22 سالمه... از همون بچگی از پیرهن و شلوار پارچه ای خوشم نمیومد! ظاهرم یه جوریه که هیچکس باور نمیکنه تا این حد مذهبی باشم.البته الان اینجوریه وگرنه تا قبل از اینکه سرم به سنگ بخوره باطنم با ظاهرم مطابقت داشت... عاشق رپ بودم! در زمینه تکست نویسی رو دست نداشتم.حتی با یکی از دوستام میخاستیم آهنگ بدیم بیرون! اونم چی!? آهنگ پارتی!!! با دو سه تا دختر هم دوست بودم. دو روز بعد از کنکور، پدرم صبح زود از خواب بیدارم کرد و گفت باید تا وقتی که جواب دانشگاه میاد بری کارگری!اینجا بخور و بخواب تعطیله... از خونه انداختم بیرون! هیچ وقت یادم نمیره.از شهر رفتم بیرون و تا ظهر توو باغ های اطراف شهر پرسه میزدم و بابامو فحش میدادم! برگشتم خونه و رک گفتم کار پیدا نکردم. عموم کشاورزه! مادرم گفت برو پیش عموت! داره سیب زمینی برداشت میکنه.... همون روز زنگ زدم به پسر عموم و گفتم از فردا میام پیشتون! آدرس زمینشونو گرفتم و فردا صبح رفتم اونجا.یه هفته اونجا کارگری کردم! گونی سیب زمینی بار نیسان و خاور میکردم! بعضی روزا هفت هشت تن سیب زمینی بار ماشین میکردم. آخرین روز کاری، پسر عموم گفت یکی از دوستاش ام دی اف کاری داره و دنبال کارگر ساده است! میری پیشش!? منم از خدا خواسته گفتم آره! نمیدونستم چه کاریه! اما پیش خودم گفتم هرچی باشه از سیب زمینی بار زدن زیر تیغ آفتاب بهتره.
سرتونو درد نیارم! دقیقا چهل روز پیشش کار کردم که دانشگاه ها شروع شد. اما من نسبت به قبل خیلی فرق کرده بودم! پولی که خودم در میاوردم بهم مزه کرده بود و از طرفی توو کارم تقریبا اوستا شده بودم. دانشگاه ثبت نام کردم ولی مرخصی گرفتم. از بابام یه مقدار پول قرض کردم و یه تولیدی راه انداختم. اما از نظر اعتقادی همون آدم قبل بودم! عاشق رپ و دنبال دختر... دیگه الان پول هم داشتم و راحت تر میتونستم به هر دوشون برسم. کلا قید دانشگاه زدم و چسبیدم به کار! درآمدم خوب بود طوری که همون سال اول سی و خورده ای میلیون دادم ماشین.زندگی حسابی به کامم بود که با یه دختر(فرشته) اشناشدم! خیلی دختر خوبی بود.کم کم عاشقش شدم! طوری که بعضی از شبا براش گریه هم میکردم. عشق این دختر کم کم منو تغییر داد! صبح ها برای نماز بیدارم میکرد. مجبورم میکرد نمازمو اول وقت بخونم! دیگه نماز اول وقت برام شده بود عادت. رپ رو هم کم کم گذاشتم کنار! حتی دیگه آهنگ رپ هم گوش نمیدادم رابطم با خدا خیلی قوی شده بود! به یه جایی رسیدم که از رابطه با اون دختر هم عذاب وجدان داشتم! در آخر هم باهاش قطع رابطه کردم.همون شبی که این کارو کردم بعد از نماز مغرب کلی گریه کردم و از خدا خواستم گناهامو ببخشه.از دوستی با دختر و چن تا گناه دیگه توبه کردم.خدارو شکر تا الان هم روی عهد خودم هستم هنوز هم دانشجوام ولی دانشگاه نمیرم! از جو دانشگاه فراریم... واقعا شرایط دانشگاه های ایران خیلی خرابه! از خونه هم خیلی کم بیرون میرم! واقعا توو این جامعه بتونی خودتو نگه داری کار خیلی سختیه.به خاطر همین بیشتر وقتمو توو کارگاهم میگذرونم و خیلی کم به بازار و مکان های عمومی میرم خیلی دوست دارم زودتر ازدواج کنم.تقریبا تمام شرایط تشکیل خانواده رو هم دارم ولی پدرم باهام لج کرده! میگه تا موقعی که درستو تموم نکنی برات زن نمیگیرم به شدت احساس نیاز عاطفی میکنم اما.....
