از شوهرم بدم میاد

09:29 - 1393/05/23

قبلن پست گذاشته بودم که چقد شوهرم بی احساس و بی عاطفه است .با اینکه از هم دوریم ولی اصلا توجه زیادی نداره ... حرفای شما درست بود .یا وقت نداشت.یا نمی تونست حرف بزنه .

یا چون با کسی در رابطه نیست دوستی نداره .با خواهر و برادر و .... کلن ارتباط نداره. ارتباط در حدی که اگه یه وقت رفتن خونشون یا اومدن خونشون  یه احوال پرسی و چه خبر کار و کاسبی خوبه ؟ در حواب هی خداروشکر .... حتی اگه ماها بیکارم باشه ... بازم همین حرفو میگه.

مشکل من با شوهرم قبلن فکر میکردم میزان تحصیلاتشه .... اما چون اطرافیان خودم خیلاشون دیپلم بودند و من باهاشون راحت بودم .فکر و ایده های خوبی همیشه سر راهم میگذاشتن .مشکلی نداشتم

اما حالا شوهر من مشکلی خیلی برزگ داره .. اوم اینه که ما اصلا همکوف هم نیستیم ... قبلن فکر میکردم توی خونه ما اینجوریه و خجالت میکشه .... هر چندقبلش با هاش حرف زدم خیلی قاطعانه جواب میداد .انگار هیچ مشکلی نداره .

شوهرم قبل از ازدواج یه مدت دچار افسردگی بوده ... شاید قرین دو سال یا شاید بیشتر  و میگن از همون مدت دیگه خیلی خیلی بچه اروم و ساکتی شده و با کسی رابطه نداره و گرنه قبلن کلی رفیق باز بوده و شر بوده

ولی همه این حرفا که با کسی رابطه نداره برای من مهم نیست .خودم میشم دوستش و بهترین رابطه اش ...

ولی دیگه ازش خسته شدم .................................................  نشد یه بار فقط یه بار من در مورد مشکلی از زندگیم .......... یا از زندگی اینده مون .......... یا رفتار با کسی .... یا احساسم با کسی ........ یا احساسم با خودش........... نشد یه بار حرفای بزنه که منم بگم بابا افرین تو هم میتونی منو ارومم کنی ... تو هم میتونی حرفای بزنی که من دوست دارم بشنوم  تا قوت قلب بگیرم ........ تا رو تو به عنوان همسرم حساب کنم ... تکه کلماش فقط بگه بیخیال

از این کلمات که فقط میخاد یا بحث عوض کنه ......... یا ساکت ساکته انگار من اصلا حرف نمیزنم............ یا اگه اینجا نباشه و من با اسمس حرف بزنم .... یا جواب نمیده یا اگرم بده حرفو عوض میکنه ... یا خیلی کوتاه میگه بیخیال یا زندگی همینه یا ....

دیشب خیلی اعصابم ازش خرد شده بود ........... منم کلی اسمس دادم که تو بی عرضه ای .. تو سری خوری ..... درکت پایینه ........ بی تفاوتی .............. گفتم شاید به حرف بیاد اما نشد

و در تمام این همه اسمس من فقط گفت .... حالمون بد نکن .. تو راست میگی ... حالا بذار دارم درس میخونم .............. و هر چی زنگ زدم جواب نداد... یا اشغالی زد.

اینقد حرف و قول بهم داده که همشون الان زده زیرش ..  اطرافیان اینقد ازش ایراد میگیرن که خودم افسردگی میگیرم

من که اینقد سر زنده و شاداب و خندون و جوک بگو ... بودم حالا دارم تبدیل به یه ادم بد اخلاق و بی اعصاب و ساکت و منزوی میشم

خانواده تعجب کردند میگن چرا اینقد گاهی ساکتی و گاهی اینقد بداخلاق شدی و عجیب که دیگه اینقد با بی احترامی حرف میزنی ..  شوهرم بهش گفتم بیا بریم پیش مشاور تا شاید یه سری چیزا بهت بگه من یه ذره مشکلاتم حل بشه

میگه من با تو مشکلی ندارم .... اینکه نه دیگه به حرفاش اعتماد دارم ... نه به قدرت فکریش .. نه به جنم که تو بازار بگم داشته باشه ....

