیش رو چک کردم متوجه شدم تو جستجو گر گوگل تو سایت های صیغه یابی رفته و اونجا با کسی صحبت هم کرده خیلی قلبم شکست به شدت ناراحت شدم و واقعا عذاب کشیدم ینی انگار تیری بود که به قلبم میزدن وحشت ناک بود بهش گفتم اعتراض کردم وقتی فهمید که متوجه شدم خیلی شکه شد و بهم التماس کرد و دلیل آورد من تو مغازه که کار میکنم از بس بیکارم حوصلم سر میره رفتم ببینم چطوره و اینکه که اولین بارش بوده و دیگه هیچ وقت سراغ این چیزها نمیره منم قبول کردم ولی از اون وقت بیشتر مخفی کار تر شد و کلا همه چی گوشیش رو پاک می‌کرد حتی جستجوگر گوگلش رو هم کامل پاک میکنه انگار این گوشی تا حالا دست کسی نبوده این بیشتر عذابم میده بعدش فکر کردم اگه بریم شهر خودش به قول خودش اونجا کار داره و این چیزها سرگرم میشه با هزار بد بختی رفتیم یزد و الان یه ساله اونجا هستیم ولی اون کار که قرار بود بره سرش جور نشد و همین طور بیکار موند و خانوادش هم اصلا به ما کمک مالی نمیکنن حالا تصمیم گرفتیم برگردیم شهر خودم
اینها همه یه طرف ماجراست تنبل بودن و کار نکردن و بی‌تربیت بودن و بد دهن بودنش خیلی بیشتر عذابم میده دوران عقد و نامزدی انقدر خودش رو خوب و عالی نشون میداد خودشو که تا این اواخر خانواده خودم باورشون نمیشد که این انقدر بی تربیت و بد دهن و کلا بد اخلاقه

این اواخر دست بزن هم پیدا کرده و تا حالا سه بار کتک کاری شدید کردیم که من اصلا نمیتونم ببخشمش و خودشم اصلا از کارش پشیمون نیست و میدونم به کارش ادامه میده و خودش بارها گفته باید بیشتر از این ها منو میزده

من تو این چند سال زندگی خودم بیشتر مخارجم و تامین میکردم حتی برای نیاز های ضروری مثل لباس و این چیزا باید پولشو از پدرم میگرفتم و ایشون تازه طلبکار هم هستند و میگن بیشتر از این بابات باید بهت پول بده

من تو این چن سال زندگی که باید بهترین سال‌های زندگیم می‌شد چیزی جز دروغ بی اعتمادی و خیانت نصیبم نشد نمیخوام بیشتر از این زندگیم و تباه کنم

میدونم رفته رفته بهتر که نمیشه هیچ روز به روز بدتر میشه

تازه از نظر روابط زناشویی هم مشکلات خاص خودش رو داریم که اون کلا یه مسئله دیگست و خودش کلی حرف داره

نمیگم خودم آدم خیلی نرمال و عالی هستم نه من خودم خیلی عصبی و زود جوش هستم و این عوارض این بود که پدر و مادرم سال ها اختلاف وحشت ناکی داشتن به طوری که الان به طور کامل طلاق عاطفی دارن و فقط برای بچه ها با هم زیر یک سقف هستن

این ها روی من خیلی تاثیر گذاشت اصلا فک میکنم علتی که ازدواج کردم فرار از خونه پدریم بوده ولی اون اوایل فک میکردم همسرم خیلی منو دوست داره و هیچ وقت عوض نمیشه و همیشه عاشقم میمونه ولی نشد و نموند

نمیگم دوستش نداشتم نمیگم بهش علاقه نداشتم ولی الان در حال حاضر ازش متنفرم و فک نکنم دیگه حسی هم بهش پیدا کنم اونم همینطور

نمیخوام آخر و عاقبتم مثل پدر و مادرم بشه

الان با دوتا بچه ازش جدا بشم بهتر از اینه که بعدها با بچه های بیشتر بخوام این کارو بکنم

این همه هم که نوشتم بازم نمیتونم بیشتر مسائل رو بازگو کنم ینی انقدر زیاد هستش که نمیدونم چطور بنویسم
------------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/184287

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 6 =
*****
تصویر علیرضا2021
نویسنده علیرضا2021 در

سلام.چرا دیگه برنامه قفل شده و نمیزاره چیزی بنویسیم یا بخونیم؟!