سلام به نظرمن همین که شماخواستین وبه خدانزدیک شدین به خودش توکل کن کمکتون میکنه ولی ازخانواده کمک بگیریدیاکسی که پدرتون براش احترام قائله حرفش گوش میده کمک بگیرید.بعدم دانشگاه جوی نداره اگه خودآدم بخوادهیچ وقت تحت تاثیرقرارنمیگیره خیلی عادی می تونید سمت چیزی که دوست ندارید موفق باشید
سلام.به نظر من بهتر بود قبل از رفتنش باهاش صحبت میکردید و بهش میگفتید که قصد ازدواج دارید شما که از دل اون خبر ندارین
حمید خان شما با این طرز فکرت چطور میخوای ازدواج کنی؟
چطور میخوای با زنت بری بیرون؟!
اینکه ترس از گناه داری خوبه.....
همه میدونن محیط دانشگاه مناسب نیست....یکی از اقوام ما پزشک بود و پسرش پزشکی قبول شد...جالب این بود که به محض قبولی پسرش نگذاشت پسرش مجرد وارد دانشگاه بشه...همون موقع زنش داد و عقدش کرد.
شما هم برو یه رشته ای که فقط پسر میگیره و سریع ازدواج کن
سلام
هرکی این متن رو میخونه فکر میکنه من از این خر مقدسام :))) در جواب دوستان قبلا هم گفتم که چرا کم بیرون میرم! چشمان بنده اندکی هرز تشریف دارن و دارم این عادت زشت رو ترک میکنم و کمتر بیرون میرم! حتی فیلم های خارجی رو هم نگاه نمیکنم تا چشمام. رام بشه اندکی :)
بنده قصد جسارتی به جناب عالی نداشتم...نظرات رو هم نخوندم و جواب دادم.
شما ببخشید بنده رو!
مشکل از متنه! کامل نیست هرکی میخونش فکر میکنه من از این خرمقدسای ریاضتیم :) حق داشتین
خواهش میکنم
شب بخیر
دوستان. لی به خودی خود اشکالی نداره اما از این جهت مشکل دار شده :
خاصیتی داره که میشه هر مدلی رو روش پیاده کرد و دست صهیونیسم تو این مدل پارچه برای انحرافای اخلاقی بازه.
اما کتان و پارچه ی معمولی به این حد قابل مانور نیست.
مگه همه آدمایی که مذهبی هستن باید شلوارپارچه ای وپیرهن بپوشن؟! شلوار لی پوشیدن چه اشکالی داره؟ من که دوست ندارم مثلا شوهرم همیشه پیرهن سفید وشلوار پارچه ای بپوشه!!!
یه چیزی مگه نمیگین پدرتون مذهبی ومعتقد هستن ؟چجور قبول نمیکنن برای شما زن بگیرن؟ آخه معمولا توخونواده های مذهبی زود برای پسراشون زن میگیرن ...ب نطرم شما برو دانشگاه یه رشته ای که فقط مرد بگیره یا دانشگاهی که فقط مرد بگیره تا هم درستون رو تو آرامش بیشتری بخونین هم پدرتون وقتی ببینن شما داری درس میخونی و به حرفش گوش کردی کوتاه میان البته مادروخواهرتون هم باهاشون صحبت کنن....
