با اینکه دوستش داشتم اما گفتم نه

13:10 - 1393/08/19

سلام دردوران دانشجویی شاگرد اول دانشگاهم مرا دوست داشت ودر آخرسال مطرح کرد چند باری هم در اس ام اس در حد رسمی احساسش رابیان کرد وخواست جواب مرا بداند تا با خوانواده  بیان.ما از خانواده سطح بالایی هستیم و او در حاشیه شهرساکن است اختلاف طبقاتی زیادی داریم اوهنوز نه کار دارد ونه سربازی رفته ولی پشتکار خوبی دارد دروغ چرا خیلی دوستش دارم ولی چون شرایط نداشت .گفتم نه !! بخاطر اینکه ازعاقبت کارمیترسیدم چون دو حالت پیش می آمد یا باید فعلا پدرش مخارج را قبول میکرد که اصلا دوست نداشتم کس دیگر را به زحمت بیاندازم یا اینکه صبر میکردیم شرایط پیدا کنه بعد ازدواج که میترسیدم رابطه به دوستی کشیده بشه واقعا دوسش دارم ولی دلمم نمیخواد به گناه بیافتیم خیلی پافشاری کرد سعی کردم نفهمه دوسش دارم میترسیدم بفهمه دیگه کوتاه نیاد شرایط بالا پیش بیاد(البته احساس میکردم که اون هم حس کرده که دوستش دارم)بعدم شاید خانوادها راضی نشن اون موقع هردو وابسته شدیم ضربه میخوریم

راستش میترسم بخاطر ضعف مالیش خانوادم قبول نکنن غرورش شکسته شه دلم میخواد همیشه خوشبخت وشاد زندگی کنه خودمو راضی به فراموش کردنش کردم ولی نمیشه بهم خیلی داره سخت میگذره مطمئنم به اون بیشتر ولی واسه همیشه  از هم خدا حافظی کردیم بخاطر اینکه فکر میکرد اسرارش منو اذیت میکنه و دوسش ندارم مطمئنم دیگه برنمیگرده چون قول داد آدمیه قولی بده زیرش نمیزنه  حالا بگید چطور فراموشش کنم بخاطر خوشبختیش ازش گذاشتم با من مطمئنم زندگی سختی رو درآینده بهمراه داشت درضمن منهم از قبل یکم دوسش داشتم ولی نمیدانستم اونم مرا دوست داردولی اواخر سال یک حدسایی زده بودم 1سال پافشاری کرد نظرم تغییر بده !! ازنظر عقیده و رفتار ،مذهب شبیه هم بودیم .

لطفا کمکم کنید چطور فراموشش کنم.....

-------------------------------------

کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مديرانجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/45401
تصویر عشق
نویسنده عشق در

سلام العبد

اگه نه نمیگفتم میدونست دوسش دارم زندگی بهش نه میگفت بیشتر داغون میشد تا الان که فک میکنه عشقش یک طرفه بوده کم تر اذیت میشه.واسه فراموش کردنم.

تصویر عشق
نویسنده عشق در

سلام

تصویر باران
نویسنده باران در

برمیگرده ....

ان شاالله

اگه دوستت داشته برمیگرده

تصویر عشق
نویسنده عشق در

حرفت به حقیقت پیوست

برگشت

تصویر باران
نویسنده باران در

شکرخدا شکرخدا
ان شاء الله که خیره

تصویر العبد
نویسنده العبد در

سلام. واقعا سخته و بد. کاش همه عاشق ها ى واقعى به هم برسن . چون هميشه قلب آدم رو ميسوزونه وتمومى نداره تازه هر چى سعى ميکنم ارتباطم رو با خدا قويتر کنم بيشتر يادش ميفتم .ولى کاش حداقل خودتون نه نمى اوردين و ميذاشتين زندگى نه بياره. با نگاه خداوند پاک و مهربان اميدوارم مشکل شما حل گردد.