تصویر علی بیرانوند

سلام کاربر گرامی چیزی بسته نشده می شه می شه بفرمایید در کدام مطلب با مشکل مواجه شدید با تشکر

تصویر به تو از دور سلام

سلام بر شما دوست خوب ما

مهرماه هست. مهرت پرمهر ان شاء الله!

خانم وقتی گفتید مرتب مشاور میرید، خیلی با خودم کلنجار رفتم که دیگه من چیزی نگم.
ولی راستش وقتی گفتید دو بچه دارید؛ دائم چهره معصوم دختربچه های دوقلوی یکی از آشناهامون اومد جلوی چشمم. طفل های معصوم هنوز صیغه طلاق پدر و مادرشون جاری نشده؛ آوارگیشون شروع شده، و اینروزها پیش پرستار زندگی می کنند؛ تا بعد از طلاق قراره چی بر سرشون بیاد؛ الله اعلم! هنوز هیچی نشده پچ پچ ها شروع شده که نکنه حرام زده اند!!!!! بمیرم واسه این بچه ها که هیچکسی به فکرشون نیست!

خانم جون؛ داستانت رو که خوندم، حس کردم زندگیت روی دور تندی قرار گرفته. عجله پشت عجله.
ازدواج زودهنگام، دو بارداری بسیار بسیار زودهنگام... 

فرمودید: "من باید آنقدر کنکاش میکردم تا بفهمم مثلا الان که رفته بیرون دقیقا کجا رفته"...
فکر می کنید چرا همسرتون بهتون دروغ میگه؟ چرا پنهان کاری میکنه؟
کسی که طرف مقابلش براش مهم نباشه؛ خیلی راحت میگه فلان جا رفتم. مگه بهت بدهکارم؟! تمام شد و رفت.
ولی اونی که طرف مقابلش براش مهمه، خودش رو به هزار در میزنه که ناراحت و نگرانش نکنه! اگر زندگیش براش مهم نباشه؛ حرفهایی میزنه که سریعتر از شر زندگیش فارغ شه! ولی وقتی زندگیش رو دوست داره خودش رو به هزار آتیش میزنه، زندگیش رو حفظ کنه!
و البته بازخواستهای پیاپی هم هر کسی رو به دروغ و پنهانکاری وا میداره! فرقی نمیکنه! (الغریق یتشبث علی بکل حشیش: آدمی که داره غرق میشه به هر علف خشکی (اینجا دروغ گفتن و پنهان کاری ایشونه) چنگ میزنه بلکه نجات پیدا کنه!

بابا بخدا آقایون هم ذاتا و فطرتا دروغگو و پست و بددهن نیستند. زندگی برای مردی که بیکار باشه؛ نتونه کار پیدا کنه؛ نتونه نفقه بده با دو بچه؛ زیر چتر پدر زنش زندگی کنه؛ خیلی سخته! 
 
گاهی که خودم با خودم خلوت میکنم؛ فکر میکنم ما انتظارمون از همسر؛ انسانیست که خدا دقیقا غالب ما تراش زده؛ نه یک کم بزرگتر و نه کوچکتر! بابا شاید غلمان های بهشت هم اینجوری که ما انتظار داریم نباشند!!!!!!

عزیزم چرا آخر و عاقبتت مثل پدر و مادرت بشه؟! تا خودت نخوای نمیشه. باور کن!
این ذهنیت از نظر علمی هم مردود هست. از نظر علم منطق، این فکر یک تمثیل نارواست و باطله!
طلاق عاطفی زمانی اتفاق میفته که نتونیم شریک زندگیمون رو درک کنیم. بیکاریشو؛ جوونیشو؛ اشتباهاتش رو نتونیم ببخشیم. انتظار داشته باشیم معصوم باشه و تو این بلوا و روزگار هزار رنگ دست از پا خطا نکنه و و و... . 
طلاق عاطفی زمانی اتفاق میفته که شما بری دادگاهی کنی ایشون رو؛ عزیزم... .
فدات شم؛ همینطور که شما به امید ایشون پا تو این زندگی گذاشتی؛ ایشون هم به امیدی اومده! باور کن از روزی که شما رو عقد کرده جوری دیگه ای اندیشیده؛ حتی خانم، خوابهای دیگری دیده... . 