زندگیم باد فنا رفت ............................... ناگفته نمونه ایشون پسرعموم هستند..... ولی عجله کردم پسرعموی که اقعا شناخت روش نداشتم  فقط تا حدودی خانواده شو میشناختم ....زندگیمو خراب کردم ..................ولی حرف طلاق خیلی سنگینه براشون ..... یه دفعه گفتم پشیمونم خانواده اش کلی ناراحت و عصبانی شدند ......

 

http://btid.org/node/36806
تصویر سيما
نویسنده سيما در

به نام خدا/ازايتدا عذرخواهي ميكنم چون قصددارم كمي تند وبي پروابنويسم

بنظر من شما دونفردقيقا هم كف هم هستيد فقط مسئله اين جاست كه علم ثابت كرده إنسان هاي باهوش كساني هستند كه خودشان رابا شرائط جديد ومشكلات غيرقابل اانتظار ميتوانند وفق وحتي بالاتر إز آن مديريت درست نمايند.سوال من ازشما اين هست كه أيا شما دراين سألها يك إنسان زيرك وتوانا بودين يا فقط صرف بالا بودن سطح مدركتان در توهم....؟؟؟؟

 

مطلب ديگرايت هست كه فرمودين ايشان افسردگي داشتند.شما شخصا إز نظر عاطفي دراين مدت كه با ايشان زندگي كردين توانستيد بهش كمك(إز نظر عاطفي)كاري انجام دهيد يا مدام با سركوب كردن ايشان كه توسري خوري..بي عرضه أي....فقط غرور وشخصيتش راكوبيدي...چقدر كه اين حرمت شكني ها وحشتناك و چندش آور هست...شايد درتلاش باشي كه جاپاي زن نوح يا لو ط...بزاري..شگفت آور نيست!!!!

توفقط عيب هاي او راديدي وازحل عيب هاي خودت غافل شدي..؟

همش كه مقصردر متن أون بود.تو چي..؟؟؟؟!!!!!؟

ازنوع نوشتارت مشخص هست كه آدمي ميتواني باشي كه ٢٤ساعت مثله مته روي مخ ميري...چيزي كه آقايان مدام ازآن فرارميكنند.چطور ميخواهي ازاين جهنمي كه آزارت ميدهد و روز به روز برايت غيرقابل تحمل مشود نجات پيدا بكني ؟؟؟

 

من چند راهكار پيشنهاد ميكنم

زندگي مشترك محل لجبازي وخودخواهي نيست.

درك اش بكن.غرورت رابزار براي غيرهمسرت ودر برابرش متواضع باش.اين خوديت ات را ازبين ببر...اين چه غروريه كه همش ميگي..من...من..فقط درمتن نامه ات ببين چندبار گفتي من من من ....مشكل من...براي من...چون من...بخاطرمن....من..من

همش پشت سرهم حرف نزن .ساكت باش ،أجازه بده اونم فرصت حرف زدن داشته بأشد .بالاخره درسكوت طولاني،حتي اگربه قيمت چند روز بأشد وإحساس اطمينان ازجانب شما كند به حرف مي ايد شما إنسان برونگراهستيد كه سريع هيجان هاي مثبت ومنفي خود رادر يك تادو دقيقه خالي ميكني درحاليكه همسرت درونگراست واحتياج به زمان دارد.

تصوربكن يه همسر برونگرا باهيجانات خودت گيرت ميافتاد.چه بزن بزني ميشد.احتمالا الان شما بأيد قرص هاي افسردكي مصرف ميكردي

 

 مطالب خودت راكه ميخواهي بهش بگي روي برگه بنويس و زماني كه حالش رامساعدديدي با يك هديه كوچك بهش بده اين به أون فرصت ميدهد كه براي بهتر شدن تلاش كند.باوربكن موثره

محبت بهش بكن.(مجردها نخوانند)درآغوش بگيرش.باالفاظ دوستت دارم.برايم ارزشمند هستي.رو من حساب بكن...نوازشش بكن(دقيقا مثل يك بچه)...ايشان را برده خودت بكن  نه يك اسب سركش افسار گسيخته

كم كم عاشقش ميشي.زندگيت قابل تحمل ميشه.شايد يه باز اختلاف سليقه و ناهمواري هايي وبي مهري (درهرزنذگي مطمئنا وجود دارد وإنسان براي خدا و طي مراحل رسيدن به كمال انهاراتحمل ميكند)ببيني .تومبراادبقيه نيستي.