سلام
آدم های مذهبی فارغ از نوع لباسشون، معمولا ساده پوشن! حالا چه پارچه ای چه لی چه .... اما من چون از بچگیم ساده پوش نبودم الان هم نمیتونم ساده پوش باشم! من با این سلیقه بزرگ شدم و خیلی سخته تغییرش
به خاطر همین اینجوری آغاز کردم! منظورم ساده پوشی بود و صرفا خوده شلوار پارچه ای و پیرهن منظورم نبود
پدرم مذهبی هست اما تحصیل کرده و دانشگاهیه! اعتقادی به سن پایین در ازدواج نداره متاسفانه
:)
خواهرم من از هشت صبح تا هفت شب تقریبا سرکارم! خیلی وقت برای درس خوندن ندارم. شما یه رشته آسون به غیر از رشته های فنی مهندسی که فقط پسر میگیرن معرفی کن تا من برم
حالا چرا با این لحن عصبانی?
آخه من خوشم نمیاد از ظاهر بعضی مذهبی ها ولی دوست دارم شوهرم مذهبی باشه راستش دوست ندارم لباس پوشیدنش مثل خیلی از مذهبی ها باشه که میبینم ...
دانشگاه های پیام نور میتونید برید زیاد سخت نمیگیرن ... دانشگاه رفتن خیلی هم درس خوندن نمیخواد:) استادا هم معمولا همینطوری نمره میدن حوصله صحیح کردن و... رو هم ندارن
ببخشید اگه لحنم بدبود
شیک بودن در عین سادگی زیباست
:)
خواهش میکنم...
با همین دختریکه میگی ازدواج کن نه به اون شوری شوری نه به این بی نمکی
حرام اینه که توش گناه باشه زنا باشه فساد باشه دزدی باشه آزار و اذیت یکی باشه وگرنه اگه با همین دختره مرتکب گناه نشدی و حتی مسبب خیر شده و باعث تغییرت به شکل مثبت شده خیلی هم اتفاقا توش خیر و ثوابه
آقا حمید سلام
یادتون باشه وقتی کسی توبه می کنه، توبه واقعی، خدا اون رو پاک می کنه مثل روز اولی که از مادر زاده شده، به روایات زیر توجه فرمایید:
حضرت باقر (ع) : کسی که از گناه کردن توبه می کند همانند کسی است که گناه ندارد. اصول کافی جلد 4 صفحه 168
امام صادق عليه السلام فرمود: هرگاه بنده استغفار كند (و از خداوند آمرزش خواهد) نامه عملش بالا رود در حاليكه مى درخشد. اصول كافى جلد 4 صفحه 266
- مولا علی (ع) : عجب دارم از کسی که نا امید میشود از رحمت خدا و محو کنندگان گناهان با او است ، پرسیدند چه چیزی است محوکنندگان گناه ؟ فرمود : استغفار . عین الحیوة صفحه 187
پس همواره امیدورار باشید و بدونید ترس از اینکه همسر پاکی قسمتتون نشه فقط شما رو از همسر پاک دور می کنه پس ترس از عقوبت گناهان قبلی رو بذارید کنار و به جاش امیدوار باشید.
التماس دعاباحاجتی روا...
سلام
خوشحالم دوستان خوبی مثه شما دارم
مرسی
واقعا سرگذشت زیبایی دارین...
من فکر می کنم شما بهتره از وابستگیتون نسبت به پدر و مادرتون کم کنید.
احترام پدر و مادر واجبه اما بله گفتن به تمام خواسته هاشون واجب نیست!