ازت خواهش میکنم خانم؛ اینقدر سخت نگیر و عجله نکن!

خانم جون؛ بخدا، به قرآن، به تمام شرایع آسمانی برای طلاق گرفتن دیر نیست؛ بیا اینبار رو با عجله نرو جلو!

ان شاء الله که زندگیت جوری پیش بره که به رضایت هردوتون ختم بشه؛ اون طفلی هات هم با داشتن پدر و مادر یتیم و اسیر نشند. (قصدم توهین نیست؛ ولی باور کن یتیم تر از یتیم، بچه طلاقه)! 

شب اربعینه؛ دعات میکنم. 

یاعلی

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

حس و حالی که نسبت به همسرتون دارید و این ناامیدی که نسبت به ادامه زندگی مشترک دارید رو درک می کنم. اما همانطور که خودتون هم اشاره کردید یکی از انگیزه های شما برای ازدواج، فرار و دوری از خانواده بوده است. یعنی انقدر این انگیزه در شما قوی بوده که آنطور که باید و شاید نتوانستید که روی موضوعات مهم دیگر برای ازدواج فکر کنید.

البته معنی حرفم این نیست که بگویم شما در تصمیم گیری تون برای ازدواج اشتباه کردید، بلکه منظورم این است که اون انگیزه اونقدر در ذهنتون قوی بوده که آنطور که باید از همسرتون قبل از ازدواج شناخت پیدا نکردید و آنطور که باید خودتون رو برای ازدواج آماده نکردید. آنطور که هردو خودتون رو برای زندگی مشترک به مهارتهای زندگی مجهز نکردید! اما در حال حاضر نیز این فکر که نمی خواهید زندگی تون مانند زندگی والدینتون شود که مثلا مبادا به طلاق عاطفی کشیده شود و بخاطر این فکر بخواهید تصمیم به طلاق بگیرید، شک نکنید که دارید اشتباه گذشته رو دوباره تکرار می کنید؛ یعنی برای ازدواج، اون انگیزه باعث شد سریعا وارد زندگی مشترک شوید و در حال حاضر نیز این فکری که در ذهنتون دارید که مبادا زندگی شما مثل زندگی پدر و مادرتون بشه باعث شده که به فکر طلاق بیفتید. بنابراین به جای اینکه ذهنتون رو روی بحث طلاق متمرکز کنید، لازم است روی ریشه یابی مسئله و حل اون متمرکز شوید.

چه بسا شما مانند همسرتون قبل از ازدواج، نیازمند مهارتهای حل مسئله و مهارتهای زندگی بودید که چگونه بتونید در زندگی مشترک مسائلتون رو بدون اینکه باعث سوءتفاهم، دلخوری و ناراحتی شود حل کنید. احتمالا به جهت نداشتن چنین مهارتهایی، شما و همسرتون بارها رفتارهایی را انجام دادید که دیگری را ناراحت کرده و باعث شده تا در چرخه منفی دلخوری و ناراحتی قرار بگیرید؛ بدین صورت که مثلا ممکن است همسرتون ناخواسته یه رفتاری انجام داده باشد که شما از اون رفتارش سوءبرداشت کردید و براساس همین سوءبرداشت یک حس نارحتی و دلخوری در شما شکل گرفته و بالتبع بر اساس همان، رفتاری از شما سرزده است که موجب ناراحتی و دلخوری همسرتان گشته است و موجب شده که همسرتان بیشتر از شما دور شود و به سمت رفتارهایی کشیده شود که مانع از صمیمیت و ارتباط موثر با شما شود و باز هم شما بابت رفتارهای همسرتون بیشتر ناراحت شدید و دوباره این روند منفی ادامه داشته تا جایی که طرفین به جهت دادن بازخوردهای منفی و مکرر به همدیگر حس تنفر را نسبت به هم پیدا کرده اند.