نشنيدي كه ميگه هركه دراين بزم مقرب تراست جام بلا بيشترش ميدهيم.دراين دنيا منتظر راحتي نباش.ماانسانها سرشتمان باسختي ديدن اجير شده تا به نور برسيم...همه به نوعي مشكلات دارند پيروز ميدان إز آن كساني هست كه آستانه صبر وتحمل شان بالاتره

وتواصوابالحق وتواصوابالصبر(سوره عصر)

ببينيم روسفيد خدا خواهي بود يا ....

موفق باشيد

تصویر farnaz_ff28

دوست من علت تمام این رفتارهاش افسردگیه

من تجربشو دارم.دوس پسرم افسرده بود دقیقن این رفتارهارو داش

درکت میکنم خیلی سخته

 

تصویر پارسا
نویسنده پارسا در

آزيتا خانوم كه چند دقيقه زودتر از من پيام گذاشتيد... من وضعيت روحيتون رو كاملا درك ميكنم... و انگيزه‌ي ازدواجتون هم برام قابل احترامه...

شما زندگيتون رو رها كردين... حرف من متفاوت از حرفاي دوستانه و شايد كمي آزرده ات بكنه، اما من مشكل رو اولا از خودت ميدونم...

نه دشمني‌اي با شما دارم و نه قصدم آزار شما با اين حرف هاست. پست قبلي من شايد بتونه تلنگري باشه براتون...

تصویر پارسا
نویسنده پارسا در

سلام

متن درد دلتون رو خوندم، از رفتار همسرتون انقدر تعجب نكردم كه از پيام‌هاي دوستان تعجب كردم...

دوستان محترم، حواستون باشه مسائل حوزه‌ي روان به دليل اينكه وجوه مختلفي داره به راحتي قابل تشخيص و نسخه پيچيدن نيست. درسته كه همتون قصد دلسوزي و كمك دارين، اما حواستون باشه خودتون باعث اضافه شدن هاي دردسر اين خواهر عزيز نشين...

خواهر من، شما هم اين جنس حرفارو بايد به متخصصش بزنين...

به صرف چسبوندن انگ به شوهرتون كه افسردگي دشته قبلن چيزي حل نميشه و اين مسائل چيزايه كه نااميدتون ميكنه بيشتر... اصل عنواني هم كه براي مطلبت انتخاب كردي حكايت از همين اتفاق داره.

يادتون باشه همين نفرت ميتونه مقدمه ي شروع يه زندگي شيرين باشه حالا چطور....؟ بماند.

تصویر سمیه
نویسنده سمیه در

بچه ها ....از این که وقت گذاشتین و  برا  مشکل من نظر دادین صمیمانه تشکر مینکنم

اما درد دیگه من اینه که شوهرم   درامدش هم خوب نیست....................................    یعنی مشکلاتم باهاش چندین برابر داره میشه.....

هر دختری اگه به سمت هر پسری جذب میشه ... یا ایمانشو ............یا اخلاقشو دوست داره .. یا محبت کردنشو... یا پولشو.... یا کاراشو... یا خانواده شو.... یا استعدادهای طرفو...

اما بریدم .....................  چیکار کنم ...  منم یکی از همونای بودم که از خدا خاستم که ازدواج کنم که به گناه نیفتم .... اما گناه کردن اخرش یه توبه است .. اما ازدوج نادرست کردن اخرش یه عمر بدبختیه... خدایا من با توکل به تو فکر کردم  .. بله گفتم ... اما فایده نداشت ... باید خودم به خودم تکیه میکردم

 

تصویر mazhararamesh

شرایط سختی دارید

حتما با یک مشاوره صحبت کنید

شما که می بایست در مرحله ثبات و آرامش می بودید الان در یک بحران قرار گرفتید حتما نیازمتد یک مشاوره و روانکاور هستید

حداقل اگر همسرتون نمیاد خودتون موضوع رو پیش روانشناس مطرح کنید

کاش همسرتون از بعد معنوی هم قوی بود و از اساتید اخلاق هم بهره میگرفت و ارامش وجودیشو بدست میآورد

 

عجله نکنید برای جدایی این زندگی ، صبر کنید

 

تصویر مهسا
نویسنده مهسا در

عزیزم سلام

من تجربه ندارم ام به نظر من از بزرگترها بخواه واسطه بشن، یکی که روی ایشان تأثیر گذار است تا دوباره آشتی کنید بعد راضیش کن که برید پیش مشاور

میدونم خیلی شرایط سختی داری، از خدا میخوام کمکت کنه.