به این فکر کردین: بعد از ازدواجتون اگه مسائلی پیش اومد که پدر یا مادرتون انتظارات اشتباهی ازتون داشتن و به زندگیتون لطمه زد اونوقت جواب خانمتون رو چی می دین؟
سلام دوست خوب مجازیم
ممنون که وقت گذاشتین
واقعیتش بر خلاف چیزی که شما فکر میکنید اصلا به پدر و مادر وابسته نیستم و تقریبا در تمام کارهام مستقل عمل میکنم
اما
نسبت به پدر بزرگوار احترام خاصی قائلم و نمیتونم رو حرفش حرف بزنم!از وقتی که به بلوغ رسیدم حتی سعی میکنم پامو جلوش دراز نکنم.البته این احترام با مقدار خیلی زیادی رودربایستی و خجالت هم قاتی شده
در کل به غیر از این یه مورد که پدرم داره لجاجت میکنه تا حالا اشتباهی از پدرم ندیدم
سلام دوست خوب مجازیم
ممنون که وقت گذاشتین
واقعیتش بر خلاف چیزی که شما فکر میکنید اصلا به پدر و مادر وابسته نیستم و تقریبا در تمام کارهام مستقل عمل میکنم
اما
نسبت به پدر بزرگوار احترام خاصی قائلم و نمیتونم رو حرفش حرف بزنم!از وقتی که به بلوغ رسیدم حتی سعی میکنم پامو جلوش دراز نکنم.البته این احترام با مقدار خیلی زیادی رودربایستی و خجالت هم قاتی شده
در کل به غیر از این یه مورد که پدرم داره لجاجت میکنه تا حالا اشتباهی از پدرم ندیدم
آقا حمید داستان شما رو خوندم برام خیلی جالب بود امیدوارم شرایط ازدواج براتون پیش بیاد و با یه همسر خوب و شایسته ازدواج کنید من یه سوال هم از شما دارم آقا حمید شما که به قول خودتون قبلا تو زندگی اشتباه داشتید و الان پشیمون شدید و راه درست رو انتخاب کردین بنظرتون چطور میشه فهمید یه آدم از خطاهای گذشته اش پشیمون شده ودیگه دنبال اون اشتباهات نمیره؟ دخترایی که پاک زندگی کردن بااین موارد برخورد میکنن و واقعا دچار مشکل میشن چون نمیدونن طرف مقابل از گناه گذشته اش پشیمونه یا داره نقش بازی میکنه.
سلام
مرسی بابت دعای خیرتون و ممنون که وقت گذاشتین دوست خوبم
پدرم همیشه میگه آدم هارو میشه از روی دوستانش شناخت! کسی که شیوه ی زندگیش عوض میشه مطمعن باشید دوستاشو هم عوض میکنه. ببینید با کی رفت و آمد میکنه
از رفتارش با خانواده اش! مطمعن باشید رفتارش کلی متفاوت میشه با اعضای خانواده اش مخصوصا پدر و مادر
جهان بینیش تغییر میکنه! اگه واقعا متحول شده باشه خیلی در بند این دنیا نیست... حتی ازدواج میکنه برای آخرت بهتر... خیلی راحت از حرفاش میشه فهمید این موضوعو
اینا به ذهنم رسید... ببخشید دیگه
آقا حمید ممنون از راهنمایی تون شما میگید از حرفاش میشه فهمید ولی واقعا بعضی افراد ماهرانه صحبت میکنن امیدوارم خدا کمک بکنه و آدمایی که واقعا حق همدیگه هستن نصیب هم بشن .
آقا حمید نمدونم شاید شما ناراحت بشید ولی من هم فکر میکنم دختری که باعث این همه تغییر و دگرگونی در شما شده واقعا میتونه یه همسر شایسته باشه چه بسا اون دختر به این امید باشما دوست بوده که باهاتون ازدواج کنه چون یه دختری که سعی میکنه پسری رو تغییر بده حتما دوسش داره و میخواد یه عمر باهاش زندگی کنه.