متوجه قضیه شدید که چه اتفاقی در زندگی شما افتاده است؟

در واقع شما و همسرتون توی یک چرخه منفی قرار گرفتید که روز به روز نسبت به هم احساس بدی پیدا می کنید و حس تنفرتون نسبت به هم تشدید شده است، ولی راه حل چیست و چگونه باید عمل کرد؟

شاید شما فکر کنید که تنها راه حل طلاق گرفتن و جدایی از همسرتون است. فارغ از اینکه شما دو فرزند دارید و اینکه آینده اونها با طلاق چگونه می شود، باید عرض کنم که اگر شما و همسرتون یاد نگیرید که ارتباط موثر باهم داشته باشید شک نکنید که حتی اگر هردوی شما از همدیگر جدا هم شوید و حتی موفق شوید با یک فرد دیگری در آینده ازدواج کنید، این مسائل و مشکلات دوباره گریبانگیرتان خواهد شد؛ زیرا دوباره توی یک چرخه باطل و منفی دیگری قرار می گیرید و حس ناراحتی و ناامیدی به سراغتون میاد؛ چون شما یاد نگرفتید که چگونه مسائلتون رو حل کنید و چگونه از این چرخه باطل خارج شوید.

راهکار خارج شدن از این چرخه باطل و منفی چیست؟

گرچه بهترین راهکار این است که شما به اتفاق همسرتون به یک مشاوره خانواده به صورت حضوری مراجعه کنید تا با همکاری همدیگر زودتر از این چرخه باطل خارج شوید و زندگی طبیعی و صمیمی خود را تجربه کنید، ولی اگر هم همسرتون با شما همکاری نکرد که باهم پیش مشاور بروید، ولی حداقل خود شما روی خودتون کار کنید تا بتونید از این چرخه منفی خارج شوید و یاد بگیرید که چگونه می تونید مسائل و مشکلاتتون رو به حداقل ممکن برسونید و در نهایت امیدوار شد که یک رابطه صمیمی و رضایتمندی رو تجربه کنید.

 اینکه شوهرتون اخیرا بددهن شده و دست بزن پیدا کرده است و ... قطعا این رفتارها هیچ توجیهی ندارد، ولی این معلول عواملی است که ممکن است خودتون بدونید یا ندونید. لذا شما باید در ابتدا اون عوامل رو شناسایی و بعد برطرف کنید تا شاهد تغییر رفتار در شوهرتان شوید و میزان بدرفتاری هایش کاهش یابد. گاهی ممکن است نوع رفتار شما باعث ایجاد ذهنیت بسیار بد در شوهرتان شده باشد که اون ذهنیت بسیار بد در ذهن همسرتان باعث میشه تا با شما بدرفتاری کند. به عبارتی به جای اینکه شما مثل اون بخواهید مقابله به مثل کنید و رفتارهای منفی از خودتون بروز بدید به فکر قطع این چرخه باطل باشید و اجازه ندید که این چرخه منفی همینطور شما و همسرتون رو از هم دور کند.

شما باید بدونید که حساسیتهای همسرتون چیه؟ چه چیزهایی می تونه حالش رو خوب کنه و چه چیزهایی حالش رو بد می کنه؟ براساس اون حساسیتها می تونید رفتار همسرتون رو کنترل کنید. اینکه بخواهید به همسرتون علیرغم واقعیت برچسبهایی به او بزنید، نه تنها مسئله حل نمیشه، بلکه با دادن اون برچسبها، اون رو بیشتر به کجروی هاش سوق می دهید و باوری در او ایجاد می شود که واقعا امید به اصلاح و تغییر در او از بین می رود و درعوض باور بسیار بدی در ذهنش شکل می گیرد که فکر می کند باید با شما بدرفتاری کند و این الگوی بدرفتاری است که می تواند شما را کنترل کند. اما چگونه باید با بددهنی و بدرفتاری مقابله کنید؟ لطفا لینک ذیل رو با دقت مطالعه کنید.

https://btid.org/fa/news/102048

برای اینکه از افکار ناامید کننده و منفی در زندگی مشترک خارج شوید، لطفا لینک ذیل رو مطالعه کنید.

https://btid.org/fa/news/179461

لطفا مطالب بالا را بخوانید و در زندگی خودتون بکار ببندید و هرجا که نیاز به توضیح یا راهنمایی بیشتری دارید حتما به عنوان یک راهنما در کنار شما هستیم. مهم این است که ناامید نشید و شک نکنید با قوی تر کردن و رشد دادن شخصیت خودتون می تونید از این چرخ باطل خارج شوید و یک زندگی رضایتمندی رو با همسرتون تجربه کنید.

