07:49 - 1393/07/04
از دیوانه ای پرسیدند : چه کسی را بیشتر دوست داری ؟
دیوانه خندید و گفت : ”عشقم” را…
گفتند : عشقت کیست؟
گفت:عشقی ندارم!
خندیدند و گفتند : برای عشقت حاضری چه کارهاکنی؟
گفت : مانند عاقلان نمیشوم ، نامردی نمیکنم ، خیانت نمیکنم ، دور نمیزنم ،
وعدهسرخرمن نمیدهم ، دروغ نمیگویم و دوستش خواهم داشت ، تنهایش نمیگذارم ،
میپرستمش ، بی وفایی نمیکنم با او مهربان خواهم بود ، برایش
فداکاری خواهم کر د،ناراحت و نگرانش نمیکنم ، غمخوارش میشوم…
گفتند: ولی اگر تنهایت گذاشت ، اگر دوستت نداشت ، اگر نامردی کرد ، اگربی وفابود ،
اگر ترکت کرد چه…؟
اشک بر چشمانش حلقه زد و گفت : اگر اینگونه نبود که من “دیوانه” نمیشدم…
انجمنها:
http://btid.org/node/41814
خدا کند
یک اتفاق خوب بیفتد
وسط زندگی مان
آری همین جا
وسط بی حوصلگی های روزانه مان، نگرانی های شبانه
وسط زخم های دلمان
آنجا که زندگی را هیچ وقت زندگی نکردیم
یک اتفاق خوب بیفتد
انقدر خوب که
خاطرات سالها جنگیدن و خواستن و نرسیدن
از یادمان برود
آنگونه که یک اتفاق خوب همین الان، همین ساعت
همین حالا از پشت کوه های صبرمان طلوع کند
طلوعی که غروبش
غروب همه ی غصه هایمان باشد
برای همیشه.
من زیر باران در مسیر باد دل کندم
در آن هوا که می شود دل داد، دل کندم
در جاده ها در شهرها در کوچه و بازار
هرجا که می شد یاد تو افتاد دل کندم
شب های دلتنگی نظامی در کنارم بود
با ضربه های تیشه ی فرهاد دل کندم
سجاده وا کردم ، دعا کردم ، صفا کردم
گفتم : خدایا ! هرچه باداباد ! دل کندم
از تو که خیلی عاشق شاه خراسانی
یک شب میان ِ صحن گوهر شاد، دل کندم ...
واقعا زیباست....ممنونم
همیشه نداشته های مان را بیشتر دوست داریم
مثلا
همین دوستت دارم هایی
که تو
هیچ وقت
نمی گویی به من
نمی دانی چقدر دوست شان دارم...
اگر کمی، فقط کمی به دلم رو بدم که هر ترم عاشق می شم .....
شما منو یاد یکی از استادام ميندازيد
اونم فکر میکنم مثه شما بود البته از رقت قلب هس و شاید تنهایی
ولی مواظب باشید که آدم هر چه ميکشه از دله
ببار ای آسمـان امشب؛
که قلبـــم باز بی تاب اسـت
نه روز آرامشی در دل،
نه شب در چشم من خواب است...
#فریدون_مشیری
فارغ
میتونم بپرسم چرا؟
البته خداروشکر
وقتی مهر دو طرفه نيس عشق هم نباشه بهتره، اينجوري عذاب میکشید....
يادمه که دانشگاه مجاورتون بودن امیدوارم که دلسرديتون بجا باشه
ان شاء الله خوشبخت باشن و همچنین شما
من پریشان ترم از
آنچه تو میپنداری
شده آیا ته یک شعر
ترک برداری.....؟!
#مریم_قهرمانلو
فکر نکنم بچگی کرده باشه، باهاش واحد داشتم ..... چه خبرها بوده اما من اصلا خبر نداشتم ....... هنوزم دوستاش اسمی از اون پیشم می برن ....... اما من همچنان کر و نابینا ......
کر و نابینا یعنی عاشق یا فارغ؟
امیدوارم دومی باشه....
هیچ هوایی هوای بارونی نمیشه .....
بله واقعا....
پاییز باشه... شب باشه... ابر و بارون
چی از این بهتر....
باران که میبارد...دلم برایت تنگ تر میشود...