تصویر سمیه
نویسنده سمیه در

بچه ها  تو رو خدا کمکم کنید

اونشب خودش حرف زد از درس و دانشگاه و ... تا من یه سوال پرسیدم .. گف حوصله ندارم ... میخام بخابم

من از رو اعصبانیت بهش گفتم دیکه از بی اعتنایات خسته شدم ... رفتم دادگاه تقاضای طلاق دادم

البته من تمام مدارکم دست شوهرم برای وام ازدواج میخاست

اونم گفت کار خوبی کردی خداحافظ برای همیشه

حالا من برای وام ازدواج مدارک لازم دارم  اما  نمیفرسته ... چند بار زنگ زدم و اس دادم ولی اصلا جواب نمیده

چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تصویر marymd
نویسنده marymd در

عزیزم یک زن می‌تونه شوهرش رو به اوج برسونه یا با خاک یکسانش کنه، اگه شوهرت گوشه گیره تو در رفع این حالت خیلی میتونی موثر باشی، به خودت برس احساسات مردانه اش رو در برابر خودت برانگیز، بده برات کارایی رو که میدونی از پسش بر میاد انجام بده بعد کلی ازش تعریف و تمجید کن بزار احساس اعتماد به نفسش تقویت شه زندگیتو خودت باید بسازی شاید لازمه میزان بیشتری از توانت رو بیشتر از اونی که فک میکردی بزاری قربون صدقش برو مردا خیلی وابسته به این چیزهاین، سعی کن اعتماد به نفسش بالا بره بعدشم کلا هر آدمی وقتی همه ی مشکلات بخواد به گردنش بیوفته کتمان میکنه اینکه میگی شوهرم بهش گفتم بیا بریم پیش مشاور تا شاید یه سری چیزا بهت بگه من یه ذره مشکلاتم حل بشه حرف مناسبی نیست شاید در اثر همین کارای شما سرد شده باشه اون موقع برای برگردوندن زندگیت به حالت عادی خیلییی باید بیشتر از این جایی که هستی تلاش بکنی بزااار برای دیدنت له له بزنه نه اینکه بگه وااای باز باید اینم تحمل کنم کمی مدارا کن و دست از تشویق و دادن اعتماد به نفس به شوهرت برندار درست میشه فقط باید صبور باشی حتی اگه حوصله نداره با قربون صدقه رفتن و به خاطر من گفتن به انجام کارها تشویقش کن تا دیدی به حرفت نمیکنه و به حرفت اهمیت نمیده عصبانی نشو حیفه زندگیته تو میتونی بهترین ها رو داشته باشه از یاد و توکل به خدا نا امید نشو

 

تصویر mazhararamesh

مخاطب گرامی!

وای وای وای! با الفاظ * بی عرضه ای و از تو بدم می آید و ... به نظرتون میشه بیمار افسرده به دنیای مجدد عشق و زندگی برگردوند؟

بعید میدونم اگر فرزند پسری داشتید که اون اینظور افسرده بود همینجور رفتارمیکردید؟ برعکس ارتباط با شوهر ده برابر مسئولیت بیشتری میخواد

همسر شما در غاری تنیده که باید باعاطفه قوی خدادای خود از لونه اش بکشید بیرون و به دنیای بیرون غار آشنایش کنید

باید امید و آرزو و شوق و شور زندگی بهش بدید

یقین بدونید هنر شما زنها بسیار بالاست اراده قوی شما کوه های سخت رو تکون میده

باور داشته باشید میتونید همسر افسرده خود را درمان کنید. همه امیدوارم به اراده شما

 

موفق و موید باشید

 

تصویر سمیه
نویسنده سمیه در

جناب مظهر ارامش شما فک میکنی من نمیدونم این مدل حرفا به هر کسی خوب نیست .. حتی اگه واقعا این مدلی باشه ...

