اعتماد به نفس ندارم

08:41 - 1400/09/06

سلام علیکم و تشکرازشما؛

خانمی هستم ۴۷ ساله ومجرد، تحصیلاتم لیسانس است، دل وجرات هیچکاری را ندارم ، البته انگیزه ی هیچکاری را هم ندارم بلاتکلیفم یکی از دلایلش پیش نیامدن ازدواج تا این سن برایم بوده،

دوساله تصمیم دارم که برم گواهینامه رانندگی بگیرم ولی همش امروز وفردا میکنم وروزها پشت سرهم میاد و میره، همش میگم نکنه برم اینقد هزینه کنم ثبت نام کنم ولی قبول نشم و یاد نگیرم و یا اتفاقی بیفته ،با اینکه دخترهای نصف سن من تو فامیل  رفتن و خیلی راحت گواهینامه امتحان داون و قبول شدن، واقعا نمیدونم چیکار کنم.

ممنون میشم راهنمایی کنید. 

---------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum  
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/registe

http://btid.org/node/191462

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 1 =
*****
تصویر به تو از دور سلام

سلام بر شما خواهر نازنین

دوست عزیز یک درصد هم به توانایتون شک نکنید! شما هیچ چیز از افرادی که تصدیق رانندگی گرفتند و افرادی که صاحب موفقیت هایی شدند؛ کم ندارید. منتها گاهی اسباب و عواملی که باید دست به دست هم بده تا جریانی تحقق پیدا کنه؛ در آن زمانی که باید به هم برسند؛ نمیرسند. نه شما بد بودی، نه چیزی کم داشتی، نه بقیه برتر بودند، نه ... نه ... باور کن؛ فدات شم!
گاهی وقتی از استحباب و مزیتها و و و و... موضوعی گفته میشه، ما پیش خودمون فکر می کنیم حالا که برای ما موقعیتش فراهم نشده، خیلی از زندگی عقب افتادیم. از نظر خدا دور افتادیم و ...  و اون مساله رو آنقدر پیش خودمون بزرگ و بغرنج می کنیم و شاخ و برگ بهش میدیم که در زمینه های دیگر زندگی هم زمینمون میزنه! و احساس درماندگی می کنیم!
نمیخوام بگم هیچ خبری پشت ازدواج نیست. ولی تمام زیباییهای زندگی بر پایه ازدواج بنا نشده! دیروز مطلبی رو مطالعه میکردم، گفته بود نه تنها حضرت معصومه (س) بلکه فرزندان دیگر موسی بن جعفر (ع) هم بدلیل شرایط اختناقی که هارون الرشید فراهم کرده بود؛ موقعیت ازدواج پیدا نکردند. یعنی کسی جرأت نداشت به خواستگاریشون بره!
جای دیگری خوانده بودم کفوی برای حضرت معصومه (س) پیدا نشد؛ لذا ازدواج نکردند!

پس ما می بینیم که گاهی موقعیت ازدواج برای همان اهل بیتی (ع) که مؤکدا بر ازدواج توصیه کردند، هم فراهم نشده! 
و این مطلب نشان میده که اولا: تمام عوامل و اسباب تحقق ازدواج دست ما نیست. 
ثانیا: ازدواج و عدم ازدواج نشان برتری و خوب بودن و نورچشمی بودن کسی نزد خدا نیست. چرا که می بینیم گاهی بهترین خلایق خدا از ازدواج بی نصیب ماندند.

لذا شما این تأخیر رو در همه ابعاد زندگیتون وارد نکنید؛ طوری که خود را "هیچ" بپندارید و با وجود تحصیلات و اعتقادات خوب و ... مأیوس بشید که از پس رانندگی و فلان مورد و ... برنمیام! چرا نتونید؟ چه منطقی پشت این ناتوانی هست، جز یک حس منفی؟! 

فدات شم؛ نمیخوام بگم در ازدواج شما تأخیر نشده. بله؛ بهتر این بود که زودتر اتفاق می افتاد. ولی کی از آینده خبر داره که اصلا و ابدا در تقدیر شما هیچگونه ازدواجی رقم زده نشده؟! (از این ستون به اون ستون فرجه!)
پارسال همکار من 47 سالشون بود. با یکی از همکاران دیگرمون که ایشون استاد دانشگاه تهران بودند، ازدواج کرد. فامیل هم بودند! آقا، سالها ساکن تهران بود. برای مراسمات نزدیکان خودش هم به شهرستان نمی اومد. سالها بود از شهر و دیار خود بریده بود. حالا کی فکرش رو میکرد از تهران برگرده شهر خودش دختر بگیره و عطای تهران را به لقاش ببخشه؟! و اگر قرار بود با فامیل ازدواج کنه، چرا زودتر اقدام نکرد؟! چه مصلحتی پشت این تأخیر بود فقط الله اعلم!

میخوام بگم اونجوری هم نیست که شما از آینده ای که علمش فقط به دست خداست قطع امید کنید و پاک خودتون رو ببازید. چه بسا بهترین ازدواج در تقدیرتون باشه؛ چه کسی می داند؟! ان شاء الله که ملائکه آمین بگند.