راه می افتم....
بدون چتر....
من بغض میکنم...
آسمان گریه....!!
و اما یک داستان واقعی از خودم .......
چند وقت پیش داشتم میز محل کار همیشه شلوغ و به هم ریخته ام رو مرتب می کردم.
یک دفعه دیدم یک تکه کاغذ از زیر برگه ها افتاد زمین ...... گفتم ببینم چیه .....
کاغذ تا شده رو باز کردم و خوندم .....
استاد لطفا با من تماس بگیرید.......
کاغذ واسه پارسال بود .... تازه فهمیدم اون کارهاش چه مفهومی داشت ....
میفهمم....هر چند ممکنه بچگی کرده باشه
میدونید فکر میکنم قسمت آدمارو نميشه عوض کرد...
وقت وقتی به استاد شهریار فکر میکنم میبینم که چه سختی کشیده که تا لحظه مرگ هم معشوقش رو دیده ولی بهش نرسیده....
الان عشق و عاشقی افسانه هس
آدمها رو آدمها پیر میکنند...
آخیییییییی..... چقدر شبیه داستان منه
روزهای خوب خواهند آمد.....
حال شبهای مــــــرا همچو منی داند و بــس....
تو چه دانی که شب سوختگان چون گذرد....
صدایم "خیس" و
"بارانی ست"...!!!
"نمیدانم" چرا در
"قلب" من
"پاییز" طولانی ست...!!!
"تو" می دانی...؟
جدا شد يار شيرينت کنون تنها نشين اى شمع
که حکم آسمان اين است اگر سوزى اگر سازى
ممنون از توجه همگی ...
بله در قالب شعری قشنگ اما در حقیقت زندگی، بسیار آزار دهنده و نازیبا
مانند عکس انتخابی...
ممنون بازم.. یاعلی
قشنگ بود...
یه جورایی هم قشنگ نبود...
کلا زندگیا برعکسه تو رسم عاشقی
سلام علیکم...
جالب بووووووووووووود...
زیبا بود باران جان...
عکس هم بسیار زیبا و...:(
بسیار ممنون از توجه همگی...
تا سر زلف تو شد سلسله جنیان جنون
کس ندیدم به همه شهر که دیوانه نبود
اگر هم ترکم کند خدا به همراهش. بهترين ها قسمته دنيا و عقباش.انشالله به اوج خوشبختى برسه. اميدوارم از يادش برم که غصه نبينه . و دعا ميکنم خدايا همه خير رو که علمت به آن احاطه داره نصيبش کن و تمامى شر رو از او و خانوادش دور کن. خوشبختى يار نيکو سرشت پاکدامن و مومن من همچون خوشبخت شدن خودمه. الهى جاى او درقلبم بنشين که صاحب خانه شمايى.
خیلی زیبا بود مخصوصا عکس پسرک غمگین . ادم گریه اش میگیره.
اگر همه عشقا این شکلی بوووود ک هیچ دلی تو دنیا نمیشکست....
خیلی زیبا بود
ممنونم..
این متنو که خوندم یاد یه جمله و یه شعر افتادم...
دور باش اما نزدیک... من از نزدیک بودنهای دور تو میترسم! (دکتر شریعتی)
هر چند:
این که دورِ دور باشم از تو و نبینمت جا نمیشود به حجم باورم، قبول کن! (آقا مهدی فرجی)
زیبا بودن..
ممنون..
خواهش میکنم...
رفتم که از دیوانه بازی دست بردارم
تا اَخم کردم مطمئن شد دوستش دارم
واکرد درهای قفس را گفت: مختاری!
ترجیح دادم دست روی دست بگذارم
بیزارم از وقتی که آزادم کند، ای وای!
_روزی که خوشحالش نخواهد کرد آزارم_
این پا و آن پا کرد گفتم دوستم دارد
اما نگو سر در نمی آورده از کارم!
از یال و کوپالم خجالت می کشم اما
بازیچه ی آهو شدن را دوست می دارم
بسیار زیبا بود...
ممنون
چه دلگیره ....
بله
مرحبا
ممنونم..
درک کردن این مطلب خیلی سنگینه
بله درسته..
اما به واقع همینطوره..
ممنونم..