موفق باشید.

تصویر دریافت سوالات

ممنون ولی من قبلا هم مشاور حضوری رفتم ولی مشاور های خوب هفته یک بار یا دو هفته یکبار به من وقت میده و من به خاطر مشکلی که دارم حتی نمیتونم با همسرم زیر یک سقف باشم و دوست دارم زودتر این مسئله حل بشه

من به این دلیل به فکر طلاق افتادم چون اولین مرحله بعد از درخواست طلاق اینه که دادگاه طرفین ارجاع میده به مشاوره و این باعث میشه همسرم مجبور بشه بیاد بریم مشاوره مشاوره دادگاه هم طوریه که سریع جواب میده یا میگه طلاق یا راهکار میده و این باعث میشه همسرم فکر نکنه هرکاری دوست داره میتونه بکنه و من سکوت میکنم در مقابلش

الان چن روزیه خونه پدرم هستم و حتی با همسرم هم کلام نشدم ینی اون هم تمایل نداره باهم صحبت کنیم

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام مجدد به شما

اینکه می خواهید با درخواست طلاق، همسرتون رو به پای مشاوره بکشونید، اولا کار پرریسک و اشتباهی است. ثانیا چه تضمینی وجود داره که با درخواست طلاق از جانب شما، همسرتون به دنده لج نیفته و به صورت جدی تصمیم به طلاق نگیره؟ ثالثا با چنین تصیمی شما قبح طلاق رو هم برای خودتون و هم همسرتون از بین می برید و با این کار، فکر طلاق رو در ذهن همسرتون به عنوان یک گزینه جدی جلوی روی پایش می ذارید! شاید در خوشبینانه ترین حالت، ایشون عقب نشینی کند و از شما بخواهد که به زندگی هم برگردید و حتی چه بسا به صورت صوری هم درخواست شما برای مشاوره رو هم قبول کند، ولی این کار شما در دراز مدت باعث می شه که ایشون به خونه اول برگردد! تا زمانی که هم شما و هم همسرتون برای اصلاح این روند قدم برندارید، این وضعیت همچنان ادامه خواهد داشت!

اینکه خود شما قبلا مشاوره حضوری رفتید، خب چی شد؟ نتیجه مشاوره شما چه بود؟ آیا در زندگی بکار بستید؟ به طور کلی فرایند مشاوره این است که هفته ای یک یا دو جلسه برگزار میشه نه اینکه هرروز برگزار شود؛ علتش هم اینه که مشاور، هر جلسه ممکنه به شما تمرین و تکلیفی بدهد و از شما بخواهد که آن را انجام بدهید و گزارشش رو بعد از یک هفته به او بیان کنید و ... این روند مشاوره است. اینکه بخواهید به سرعت و خارج از فرایند طبیعی مشکلتون حل بشه، یک انتظار غیرمنطقی است؛ زیرا شما سالهاست که با یک سبک و سیاق اشتباه پیش رفتید و در زمان مناسب که باید آموزش می دیدید اقدام نکردید و زمانی به مشاوره رو آوردید که نسبت به همسرتون حس تنفر پیدا کردید، در واقع اگر زودتر از اینها برای مشاوره اقدام می کردید یعنی قبل از اینکه این حس تنفر در شما بیداد کنه، به مشاوره می رفتید، خیلی زودتر از اینها نتیجه گرفته بودید.

در هرصورت قبل از هرکاری با تأمل، منطق و مشورت بیشتری گام بردارید تا خدای نکرده در تصمیم گیری دچار تصمیم هیجانی و تکانشی نشوید.

موفق باشید.