تصویر عشق
نویسنده عشق در

وضع مالی طرف مقابل برایم مهم نیست ولی وقتی متوجه اختلاف طبقاتی ما شد احساس کردم اذیتش میکنه نگران و مضطرب چون بعد آشنایی مدام میگفتن وضع اقتصادی و فرهنگی شما چطوره من باید در چه سطحی باشم تا خانواده شما منو...

احساس کردم این اختلاف یک احساس خود کم بینی براشون ایجاد کرده بهم میگفت من خودمم میدونم لایق شما نیستم این جملش آزارم میداد خیلی سخته کسی دوست داشته باشی ولی وجودت آزارش بده خواستم کنار بکشم رنج نکشه بهش گفتم همه بنده های خدا لایق خوشبختی اند. اون خیلی ویژگی ها داره که با مال نمیشه مقایسش کرد خیلی برتر از اینهاست که فکر میکنی.

درضمن سروناز گفتم شاید خانوادم قبول نکنن اونم چون درمحله ای زندگی میکنن که تو دید مردم محله خرابیه بازم میگم شایدقبول نکنن ولی پدر و مادر مهربانی دارم. ولی از نظرسربازی نرفتن و کار نداشتنشون مطمئنم خانوادم قبول نمیکنن

تصویر سروناز20

آره خوب وقتی میگین کار نداره وسربازی نرفته نمیشه روش فکر کرد... بعد که بیشتر فکر کردم بهتون حق دادم... این طوری اونم تو دردسر نمی افته...

منم برام پیش اومده... یه همکار داشتم حقوقش خیلی خیلی کم بود...اوایل روش میشد فکر کرد فوق العاده پسر خوب و با اخلاقی بود.. وقتی بهم گفت که درامدش اینقدره (500 تومان ..)بعد اون همش حس میکردم جلوم احساس ضعف میکنه... مشکل این بود که واقعا دیگه نمیشد رو ازدواج بهش حساب کرد...بعد اون هم  ظرف مدت کوتاهی انصراف داد و رفت سراغ یه کار دیگه...تو محیط کار هم حتی جلوی همکارای رسمیشون احساس ضعف میکرد... حقش نبود ولی خوب دنیا این طوریه دیگه...

تصویر سروناز20

((به خاطر خوشبختیش ازش گذشتم ....بامن مطمئنا زندگی سختی رو داشت ...))

درک جمله بالاتون سخته...

یعنی بدون کسی که دوسش داریم واقعا خوشبختیم...!!؟؟؟؟

یعنی پدر ومادر شما اینقدر تو زندگی شخصی شما وهمسرتون در آینده نفوذ خواهند داشت ؟؟؟؟؟؟؟؟

یعنی شما از روی محل زندگی اشخاص میتونید تشخیص بدین پول دارن یا فقیرن؟؟؟ واقعا ممکنه؟؟؟

یعنی شما اینقدر وضع مالیتون خوبه که مطمئنین اونا در حد شما نیستن؟؟؟؟(البته شایدم واقعا اینه)

یعنی اینقدر برای شما و خانوادون سطح مالی خوانده همسرتون مهمه...پس ملاک ای و ارمانها و ارزشها در انتخاب ما چه جایگاهیی دارن..

پس دوست داشتن و علاقه چه جایگاهی داره....

اصلا معنی دوست داشتن چیه؟؟

من که نمیفههم

 

 

 

تصویر سروناز20

یا شما خیلی کار مثبتی انجام دادین و از درک من خارجه یا کالا کارتون اشتباه بوده...

در کل اگه من جای شما بودم وفردی رو دوست داشتم و ملاک هامو داشت زیاد رو مسائل مالی مانور نمیدادم...

لابد اون آقاهم در خودش چیزی دیده بوده که خواستگاریتون اومده..؟؟

صرف این که کسی پایین شهره هم که نشان دهنده این نیست که دستش به دهنش نمیرسه.. انسان هر جا به دنیا بیاد همون جا رو دوست داره ...

من که نمیفهمم چرا جواب رد دادین ... ندیده ونشناخته ....

حد اقل اجاازه میدادین بیان ...و به خانوادتون اجازه نظر دادن و تفحص و تحقیق میدادین .. ..؟!!

..