من ادم تحصیلکرده ایم و کلی کتاب روانشناسی خوندم .. ولی گفتم که شاید عصبانی بشه ............... اما بازم تاثیری نداشت

تصویر marymd
نویسنده marymd در

عزیزم الزاماً همه عصبانیتشونو با داد و فریاد نشون نمیدن ایشون خیلی درونگرا هستن احتمالاً عصبانیتشونو در حال حاضر با جواب ندادن به اس ام اس ها و تلفنهات نشون میدن، باید از راهش وارد شی، لگه میخوای پیش مشاور بگو خودم مشکل دارم بگو بد اخلاق شدم میخوام برم این حالتمو رفع کنم همراهم باش تنها نرم، بگو احساس میکنم نمیتونم بد اخلاقیمو خودم رفع کنم میخوام از یک مشاور کمک بگیرم باهام بیا تنها نباشم دوست دارم کنارم باشی. یکم خودت هم هنوز قلق همسرت دستت نیومده، خودت هم تا حدی تأثیرداری در این اتفاقاتی که داره توی زندگیت میوفته

تصویر ساقی کوثر saghi67

به روانشناش یا مشاور مراجعه کنید

طلاق اسمش هم نیارید چون بعداها پشیمون میشید از طلاق گرفتن مطمئن باشید .......

 

تصویر هانا
نویسنده هانا در

عزیزم میدونم خیلی خیلی سخته واقعا تو شرایطه خوبی نیستی ولی اونم تو شرایطه خوبی نیست دو نفر فقط برا خوشگذرونی که باهم ازدواج نمیکنن حالا چه اشتباه چه درست باهم ازدواج کردید برو پیش مشاوره خوب و مشکلتو بگو آروم باش انقدر خودتو عذاب نده تا راه حل برا مشکلات پیدا کنی به اونم گیر نده شاید وضعیته روحیش خیلی بد باشه و این کاره تو اونو بدتر کنه اگر مبخوای کمکش کنی برو پیش مشاور اینجوری به خودتم کمک میشه انقد فک نکن شکست خوردیو به آخر رسیدی تو تو اوله جوونی هستی مشکلات ماله این سنه که میتونی خوب فکر کنی و قویتری ناراحته شادابیو این چیزا نباش سعی کن زندگیتو درست کنی هر کس تو زندگیش یه دوره سختی داره زندگی که همیشه خوشالی نیست برو پیش مشاور وضعیت شوهرت خیلی خوب نیس 

تصویر yosef
نویسنده yosef در

امروزه مشکلات زناشویی (از جمله سردمزاجی، زودانزالی، و ...) در میان زوجین (چه زن و چه مرد) رواج فراوانی یافته است. سرکوب و بی توجهی به این نیاز طبیعی، آثار نامطلوبی بر روی زوجین می گذارد، مثلاً باعث کاهش صمیمیت میان آنها می شود، باعث بی علاقگی و دور شدن آنها از یکدیگر می شود، باعث می شود زن و شوهر تحریک پذیر شده و با کوچکترین مسئله ای رنجیده خاطر شوند، شور و شعف را در آنها کاهش می دهد، توان مقابله با استرس های روزمره را در آنها کاهش می دهد، باعث می شود فرد احساس کند همسرش او را دوست ندارد، اعتماد بنفس خود را نسبت به بدن خود از دست می دهد، و ....

اهمیت توجه به روابط زناشویی مطلوب، تاثیر آن بر روی بهداشت روانی زن و شوهر، رعایت برخی مسائل قبل و بعد از رابطه زناشویی و ...، آنقدر مهم و قابل توجه است که حتی در اسلام نیز احادیث و روایات فراوانی در این زمینه هم برای زنان و هم برای مردان وجود دارد:

 

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:

سرگرمی مؤمن سه چیز است: لذت بردن از زنها، گفت و شنود شیرین با برادران و نماز شب.

 (بحار، ص 100، ص 295 ص 220(

مرد را به حال خود بگذارید، با وی در نیاویزید، او را به اجبار به سوی خود نخوانید، مرد نیازمند عشوه گری و طنازی است، نه زور و اجبار

(وسائل الشیعه، ج14، ص85).