باور کنید خودمم خیلی دوسش دارم ولی دلیل برای ازدواج نکردن زیاده
یکیش همون منت
یکی دیگه اش اینه که از گذشتم خبر داره و میدونه با دخترای زیادی دوست بودم
یکی دیگه اش همون رابطه اشتباهمون
یکی دیگه اش همکفو نبودنه! خانواده من مذهبین ولی خانواده اون نه
یکی دیگه اش پولدار بودنشه ولی خانواده من معمولین
بازم بگم دوست خوبم?? بخدا خیلی دوسش دارم ولی دلایل قانع کننده ی زیادی برا خودم دارم
آقا حمید برادر محترم
خب حتما معیارهاتون باهم متفاوته من نمیخوام شما رو وادار بکاری بکنم امیدوارم هم شما و هم ایشون خوشبخت بشید شما هم حق انتخاب دارید مثل همه آدمای دیگه.
اگر فکرمیکنید من دخالتی کردم و از من دلخورید ازتون معذرت میخوام.
اتفاقا لحن شما رو دوست داشتم که تمام دلایمو گفتم
مرسی ایشالا شما هم خوشبخت و سعادتمند باشید
........
من دلیل برای این کارم زیاد دارم ولی اولویتم همون رابطه اشتباهمونه و نمیخام با چنین پیش زمینه ای ازدواج کنم
اما یه چیزی برام خیلی جالبه! اینقدر این دوستی ها عادی شده که اگه یه نفر بگه حرامه و دنبالش نره میشه نامتعادل و بی نمک??? همینجوری پیش بره در آینده ای نه چندان دور کسایی که اهل زنا نباشن میشن نامتعادل و بی نمک!!! قبح گناه که بریزه میشه همین دیگه!!! رابطه دو تا نامحرم از ازل حرام بوده و تا ابد هم حرام خواهد بود. اوایل که تازه این دوستی ها باب شده بود، پنهونی انجام میشد! وقتی قبحش ریخته شد، نتیجه اش شد امثال منی که اصلا رابطه ر و حرام نمیدونم و تازه به مخالفاش انگ نامتعادل بودن و بی نمک بودن میچسبونم
حکایت من و امثال من حکایت مصر زده های قوم بنی اسرائیلن که وقتی سی روز موسی شد چهل روز گوساله (خدای مصریان) پرستیدن!! چه خوب میشد اگه دست از این غربزدگی هامون برمیداشتیم
ممنون از دعای خیرتون
بله آقا حمید متاسفانه این جور دوستیها یجورایی عادی شده نمیدونم تو جایی که من زندگی میکنم اینطوریه یا همه جا اینطوری شده واقعا یه موقعا فکر میکنم توخواب اصحاب کهف بودم که اینقدر دنیا دگرگون شده . وقتی دست رد به این جور معاشرت هامیزنیم راحت انگ خیلی چیزا رو بهمون میزنن .
من گذشته خوبی ندارم به خاطر همین به خودم اجازه نمیدم خودمو مثل شما یا بقیه بچه های سایت بدونم
اگر خدا عذاب نمیفرسته فقط و فقط به خاطر وجود مبارک آدمایی مثل شما در جامعه اس! وگرنه جامعه الان ما از قوم لوط و صبا هیچی کم نداره
بزار مسخره کنن ما هم خدایی داریم
آقا حمید این رو بدون همه ی ما آدما تو زندگیمون اشتباهاتی میکنیم حالا یکی بیشتر یکی کمتر همین که تو این سن و سال به این درک و فهم رسیده اید یه سعادته که خدا وند نصیب هرکسی نمیکنه آدمایی بودن که کارهای شنیع انجام دادن ولی با توبه ی واقعی شدن یکی ازاون بنده های خوب خدا تو تاریخ کم نداریم . پس همین که راه سعادت رو پیش گرفته اید یه اتفاق بزرگه این هارو نگفتم که بگم من خوبم نه یکم حالت دردو دل بود . من سعی خودم رو کردم خوب باشم ولی باز خداوند خوبی و بدی آدم هارو تعیین میکنه. التماس دعا.
