با دروغی که گفت طلاق گرفتم اما او نیامد!

10:38 - 1399/10/13

سال 95 وقتی واقعا داشتم ب طلاق فکر میکردم ودودل بودم ک.چ کنم ولی مجبور شدم بخاطر بچم تحمل کنم با مردی ک نه خرجیم رو میداد نه محبت میکردنه خونه داشت و نه کار میکرد و همیشه همه جا بدنم کبودبود.....تاااینک پسرخالم ک همیشه مث برادر می دونستمش و سالی یک بار حال همدیگرو می پرسیدیم بهم اس داد ...منم یه ذره باهاش دردودل کردم...اون گفت ک قبل از اینک ازدواج کنی عاشقت بودم وهستم ولی هیچوقت نتونستم بگم....اگ میتونی جداشو و زن من شو....روزها وماه ها گذشت و من هرروز عاشق تر و دلبسته ترش میشدم...باخودم گفتم اگ شوهری سنگدل نصیبم کرد خدا یک مرد بهتر و بامعرفت تر سرراهم قرارداد......من طلاق گرفتم ازهمه چیزم حتی مهریع ام گذشتم...و اون نیومد خواستگاریم..کم.کم مخالفت خانوادشو بهونه کرد ولی بازم میگفت تلاش خودمو میکنم...من دیگ فهمیدم ک داره دروغ میگ ولی عشقی ک منو کرو کور کرده بود گولم میزد.....چندین بار بهم خیانت کرد و بخشیدم...و اما......6 سال گذشت حرفای خیلی بد و سنگینی از خودش وخانوادش شنیدم هیچوقت برای رسیدن ب من تلاش نکرد منی ک قیدهمه چی رو بخاطرش زدم........اکنون من یک زن افسرده تنهام ترکم کرد اماسوختم بدهم سوختم....گاهی میگم ای کاش زمان برمی گشت طلاق نمیگرفتم خیانت نمیکردم ب شوهرم گاهی هم تنهایی رو ترجیح میدم...6 سال عمر و زندگیمو گرفت ورفت...ازتنهایی میترسم ازاینک دیگ هیجوقت نتونم ازدواج کنم ...نمیدونم تقدیرم بودیا تقصیرم...ولی میخوام تاوان پس بده میخوام پشیمون بش ایا خدا جوابش رومیده؟؟؟؟؟؟؟

-------------------------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/157087

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
8 + 1 =
*****
تصویر "نمی دانم" چون سقراط
نویسنده "نمی دانم" چون سقراط در

قصه غم انگیز شما رو خواندم و افسوس بسیاری خوردم عزیزم؛ از جهتی که برای عبرت نوشتید بنظرم بد نیامد یک مطلبی عرض کنم.
شماها که در خانه دلتنگی هایی دارید و دنبال یک همدم برای درددل میگردید؛ اگر نتوانستید با همسرتون همدل و همزبان بشید، هیچوقت گوش یک آقای دیگه رو (ولو فامیل نزدیکتان رو) برای درد دل انتخاب نکنید.
وقتی هم آقایی مثل همین "پسرخاله کذایی" به شما پیام داد ، همینکه دیدید شروع کرد؛
گفت: به به چقدر زیبایی
چه سری چه دُمی عجب پایی
پر و بالت سیاه‌رنگ و قشنگ
نیست بالاتر از سیاهی رنگ

بقول معروف مهلت بهش ندید که ادامه بده:
گر خوش اواز بودی و خوش خوان 
نبودی بهتر از تو در مرغان

سریع بگید "من شوهر خوبی دارم". حالا ممکنه شوهر خوبی هم نداشته باشید. ممکنه اصلا دل پری هم از او داشته باشید؛ دروغ مصلحتی رو برای همین موقع ها گذاشتند. یه آقا مثلا میخواد برای شما چه کنه؟! نهایتش لطف کنه شق القمر کنه و بدبختتون کنه! همین! حداقل با این جمله که (من شوهر خوبی دارم) بهش این پیام رو منتقل می کنید که از طریق من به خواسته ات نمیرسی ؛ من صاحبی دارم و دلم پیش اوست! و اون دیگه میره روزیشو جای دیگه پیدا کنه.
........

و برای شما کاربر عزیز که این روزها حال خوشی ندارید مینویسم.
فارغ از اینکه چه گذشت و که بود و چه بود و اگرها و چراها و ای کاش ها ... اینروزها با خدا درد دل کن، به رحمت بی انتهایش دل ببند، خدایی که در همین حوالیست. خدایی که جبران همه نداشته هاست. تنهاترینی که تاب تنهاییت را ندارد. 

گنجه دیروزت ، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف
بسته های فردا ، همه ای کاش ای کاش
ظرف این لحظه ، ولیکن خالی است
ساحت سینه ، پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید ، در این سینه بر او باز مکن
تا خدا ، یک رگ گردن باقی است
تا خدا مانده، به غم وعده این خانه مده.

چشم امید به خدایی بسپار که زلیخا را در تمام مراحل از خیانت تا مقام عبودیت همراهی کرد، از عشق مجازی تا عشق حقیقی یک لحظه زلیخا را تنها رها نکرد. و پس از رسیدن او به عشق حقیقی، لیاقت همسری پیامبرش را به او عطا نمود. 

