از خواستگارم می ترسم چیزی پنهان کرده باشه

08:46 - 1399/12/04

سلام دختر ۲۲ساله هستم.
بنا براصرار خانوادم باپسر عموم نامزد کردم .میگفتن پسر خوبیه.باخداست.ایشون هم طلبه بودن.من به دودلیل مخالف بودم اول به خاطر مشکلات ژنتیکی که درازدواج فامیلی هست ودوم به خاطر دخالت فامیل درزندگی.. خلاصه دوسال پیگیری شدید ازسمت خانواده عموم واصرار خانوادم رضایت دادم درمدت نامزدی واقعا پسر خوبی بود اهل نماز .ورفتارای خوب.. اما کم کم متوجه شدم بعضی رفتاراش ظاهری مثلا مغرور بود،زودرنج بود،ودرنهایت بعدازمدتی وقتی قرار شد که موضوع جدی تر بشه وبرای آزمایش اقدام‌کنیم ایشون کشیدن کنار.وبرای توجیح رفتارشون کلی دروغ پشت سر من وخانوادم تحویل بقیه دادن..وبعدها فهمیدم خانواده مادریشون باازدواج ما مخالف بودن..درصورتی که ایشون بارها به همه میگفت من دوسش دارم ولی به راحتی کنار کشید. این رفتارشون باعث شده من ترس ازازدواج پیدا کنم وبه کسی نتونم اعتماد کنم الان خواستگار غریبه دارم ولی مدام میترسم‌که چیزی ازم‌پنهون کرده باشن وبعدها بفهمم‌.خانوادم بهم میگن تصمیم باخودمه ومیگن نمیخوایم مثل گذشته باتصمیم اشتباهمون ناراحتت کنیم..
من‌میترسم ازاینکه دوباره مشکل قبل تکرار بشه..پسر عموم بااینکه یک طلبه بود رفتار خوبی نداشت به بقیه دروغ میگفت.
الان من دچار وسواس وترس شدم.‌..نمیدونم چیکار کنم..حتی شب ها ازاسترس خوابم نمیبره.‌
الان دوخواستگار دارم.هردو باهم ولی نمیدونم چه جوری اعتماد کنم وچه جوری بشناسمشون..

 

-------------------------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/159191

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 1 =
*****
تصویر 7292Mahdi
نویسنده 7292Mahdi در

سلام

اینهنه دختر ازدواج میکنند شما هم یکی مثل بقیه.واقعش میخواستم از ریشه ماجرای شما رو توضیح بدم که چه اتفاقی در جریانه ولی قبلا تجربه کردم فضا مناسب نیست که همه حرفی زده بشه سر بسته میگم خیلی از این احساسها از طرف شیطان القا میشه.شما الان در سن مناسب ازدواج هستید .زمان اوج خواستگارها.خیلی ها رو شیطان با بهانه های مختلف نذاشته ازدواج کنند که سنشون بالابره بعد که سیو چند ساله شدن تازه بخودشون میان که عجب اشتباهی کردن.حالا یکی بخاطر یه پسر دیگه همه خواستگار هاش رو رد میکنه یکی بخاطر غرور چون فکر میکنه قراره خواستگار بهتر بیاد براش.یکی از مردها کلا میترسه چون مثلا پدرش مادرش رو میزده و اصلا وحشت میکنه از ازدواج و .....یکی هم مثل شما ترس وجودش رو میگیره که مبادا تجربه ی تلخ تکرار بشه.من معتقدم ترس و نگرانی شما چون منطقی پشتش نیست و خودتون هم اینو بخوبی متوجه میشید که  صرفا یک احساسه و نه دلیل .چون پسر عموی شما یک نفر بود و ماجراش تموم شد و هیچ ربطی به بقیه نداره اما نمیتونید این حس رو از بین ببرید به همین دلیل رد پای شیطان بخوبی دیده میشه.