 

تصویر عشق
نویسنده عشق در

درضمن ما در کارهای علمی باهم کار کردیم همسنیم و از نظر اخلاقی شناخت کافی نسبت بهم داریم خودشونم قبول دارن شرایط ندارن ولی از ترس ازدست دادن فرصت پیش نهاد زودتر بیان کردن اگه مطمئن بشن صبر میکنم با شرایط بهتر پیش قدم میشن

تصویر عشق
نویسنده عشق در

ببخشید فکر کنم نحوه نوشتنم شما را به اشتباه انداخت من دانشجوی این دانشگاهم اوهم همکلاسی من است

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام، ابتدا از اینکه گروه مشاوره رهروان ولایت را به عنوان راهنمای خود انتخاب کرده‌اید، تشکر می‌کنم.

از اینکه با این مسأله به صورت منطقی و عاقلانه رفتار کردید و نگذاشتید احساسات در تصمیم گیرتان دخالت داشته باشد،کار درستی را انجام داده‌اید.

همانطور که می‌دانید، برای ازدواج طرفین می‌بایست از جهت اخلاقی، اعتقادی، فکری، رفتاری، فرهنگی و خانوادگی تناسب لازم را داشته باشند. لذا اگر در مواردی تناسب وجود نداشته باشد، این مسأله باعث مشکل در زندگی زناشویی طرفینمی‌شود.

از سویی دیگر همانطور که خودتان هم اشاره کردید، به نظر می‌آید طرف مقابلتان در حال حاضر شرایط ازدواج را دارا نیست، پس گام نهادن در راهی که آمادگی و شرایط آم مهیا نیست، مشکل ساز است.

همچنین باید متذکر این مسأله شد که به نظر می‌آید که منشأ این عشق و علاقه شاگردتان به شما صرفا احساسی بوده و جنبه منطقی و عقلی در بوجود آمدن این علاقه وجود نداشته است. لذا با جواب منفی شما و گذشت زمان احساسات و عواطف او نیز کاهش پیدا می‌کند.

امّا راهکارهای فراموش کردن طرف مقابل:

- کلید فراموشی این است که دل شما از رسیدن به او نا امید شود.

- خود را برای مدتی سختی کشیدن آماده کنید.

- توجه کنید که این علاقه مثل اعتیاد روح و جسم شما را نابود خواهد کرد پس سعی کنید نسبت به آن بی تفاوت شوید.

- فکر نکنید که فراموش کردن محال است چون عده زیادی توانسته‌اند پس شما هم می‌توانید.

- سعی کنید هرگاه به شاگردتان فکر می‌کنید، به صورت منطقی و عاقلانه با این موضوع کنار بیایید و نگذارید که تحت تاثیر احساسات، برای خود تصویرسازی کنید.

- هر گونه نشانه‌ی او را از بین ببرید یا از خود دور کنید و جایی که شما را یاد او می اندازد نروید.

- خود را به حدی مشغول کنید تا وقت فکر کردن به او را نداشته باشید و همچنین اوقات فراغت را با دیدوبازید خانوادگی و فامیلی، تفریح، مطالعه و ... پر کنید.

- در نشستهای دوستانه و فامیلی و سفرهای جمعی بیشتر شرکت کنید.

- از تنهایی که باعث تحریک احساسات و یادآوری گذشته می‌شود، خودداری کنید.

- تا حدودی فعالیت‌های ورزشی فکر شما را مشغول و انرژی شما را تخلیه می‌کند.

- ارتباط محبت آمیز با مادر و دیگر اعضای خانواده و یا دوستان صمیمی را تقویت کنید.

- ارتباط عاشقانه قلبی با خدا و اهل بیت(علیهم السلام) را ارتقاء دهید و از خدا بخواهید که این علاقه را از دل شما دور کند.

- در صورت امکان، هرچه زودتر با فرد مناسب ازدواج کنید؛ چون اولا: محبت جدید محبت قبلی را کم رنگ می‌کند ثانیا: نیاز شما را به عشق و محبت جنس مخالف رفع می‌کند.

با آرزوی موفقیت

صفحه‌ها