عزیزم؛ شما برو کلاس آیین نامه رو با اطمینان ثبت نام کن. مطمئن باش هیچ کار خاصی برای شما نیست. باور کن دوسال دیگه در حالیکه ویراژ میرید، یادتون میاد که من بهتون گفتم "هیچ کار خاصی برای شما نیست." می خندید.
فوقش اگه بار اول هم قبول نشدید؛ خیلی خیلی خیلی عادیه. شما 10 جلسه آموزشی رو که رفتید هم، بهتر هست چند جلسه تمرینی هم اضافه برید که دستتون پر بشه! 
فقط مهم این هست که بعد از گرفتن گواهینامه فاصله نیندازید و پشت فرمون بنشینید. فقط بار اولش که میخواهید تنهایی رانندگی کنید یک کم استرس داره! بعدش برای خاور و کامیون و تریلی بوق میزنی من اول رد میشم. بوق دوم هم بمنزله تشکر میزنید. خخخخخ

امیدوارم که همیشه امیدوار و پرتوان و با اقتدار باشید؛ بهترین دوست من!

یاعلی 

تصویر روئین تن مهدی

سلام خدمت شما خواهر گرامی!

چند نکته عرض می شه امیدوارم مورد استفاده قرار بگیره!
1- درست متوجه شدید. یکی از عوامل بی انگیزگی ، بی برنامه بودن در زندگی است. و ازدواج که می تونه یکی از برنامه های کلان زندگی باشه و به زندگی شیرینی و معنای ویژه ای ببخشه، ازش بی نصیب موندید.

پس حتما در تدارک ازدواج باشید و خودتون رو از این تجربه شیرین محروم نکنید. اون هم با انتخاب سنجیده خودتون. (سایت یا نرم افزار "همدم" میتونه برا پیدا کردن همسر ایده ال بر اساس مبانی علمی و اصول مشاوره ای، شما رو در این حیطه کمک کنه، که یکی از افتخارات این مرکز، چندین هزار ازدواج موفق بوده)!

2- برنامه داشتن دو نمونه است. یکی کوتاه بُرد، که مربوط به دنیا و حیطه زندگی شماست. دوم هم برنامه ای که برای بلند مدت باید داشته باشید. که دنیا بخشی از اون هست. این نوع برنامه ریزی در زندگی، زندگی رو بیش از مورد قبل براتون با معنی و دلنشین می کنه. برنامه کوتاه مدت نوعا برای کسب آسایش دنیایی است و برنامه بلند مدت برای کسب آرامش درونی است. که با این برنامه زندگی از حالت تکراری و کسل کنندگی بیرون میاد. پس لازمه برای خودتون برنامه معنوی داشته باشید که با فراز و نشیبهای روزگار، متاثر نشید. و با دنیایی که برا خودتون تدارک دیدید، لذت ببرید. هر چند عموم مردم گرفتار کوچه های تنگ و تاریک دنیا باشند. با این برنامه، ممکنه در بین مردم باشید اما از مردم رنگ نخواهید گرفت.

3- در مورد گرفتن گواهینامه، اونچه به نظر میاد شما دچارش هستید ورود بی مهابای افکار منفی است. به خود، به روزگار، به آینده و..
یکی از عوامل نبود اعتماد به نفس، غلظت بخشیدن و اجازه ورود افکار منفی است. ظرف ذهنی شما اگر مملو از افکار منفی باشه، انگیزه "حرکت" رو از شما خواهد گرفت.
پس لازمه به نقاط مثبت خودتون توجه کنید. همینکه لیسانس گرفتید، آیا اتفاقی بوده یا ناشی از اعتماد به نفسی بوده که داشتید؟ چرا اون موقع که می خواستید کنکوربدید، افکار منفی و احتمال شکست، براتون نمی اومد یا اگر هم می اومد از عهده اش بر اومدید؟

ببینید همیشه توهم یک مشکل از خود مشکل بزرگتر هستش. و این باعث میشه که شما رو میخ کوب کنه. امام علی(عليه السلام) فرمودند: ذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِيهِ، فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّيهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ.هنگامى كه از چيزى (زياد) مى ترسى خود را در آن بيفكن، چرا كه توهم بزرگی پرهيز ،از آنچه مى ترسى بيشتر است.

پس نگاهتون رو به "شکست" عوض کنید.. نقاط قوت خودتون رو روی کاغذ بیارید. و با تجربه ای که نسبت به موانع گذشته داشتید به آغوش تجربه و مشکلات جدید بروید. اصلا وارد عمل بشید برای اینکه شکست بخورید. شکست خوردن، به منزله بن بست نیست. بلکه خودش نشون دادن راه هستش برای جبران نواقص.

پس لازمه افکار خودتون رو کنترل کنید و به خودتون امیدواری بدید. «اینکه من می توانم» رو به خودتون تلقین کنید. به عنوان مثال شما در تست رانندگی، مهارتهای بدنی شما در کنترل ماشین بیشتر ناشی از نگرش شما به توانایی شماست. اگر دائم تشویش داشته باشید که من نمی تونم و الانه که رد بشم و از این جور سیگنالهای منفی، این انرژی منفی جلوی عملکرد شما رو خواهد گرفت. اما اگر مثبت فکر کنید، به خودتون امیدواری بدید که دیگران تونستند و من چیز کمی از اونها ندارم، و این گزاره "من می تونم" رو داد بزنید، پیشرفت قابل توجهی خواهید داشت. و اگر هم رد شدید مطمین می شوید که حداقل این رد شدن ناشی از نبود مهارت کافی عضلانی است نه اراده و نبود اعتماد به نفس!

موفق باشید