حتی اگرم توبه ی آدمی مثل من مورد قبول قرار بگیره باز هم آدم های پاک برا خدا ارزش خیلی خیلی بیشتری دارن.قدر خودتونو بدونید که مثل الماس کمیاب و ارزشمندین
از وقتی که به این سایت اومدم از هم صحبتی با دخترا و پسرای اینجا کلی انرژی گرفتم و به آینده این جامعه امیدوار شدم
خدا حفظتون کنه
محتاجیم به دعا
آقا حمید الان برعکس دیشب من قانع شدم که نباید با اون دختر ازدواج کنید. به نظرم مهم ترین دلیلش اینه که اون از دستی های قبلتون خبر داشته
نه به اون شوری شور نه به این بینمکی ... تو یا از این ور بوم میفتی یا اونور کلا متعادل بودن چیز کمیابیه
از نوازش کلامتان متچکرم :)
خدا خیلی دوستون داشته که اینقدر زیبا راه و نشونتون داده قدرش و بدونید...خیلی...ممکن تو این مسیر آزمایش بشید...خیلی مراقب باشید که راحت از دستش ندید.
ان شاالله همه از آزمون های الهی سربلند بیرون بیایم.
واسه ازدواجتون هم متوسل بشید به ائمه و ازشون کمک بگیرید، از خانم فاطمه زهرا(س) بخواین واستون مادری کنند و خودشون یکی و واستون انتخاب کنند و مطمئن باشید خدای مهربون اونی که باید رو سرراهتون قرار می ده و حتی پدرتون هم راضی می شن.
ان شاالله به خواسته دلتون برسید و خداوند همسر خوب و مومنی رو روزیتون کنه.
التماس دعای فراوون....
سلام
خیلی میترسم.... میترسم خدا کسی رو سر راهم بزاره که گذشته اش مثه گذشته خودم بوده باشه. میترسم خدا با عدالتش باهام برخورد کنه... همیشه از خدا خواستم که در این موضوع با رحمانیتش باهام برخورد کنه و همسری پاک بهم بده
میدونم عدالت نیست و دختران پاک سهم پسرای پاکند اما من کسی رو میخام که از خودم بالاتر باشه تا بتونه منو هم بالا بکشه
محتاجم به دعا فراووون
عدالت خدا هم قشنگه
واین رو بدون
آینده ای که خدا برای انسانش در نظر میگره
از آینده ای که آدم براش خودش ترسیم میکنه ؛ قشنگ تره . آدم هیچ وقت پشت پرده رو در نظر نمیگیره !
این خدای ما ترس تداره داداشی .
سلام عزیز دل برادر
راضیم به صلاحش
:)
وقتی مطلبتونو خوندم نظرم این بود که بهتره با همون دختر خانم ازدواج کنید ولی وقتی نظر خودتونو راجع به این مسئله دیدم منصرف شدم.
بالاخره شما در آینده هم با همین تفکر زندگیتون ادامه پیدا می کنه!
برام یه سوالی ایجاد شده آیا شما نیاز مالی دارین که انقدر رضایت پدرتون براتون شرطه؟
اگه نه به نظر من سعیتونو بکنین که راضی شه ولی اگه نشد هم کار ایشون اشتباهه و شما این حق رو دارید که خودتون برای زندگیتون تصمیم بگیرین.
مخالفت با اشتباهات پدر و مادر به نظر من باعث عاق شدن فرزندان نمیشه -ترسی که خیلی ها به خاطرش حاضر نیستن به انتظارات نادرست والدینشون نه بگن!-.
سلام
ممنون که وقت گذاشتین
نخیر اصلا وابستگی مالی به پدرم ندارم.حتی گاهی به پدر یا بقیه اعضای خانواده پول قرض میدم
اما برام رضایت پدر و مادر خیلی مهمه! حتی اگر تا آخر عمرم بهم اجازه نده باز هم کاری بر. خلاف میلش انجام نمیدم
جسارتاً میتونم یه سؤالی ازتون بپرسم؟
بفرمایید!
من خودم به شخصه الان هدفی که دارم اینه که روابط با فامیلارو و طرز فکر خانوادمو ویرایش کنم
براشم برنامه دارم و از خدا در این مسیر کمک گرفتم.