آقايان! مطابق ميل خانمتان لباس بپوشيد، در خانه نيز آراسته و دل ربا باشيد ،هوش و حواس همسرتان را ماهرانه به خود جلب کنيد، با اين کار غدد جنسي او را نسبت به خود فعال کنيد و عفت او را نسبت به ديگران فزوني مي بخشيد.  

(وسايل الشیعه، ج 14، ص112)

نگران نباشید، هر یک از این سه جزء به نوبه خود قابل ترمیم هستند. اگر وجود این سه عامل میان شما و همسرتان مطابق میلتان نیست، می توانید به مرور زمان آنها را ترمیم کنید. فقط کمی صبر و حوصله به خرج دهید و راه حل درست را انتخاب کنید. این سه جزء آموختنی هستند و نیاز به یادگیری دارند.

تصویر yosef
نویسنده yosef در

سه عنصر عشق را در زندگی خود پابرجا کنید.
1) روابط صمیمانه ای با همسرتان برقرار کنید و سعی کنید با همسرتان صمیمی و به او نزدیک شوید .با او همدلی کنید و نشان دهید او را درک می کنید، به علایق او احترام بگذارید، به او بگویید به تو افتخار می کنم، کلمات محبت آمیز به او بگویید
2)به همسرتان وفادار باشید و به گونه ای رفتار کنید که همسرتان هم به شما وفادار بماند و حرف هایی نزنید و کارهایی نکنید که حرمت این موضوع میان شما و همسرتان شکسته شود.
3)رابطه  مطلوبی با همسرتان داشته باشید.

تصویر yosef
نویسنده yosef در

دو قانون غیرقابل تغییر در زندگی همه زوجین (چه خوشبخت و چه بدبخت، چه پیر و چه جوان، چه با فرزند و چه بی فرزند، چه در ازدواج اول و چه در ازدواج های بعدی و ...) وجود دارد که ما باید این دو قانون را به عنوان بخشی از زندگی خود بپذیریم و باور داشته باشیم:

1)    زندگی همه افراد مملو است از پستی و بلندی، خوبی و بدی، شادی و غم، خنده و گریه، دوست داشتن و نداشتن و .... س هیچ زندگی را نمی توان یافت که بدون مشکل باشد. نمی توان گفت بعضی از زوجین در زندگی شان با هیچ مشکلی مواجه نیستند و زندگی آنها همیشه بر وفق مرادشان است. در هیچ زندگی ای نمی توان گفت همیشه و در همه حال زن و شوهر عاشق و معشوق یکدیگرند و هیچ موضوعی باعث ایجاد کدورت میان آنها نمی شود، بلکه حتی عاشق ترین زوج ها هم گاه با هم اختلاف نظرهای بزرگی دارند.

امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل می کنند:

حکایت مومن، حکایت ساقه گیاه است که بادها آن را به این سو و آن سو کج و راست می کنند. مومن هم به واسطه ی بیماریها و دردها کج و راست می شود. اما حکایت منافق، حکایت عصای آهنین بی انعطافی است که هیچ آسیبی به آن نمی رسد، تا اینکه مرگش به سراغش می آید و کمرش را در هم می شکند.

(اصول کافی (ط-الاسلامیه)، ج2،ص 258 (باب شدة ابلاء المومن حدیث25))

2)    در وجود هر یک از افراد حتی در بهترین آنها، نقایصی نهفته است و هیچ فردی کامل نیست. از طرفی همه افراد در صفات و ویژگی هایی که دارند با هم متفاوتند.

انسان ممکن الخطا است و هیچ انسانی را (به جز ائمه و معصومین (ع)) نمی توان یافت که در همه ویژگی هایش کامل باشد و هیچ نقطه ضعفی نداشته باشد. پس طبیعی است که هر یک از زوجین به نوعی دارای نقطه ضعف ها و تفاوت هایی باشند و داشتن انتظاری غیر از این، انتظاری بیهوده است.

امام علی (ع) می فرمایند:

مردم همانند درختان اند كه آبشان يكى است و ميوه هايشان گوناگون.

(شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحكم و دررالکلم ج2، ص136، ح2097)

 

تصویر yosef
نویسنده yosef در

روابط صمیمانه ای با همسرتان برقرار کنیداز هر لحاظ، سعی کنید با همسرتان صمیمی و به او نزدیک شوید، همه راه ها را امتحان کنید، با او از احساسات مثبت و منفی خود صحبت کنید، از افکار، آرزوها، رویاها، علایق، ارزش های مذهبی، ترس ها، اضطراب ها، و مشکلات خود صحبت کنید، در مورد نیازهای جنسی خود صحبت کنید و میل جنسی همسرتان را برانگیزید، با او مهربان باشید، دست های او را بگیرید و او را ببوسید، با او به تفریح و سرگرمی بپردازید، مدت زمانی از روز را با او بگذرانید و از بودن با او لذت ببرید، وقتی او با شما صحبت می کند به گفته هایش گوش سپارید، با او همدلی کنید و نشان دهید او را درک می کنید، به علایق او احترام بگذارید، به او بگویید به تو افتخار می کنم، کلمات محبت آمیز به او بگویید، برای او نامه و پیام های عاشقانه بنویسید، از خطاهای او درگذرید، هر از چندگاهی او را صدا کنید و به او نگاه کنید و لبخند بزنید، و خلاصه از هیچ کوششی مضایقه نکنید. به او نیز یاد دهید با شما اینگونه باشد. شاید او بلد نیست و نمی داند چگونه باید با شما صمیمانه رفتار کند! شاید برای همیشه لازم باشد به او یادآوری کنید که چگونه باید با شما رفتار کند و این هیچ ایرادی ندارد.

تصویر yosef
نویسنده yosef در

علی رغم وجود مشکلاتی که در بطن هر زندگی و در وجود هر انسانی نهفته است و با آگاهی از این دو ویژگی ذاتی انسان و جهان هستی، باید بپذیریم که زندگی ما هم از این قائده مستثنی نیست و انتظاری غیرمنطقی است اگر بخواهیم زندگی مان همیشه بر وفق مرادمان باشد، زندگی مان همیشه سرشار از محبت باشد، همیشه همسرمان مطابق میل ما باشد، ما همیشه مطابق میل همسرمان باشیم، هیچ چیز بین ما جدایی نیندازد.پس می توانیم علی رغم داشتن مشکلات و علی رغم داشتن اختلاف نظر با همسر و علی رغم وجود برخی نقطه ضعف ها در همسرمان، بازهم زندگی شیرینی داشته باشیم.

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام، ابتدا از اینکه ما را به عنوان راهنمای خود انتخاب کرده‌اید، تشکر می‌کنم.

با توجه به توضیحاتی که دادید، همسر شما هنوز افسردگی را با خود دارد و باعث شده که زندگی زناشویی او را نیز تحت تاثیر قرار بدهد. از طرفی به نظر می‌آید مدت کمی است که زیر یک سقف باهم زندگی می‌کنید. لذا اوایل زندگی به دلیل کم تجربگی و شناخت کم، بعضا مشکلات و دلخوری‌ها و سوءتفاهم‌های فی مابین بوجود می‌آید.

برای بهتر کردن روابط خود با همسر، باید از راه احساسی وارد شوید و سعی کنید با ایجاد فضای آرام در خانه و به به دور از هرگونه تنش، با همسرتان درد دل کنید و در مورد مشکلات بوجود آمده با همسرتان گفتگو کنید. مسلما گفتگو و کمک خواستن از همسرتان بهترین راهکار برای بهتر شدن روابط میان شما و همسرتان است. شما با گفتگو در زمان و موقعیت مناسب(منظور زمانی است که همسر شما حال حرف زدن داشته باشد) می‌توانید او را مجاب کنید تا او پیش یک مشاور برود.

توجه داشته باشید که هنگامی که همسرتان به نوعی حال مساعدی دارد پیش او بروید و با او درد دل کنید و به او احترام بگذارید و تا می‌توانید روابطتان را میان همدیگر بهبود دهید هرچند که ممکن است گاهی همسرتان باب میل شما رفتار نکند ولی شما سعی کنید به خاطر زندگیتان و برای حفظ آن و برای بهتر شدن، صبر و تحمل خود را بالا ببرید و از هیچ کوششی برای بهتر شدن روابطتان دریغ نکنید.