چی میخوام بگم.؟! دارم عرض میکنم حداقل بدونید که ماجرا سرش به شیطان میخوره و تا جایی که میتونید تسلیم احساسات نشید.اگه بخاطر همین حس این دو نفر رو رد کنید احتمال اینکه خواستگارهای بعدی رو هم رد کنید زیاده یعنی شما هم ممکنه برید به جمع دخترانی که سنشون بالا رفته و ازدواج نکردن.لذا در مورد هر کدومشون بشینید تحقیق کنید فکرو مشورت بکنید و ببینید صرف نظر تز حس ترسی که دارید کدوم مناسبه و ایا هم کفو هست یا خیر بزرگترها چی میگن.اگه دیدید همه چی خوبه و فقط اون حس داره اذیت میکنه بدون توجه به حس ازدواج کنید و نگران هیچی نباشید.

تاکید میکنم اگه بخاطر ترس از خاطرات قبلی خواستگارهاتون رو رد کنید احتنمال زیاد دیگه نمیتونید هیچ خواستگاری رو قبول کنید و ازدواج کنید مگر اینکه به دلایل دیگه نپسندید که اون یه بحث دیگه ایه.

شما فقط یک کار مهم باید انجام بدی هم الان هم وقتهای دیکه اینکه در موقعیت های مختلف یبار به خودتون بگید ایا بهترین کاری که میتونم انجام بدم همینه؟و خدا راضیه.و همون رو انجام بدید باقیش دست منو شما نیست اونی که چرخ گردون دستشه خودش باید بچرخونه .یا من بیدهی ناصیتی.ای کسی که ناصیه ی من دست توست.موی پیشانی حیوان رو ناصیه میگن کنایه از اینکه اختیارم دست توست هر طرف ببری منم میرم .و اگه ما بد قلقی نکنیم اونی که داره ما رو پیش میبره جای بدی نخواهد برد توکل کنید .

موفق.قوی و شجاع و خوشبخت باشید ان شاالله

تصویر sed313
نویسنده sed313 در

با سلام خدمت شما مخاطب گرامی

ناراحتی و حساس شدن‌تان قابل درک است زیرا یک نفر نسبت به شما بد عهدی کرده است. ولی ما آدم ها یک عادتی داریم بیشتر اوقات زندگی نیمه خالی لیوان را می‌بینیم و از قسمت پر لیوان غافل می‌شویم. قبول دارم در قبال شما، کم لطفی شده و باعث بدبینی و حساسیت شما نسبت به غریبه و آشنا شده است.
اما بهتر است از این زاویه نگاه کنیم که خداراشکر قبل از ازدواج متوجه اخلاق و رفتار طرف مقابل شدید، زیرا اگر وارد زندگی می‌شدید و این رفتار بروز پیدا می‌کرد شرایط خیلی بدتری در انتظارتان بود و شرایط ضربات روحی بدتری متوجه شما میشد،  پس اینکه قبل از ازدواج، از رفتار و عملکرد خواستگارتان آگاه شدید، را به دید مثبت نگاه کنید که از خطرات احتمالی بیشتری نجات یافتید.

تنها مشکلی که برای شما به وجود آمده سرایت دادن بی اعتمادی آن فرد به بقیه است. دقت کنیم در خانواده ای که دارای  فرزندانی دو قلو هستند ممکن است چقدر باهم اختلاف داشته باشند زیرا همه انسان‌ها ویژگی‌ها و استعدادهای متفاوتی دارند که از یکدیگر متمایز شده اند. یک نفردروغ گفته را نباید به همه انتقال دهیم. در همه مسائل زندگی این‌گونه باشیم، اشتباه یک نفر را به پای هم نوعان او ننویسیم.

الان که خواستگار دارید می‌توانید بعد از صحبت های اولیه، اگر مورد پسندتان بود و با معیارها شما هم خوانی داشت، برای اینکه خیالتان راحت شود به مشاوره پیش از ازدواج در مراکز مشاوره مراجعه کنید تا میزان ریسک و موفقیت ازدواجتان را به شما بگوید.

با تشکر موفق باشید.