شما هم میتونی برای شروع یه برنامه ریزی بکنی برای اصلاح طرز فکر خانوادت. نقطه ی شروعش هم میتونه محبت فراوان باشه
چند تا انگیزه می تونید مثال بزنید؟!!!!!! یه خدایی داشتم که از نظر مالی و تحصیلی و شغلی هر چی که خواستم بهم داد. همیشه هر جا بودم بهترین بودم.چیزی نبوده که بخوام و بهش نرسم. خانواده ام رو هم واگذار کردم به خدا. خدایاااااااااااا دیگه از دنیاااااات سیر شدممممممممممم.
عزیزم من نمیدونم مشکلت چیه ولی ما آدما تو موقع هایی که خوشحالیم و همه چی درسته خیلی حرفای قشنگی راجع به خدا بلدیم بزنیم باهاش مهربون حرف میزنیم دوسش داریم همه جا به خوبی یادش میکنیم وقتی به مشکلی برمیخوریم تو هر زمان یادش میکنیم میخوایم باهامون باشه التماسش میکنیم از ته دل صداش میکنیم کلی براش متنای قشنگ میگیم ولی وقتی از چیزی که میخواستیم ناامید میشیم خدارو هم کنار میذاریم حتی گاهی باهاش بد حرف میزنیم بهش شک میکنیم ولی بنده اونه موفق اونه که تو مواقعه خیلی بده زندگی با خدا باشه بهش اعتماد کنه
قصه های قرآنیو بخون مثل قصه حضرت خضر و موسی یا حضرت یوسف ....شاید چیزی که ما شر تصورش میکنیم واقعا برا ما خیر باشه ....مثله حضرت یوسف که میتونست با هر سختی که بهش رسید بشینه عزا بگیره و ناامید بشه ولی هیچوقت نشد
یه خدایی داشتید؟؟!!! (الان ندارید؟؟!!!)
منم از دنیا سیر شدم اما رهاش نکردم. دلم میخواد تا زمانی که تو این دنیا هستم اونطوری که دوست دارم زندگی کنم و ازش لذت ببرم. خیلی هم به اون دنیا علاقه دارم. از مرگ هیچ ترسی ندارم ، که حتی مشتاقش هم ستم.
اما تو دنیا هم از زندگی و مشکلاتی که باهاشون میجنگم دارم لذت می برم. دست و پنجه نرم کردن با مشکلات برام شده یه بازی پر هیجان. یَگ کیفی میده وقتی مشکلاتو حل میکنیییییییییییییییییی
خیلی هم دوست دارم اون دنیا رو زود تجربه کنم. دلم میخواد بدونم وقتی روی آدم خاک میریزن و تنها میشه چه حسی داره؟! اول از همه چه کسی میاد استقبالش؟ چی بهش میگه؟ چی ازش میپپرسه؟
این دوتا حس دنیایی و اخرایی با هم خوبه...
یکی از انگیزه ها میتونه کمک به بقیه باشه ......
کمک به دیگران خیلی میتونه تو روحیه شما اثر بذاره ...این کار رو با عشق انجام بدید ....
چه از لحاظ فکری چه مالی به بقیه کمک کنید .....تو هر زمینه ای ...
احساس میکنم منو تو یه جورایی ؛ یکی هستیم ! با یه تفاوت !!
منم از پیرن شلوار پارچه ای خوشم نمیومد . تا اینکه به این مطلب رسیدم . روش کلیک کن !
الان کتونی گشاد میپوشم . همه چی آرومه ؛ منم سلامت میمونم !
باور کن من و تو چپ بریم ؛ راست بریم آخرش از آیندمون پشیمون میشیم . آره من و تو !
منم شرایطی مثل تو داشتم ولی همون اول فهمیدم خیلی خرم !! گفتم باباجون ما همه سرباز تو ایم ! گوش به فرمان تو ایم .