از طرفی، همسرداری و راضی نگه داشتن همسر، نیز نیازمند مهارت است، لذا بیشتر همسرانی که تازه ازدواج کرده‌اند به گونه‌ای با این مسأله روبه رو هستند. برای همین همسران باید توجه داشته باشند که این مهارت به صورت تدریجی و با شناخت بیشتر از همدیگر، بدست می‌آید.

لذا شما سعی کنید صبر و تحملتان را افزایش دهید و به جای متمرکز شدن روی این مسأله، بهتر است روابط میان خود و همسرتان را بهبود دهید. مسلما هر چقدر روابط میان شما بهتر شود، احساس رضایت از رفتار همسرتان افزایش پیدا می‌کند و به تدریج همسر شما نیز این مهارت را پیدا خواهد کرد.

این توجه را هم داشته باشید: که بهترین شیوه اثر گذاری یک زن بر همسرش، استفاده از قدرت عاطفی فوق العاده‌ای است که خدای متعال به زنان بخشیده است؛ مثلا شما می‌توانید به مناسبت روز تولد، سالگرد ازدواج، اعیاد، هدیه‌ای برای او بگیرید و نامه‌ای همراه با ابراز احساسات برای او بنویسید و بعد در آن نامه بنویسید که اگر فلان نقایص را نداشتید، علاقه شما به او بیشتر و زندگی شما شیرین تر می‌شد.

ولی گفتن جملاتی از این دست؛ تو آدم بی‌عرضه‌ای هستی، از تو بدم می‌آید و ... نه تنها اینگونه جملات، بار مثبتی را دربر ندارند بلکه بار منفی و تاثیرگذاری عکس آن به مراتب بیشتر خواهد شد و مشکلی را حل نمی‌کند.

مسلما با وقت گذاشتن و صبر داشتن همراه با تدبیر می‌توانید زندگی رضایت بخشی را با همسرتان تجربه کنید.

با آرزوی موفقیت

تصویر سمیه
نویسنده سمیه در

جناب مصطفوی من همیشه از نظرات شما استفاده کرده ام ...

دفعه پیش این بعضی از این حرفا گفتین من عملی کردم .... البته من و شوهرم تقریبا هر 40یا50رزوزی دو یا سه روز پیش هم هستیم ............ دوران عقد.یم

شوهرم نه به حرفای احساسی من جواب میده ..... نه به حرفای خشونت بارم ... نه به حرفای اینده نگریم ... کلن انگار من با دیوار حرف میزنم ......

درد من اینه که  نمی تونم باهاش حرف نزنم .... همیشه ارزو داشتم کسی باشه که بتونم باهاش حرف بزنم

اما  نشد...................

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

همسر شما نیاز ضروری به مشاوره دارد ولی چه بسا شما در این مدت بسیاری از راهکارهایی که ارائه شد را انجام داده باشید و به نتیجه ملموسی هم نرسیده باشید و در نهایت تصمیم به جدایی گرفته باشید اما آیا تا به حال در مورد مشکل بوجود آمده با خانواده همسرتان صحبت کردید؟ عکس العمل آنها چطور بود؟ حرفهای شما را تایید می‌کنند؟ از طرفی سوالی که بوجود می‌آید، این است که آیا همسر شما با خواست و اراده خودش، تن به ازدواج و انتخاب شما زده است یا اینکه تحت تاثیر خانواده‌اش تن به ازدواج داده؟

چه بسا پاسخ به این سوالات بتواند راهگشای مناسبی برای تصمیم گیری شما باشد.

تصویر ناجی
نویسنده ناجی در

سلام   خیلی خودتونو ناراحت نکنید  چون غالب آقایون این جوری هستند و خیلی نمی تونند به احساسات عاطفی و دخترانه خانم ها پاسخ مثبت و خوبی بدند و مطمئن باشید شما با هر کس دیگه ای هم ازدواج میکردید شاید مشکلاتتون بیشتر از این آقا بود بعدشم همسرتون نقاط مثبت خوبی دارند مثل صبور بودن و اینکه شما با کمی سیاست و زرنگی میتونید تودستتون بگیریدش  و خیلی نقاط مثبتی که شاید تا الان بهش توجه نکردید. این رو هم بدونید که همسر ایده ال هیچ وقت گیر نمیاد  یا خیلی سخت پیدا میشه و همه یه جوری با همسرشون مشکل دارند  پس  کمی از رویاها و خیال بیاید بیرون و واقع بین باش.