اعتبار حدیث فضیلت رد الشمس برای امام علی علیه السلام و امکان قضای نماز حضرت

20:41 - 1397/04/16

متن ارسال شده یکی از کاربران: كتاب من لايحضره الفقيه به نقل از جُوَيرية بن مسهر: همراه امير مؤمنان، على بن ابى‏طالب عليه السلام، از جنگ نهروان برمى‏گشتيم تا آن كه به هنگام نماز عصر، به سرزمين‏بابِل رسيديم. امير مؤمنان، پياده شد و مردم هم پياده شدند.

على عليه السلام فرمود: «اى مردم! اين، زمينى نفرين‏شده است كه سه بار مورد عذابْ‏واقع شده و در خبر ديگر آمده كه دو بار، مورد عذاب، واقع شده سومى راانتظار مى‏كشد و اين، يكى از سرزمين‏هاى واژگون‏شده است. [نيز]

اوّلين سرزمينى است كه در آن، بت پرستيده شده است و بر هيچ پيامبر و وصىّ‏پيامبرى جايز نيست كه در آن، نماز بگزارد. هر كدام از شما كه مى‏خواهد درآن نماز بگزارد، بگزارد».

مردم به دو سوى رفتند كه نماز بخوانند؛ ليكن ايشان بر استر پيامبر خدا سوارشدو به راه افتاد. [پيش خود] گفتم: به خدا سوگند، از امير مؤمنان، پيروى‏خواهم كرد و امروز، در نمازم از او تبعيت خواهم نمود. بنا بر اين، پشت‏سرش به راه افتادم. به خدا سوگند، از پل سُوراء[1] نگذشته بوديم كه خورشيد، غروب كرد و من به ترديد افتادم.

[على عليه السلام‏] رو به من كرد و فرمود: «جويريه! آيا ترديد كردى؟».

گفتم: آرى، اى امير مؤمنان!

وى در جايى پياده شد و وضو گرفت. آن گاه، ايستاد و سخنى گفت كه نفهميدم [چه بود]. گويى عِبرى بود. آن گاه، ندا در داد: «نماز!».

به خدا سوگند، به خورشيدْ نگاه كردم كه از بين دو كوه، بيرون مى‏آمد و صدايى‏داشت.

او نماز عصر را خواند و من هم با او نماز گزاردم. وقتى از نمازْ فارغ شديم، شب، همان گونه كه بود، برگشت.

[على عليه السلام‏] رو به من كرد و فرمود: «اى جويرية بن مسهر! خداوند عز و جل مى‏فرمايد: «پس به نام پروردگار بزرگت، تسبيح بگوى» و من از خداوند عز و جل به اسم‏اعظمش درخواست كردم و او، خورشيد را برايم برگرداند».

روايت شده كه وقتى جويريه، اين واقعه را ديد، گفت: به پروردگار كعبه سوگند، تو وصىّ پيامبر صلى الله عليه و آله هستى.

( 1) جايى در عراق، جزو منطقه بابِل، نزديكِ وقف و حِلّه مَزْيَدى‏ها( معجم البلدان: ج 3 ص 278).

http://btid.org/node/134894

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
11 + 0 =
*****
تصویر رضا بیرانوند

اشکال: ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﻭﺍﺟﺐ ﺗﺮﻙ ﺷﺪﻩ ﺗﻮﺟﻴﻪ ﺁﻥ ﻣﺸﻜﻞ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﻧﺎﻓﻠﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﺭﺩ ﺷﻤﺲ ﭼﻪ ﻟﺰﻭﻣﻰ ﺩﺍﺭﺩ؟
ﺗﻨﻬﺎ ﺳﺆﺍﻟﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺑﺎﻗﻰ ﻣﻰ ﻣﺎﻧﺪ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﻣﺘﻌﺪﺩﻯ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺣﺪﻳﺚ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﻰ ﺧﻮﺭﺩ، ﻭﻟﻰ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺍﺳﻨﺎﺩ ﺍﻳﻦ ﺍﺣﺎﺩﻳﺚ ﺩﻗﺖ ﻛﻨﻴﻢ ﺗﺼﺪﻳﻖ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﻛﺪﺍم ﺳﻨﺪ ﻣﻌﺘﺒﺮﻯ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﻭ ﻏﺎﻟﺒﺎ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﻣﺮﺳﻠﻪ ﺍﺳﺖ.

 

جواب:

یک بحث در حدیث هست وقتی نقل یک روایت به طرق مختلف صورت گرفته باشد هرچند نقلها ضعیف باشند این باعث تقویت حدیث می شود مخصوصا زمانی که شیعه و سنی یک واقعه را نقل کنند . مثلا یک جریان را مردم کوچه و بازار نقل کنند وقتی شما به تک تک این مردم مراجعه می کنی شاید شرایط یک راوی ثقه را نداشته باشند و ... اما انقدر نقل زیاد است که دیگر مجالی برای شک ایجاد نمی شود و قبول می شود این امر در روایات هم اتفاق افتاده است .حال اگر اصل قضیه را قبول کردیم که رد شمس واقع شده و از فضایل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام است. پس رد الشمس به وقوع پیوسته است .خوب حالا این سوال پیش می اید که این رد الشمس برای چه چیزی اتفاق افتاده است؟ همه می گویند برای نماز است فقط نوع گذارش فرق دارد اما در اینکه برای نماز است کسی نقل دیگری را بیان نکرده است (من ندیدم) پس صادقانه باید پذیرفت که این امر علی الظاهر اتفاق افتاده است. اما دقت در روایات نکاتی را به ما خاطر نشان می کند که 1. این قضا شدن علت دارد و علت در خود آن روایات آمده است که ولی خدا در این مکان نباید نماز بخواند 2. پیامبر صلی الله علیه و آله بر دامن امام علی علیه السلام بود و بر حضرت داشت وحی نازل می شد. .... ظاهرا خداوند متعال شرایط را بگونه ای فراهم کرده که امام علی در این شرایط نمازش به تاخیر بیفتد تا بعد زمینه رد الشمس فراهم شود تا باعث محکم شدن ایمان دوستان و اتمام حجت بر دشمنان حضرت باشد. و در آخر در این دو قضیه خداوند متعال شرایط را فراهم کرد و نماز به صورت ادا خوانده شد پس نمازی از حضرت قضا نشده است....

تصویر رضا بیرانوند

متن سوال از کتاب مدینة المعاجر ذکر شده بود. متن اصلی را از منبع اصلی آن خدمتتان در سوال نوشتن به آدرس[1] اما برای اعتبار حدیث مد نظر و بحث های پیرامونی به کتاب ارزشمند دانش نامه امام علی علیه السلام از انتشارات دارالحدیث ج12 ص6الی 56 مراجعه شود [2]

[1] كتاب من لا يحضره الفقيه: ج 1 ص 203 ح 611، بصائر الدرجات: ص 217 ح 1 و ص 218 ح 3، الخرائج والجرائح: ج 1 ص 224 ح 69، تأويل الآيات الظاهرة: ج 2 ص 721 ح 17، بحار الأنوار: ج 41 ص 168 ح 3 و ص 178 ح 13.

[2] محمدى رى‏شهرى، محمد، دانش نامه امير المؤمنين «عليه السلام» بر پايه قرآن، حديث و تاريخ، 14جلد، موسسه علمى فرهنگى دار الحديث، سازمان چاپ و نشر - قم - ايران، چاپ: 3، 1389 ه.ش.