الان شرایطی دارم که الحمدلله همه تحسینم میکنن .
تازه خوش شانسم شدم ؛ برنده شدم تو این سایته خخخخخخخخخخخخ (مزاح)
یک سال و خورده ای از من بزرگتری ! بگو بابات بسپاره به این و اون که اگر دختر خوبی سراغ دارن معرفی کنن . مطمینا بابات میشناسه کسایی رو که ازین دخترا تو چنته دارن .
از گوشه گیری هیچی عایدم نشد . بد بختم کرد . دیگه نمیخوام بیشتر توضیح بدم . تا افسردگی رفتم :))
یه چیز دیگه !! خداییش خوب خدایی داریم . دست آدمو خوب جاهایی میگره :)
شکرت خدا
بصیرت جان در اینکه اون دختر پاک بود و بعد از این هم پاک زندگی میکنه، حتی در استرالیا هیچ شکی ندارم
رابطه ما هم یه دوستی ساده بود اما به هر حال حرام بود یا نه??
اینه که من نمیخام! دلیل اصلیش این بود وگرنه اینقدر خوب هست که به قول خودت میارزه منت هاشو به جون خرید
آقا حمید اگر اون دختر با هدف ازدواج با شما رابطه داشته(البته در مورد نوع رابطه باید خودتون کلاتون را قاضی کنید) فکر نمی کنم مرتکب حرام شده باشه. اون سادگی کرده، شاید روش نشده بهت بگه با خانواده بیا سراغم. شاید فکر میکرد هدف شما هم در نهایت به ازدواج ختم میشه. در موردش فکر کن ببین اگر اون هم فقط به چشم دوست به شما نگاه می کرده که هیچی ...خدا هر دو تون رو ببخشه بهتره بری سراغ یکی دیگه.
اون رابطه ی حرام تموم شده و الان هر دوتاتون توبه کردید.
حالا میتونی به صورت رسمی و از طریق خانواده کاملاً حلال و شرعی اقدام کنی برای ازدواج
چه اشکالی داره مگه؟ از صفر شروع کنید و همدیگه رو بشناسید
در جواب یه عاشق
برادرم این چه مثالیه آخه میزنی?? مگه زلیخا و حضرت یوسف ع با هم دوست بودن یا رابطه داشتن?? فعل حرامی بین این دو نفر صورت گرفت مگه??
من و اون خانوم با هم دوست بودیم! هرچقدرم که این دوستی پاک بود و باعث شد من خیلی تغییر کنم اما به هر حال رابطه حرام بود و از ریشه مشکل داشت
ازدواج یه امر مقدسه! ازدواجی که از یه رابطه حرام شروع شده باشه یه جای کارش میلنگه و به زودی ضربه خودشو میزنه
من یه زمانی عاشق اون خانوم بودم، حتی براش گریه هم میکردم ولی الان راه درست زندگی رو پیدا کردم البته با کمک اون خانوم! نمیخام بگم الان معشوقم خداست و قضیه رو عارفانه کنم ولی دیگه دنبال این چیزا نیستم و میخام شرعی ازدواج کنم
منظورم از یوسف و زلیخا این بود که زلیخا از کجا به کجا رسید ؟؟؟؟
از عشقی که به یوسف داشت به خدا رسید ........
شما مگه نمیخوای شرعی ازدواج کنی ؟؟؟؟
خب از راهش اقدام کن و برو جلو و برای این خانوم اقدام کن ....مشکلش چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟
شرعی و حلال برو جلو ......
به دلم نمیشینه این ازدواج... حداقل به خاطر عقایدی که الان دارم!
امام صادق ع میگه: هرچیزی برای خودت نمیپسندی برای دیگران هم نپسند و هرچیزی میپسندی برای دیگران هم بپسند
من الان خودم از مخالفان سرسخت ازدواج از طریق دوستیم حالا خودم با دوست دخترم ازدواج کنم??? نه برادر
یاعلی
صفحهها