عزیزم دیروز شما گذشت؛ و دستتان از بازپس گیری دیروز کوتاه است. ولی امروز و فردایت را از همین امروز میتوانی بسازی. از دیروزت میتوانی کینه بسازی، عداوت بسازی و انتقام؛ ولی هم میتوانید دلتون را به خدا گره بزنید و عشق حقیقی رو تجربه کنید. خیلی از شعرا از عشق مجازی به عشق حقیقی رسیدند. برای معرفت پیدا کردن به خدا هم اول باید خودتون رو بشناسید. (من عرف نفسه، فقد عرف ربه)

خودشناسی قدم اول عاشق شدن است
وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد
عقل، یکدل شده با عشق، فقط می ترسم
هم به حاشا بکشد هم به تماشا بکشد
یکی از ما دو نفر کشته به دست دگری است
باش تا کار من و عقل به فردا بکشد
زخمی کینه ی من! این تو و این سینه ی من
من خودم خواسته ام کار به اینجا بکشد
حال با پای خودت سر به بیابان بگذار
پیش از آنی که تو را عشق به صحرا بکشد

ان شاء الله با عبرت از گذشته؛ اینده شیرینی پیش رو داشته باشید. تا اونروز عزیزم سعی کنید شغلی برای خودتون دست و پا کنید. 

موفقیت فردای شما آرزوی ماست.

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

قابل توجه اون احمقهایی که قدر همسرشون رو نمیدونن

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

شرایط روحی تون رو کاملا درک می‌کنم ولی همانطور که خودتون هم قبول دارید؛ اگر به همسرتون علیرغم ویژگی‌های منفی که داشت، خیانت نمی کردید، شاید این اتفاقات برای شما پیش نمی آمد. نمی خواهم بگم که نباید طلاق می گرفتید، بلکه منظورم این بوده که اگر با پسرخاله تون که مدعی علاقه به شما بود، ارتباط برقرار نمی کردید و به همسرتون خیانت نمی کردید، شاید مسئله شما جور دیگری پیش می رفت و حسرت گذشته رو الان نمی‌خوردید.

اینکه پسر خاله تون بعد از طلاق شما به خواستگاری تون نیومد و ... نمیدونیم به چه علت بوده؟ آیا از همان اول شما را فریب داده است؟ آیا بعد از گذشت زمان نظرش نسبت به شما عوض شد؟ آیا واقعا خانواده‌اش با این وصلت مخالف بودند؟

در هرصورت در اینکه ابراز علاقه های ایشون در آن زمان که شما همسر و متعهد به یک نفر بودید کاملا نادرست، هنجارشکنانه و نامشروع بوده شکی نیست! ولی اگر شما تعهد کافی به زندگی مشترک تون می داشتید و اجازه نمی دادید که ابراز علاقه های او، باعث شود که شما تن به رابطه خیانت آلود بدهید، حتی اگر در نهایت شما تصمیم به طلاق از همسرتون می گرفتید، شاید بعدا شرایط عوض می شد و ایشان به جهت نجابت و پاکی شما تلاش واقعی تری برای بدست آوردنتان می کرد!

بیان این نکات به این دلیل نبوده که خدای نکرده بخواهیم شما رو بابت اشتباهاتتون سرزنش کنیم، بلکه بدنبال بیان این نکته هستیم که همواره پیمودن راه درست، مشروع، هنجاری و مستقیم باعث می شود که زودتر و بهتر به آرامشی که دنبالش هستیم برسیم. هیچ گاه مسیر میانبری که بوی نامشروع و هنجارشکانه دارد، آن آرامش مطلوب را بدنبال نخواهد آورد.

اشاره کردید که افسرده، تنها و از آینده‌ای نامعلوم خود نگران هستید، باید عرض کنم که
در گام اول باید تمام اشتباهات گذشته خودتون رو بپذیرید.
در گام دوم لازم است که در پیشگاه خداوند متعال توبه واقعی کنید و قول بدهید که دیگر اشتباه نکنید! این توبه می تواند حال شما رو بهتر کند و نگاه رحمت آفرین خدا به شما بیشتر شود.
در گام سوم به جای کینه برداشتن نسبت به پسرخاله تون، بپذیرید که اشتباه اصلی رو خودتون انجام دادید و اگر پای شما در این رابطه نمی لغزید، این اتفاقات ناخوشایند برای شما پیش نمی آمد. پس به جای اینکه انگشت تقصیر رو به سمت دیگری بگیرید اول به سمت خودتون بگیرید. وقتی بپذیرید که خودتون مقصر ماجرا هستید، آرامش بهتری پیدا می کنید و روح شما از بابت کینه و نفرت از دیگری هم خالی می شود.
شک نکنید که کینه و نفرت از دیگری همیشه روح شما رو آزار می دهد و به آرامش واقعی نخواهید رسید. لذا توصیه می کنم در این زمینه خالصانه در درگاه خداوند اشتباهات خودتون رو بپذیرید و از او بخواهید که مسیر هدایت رو به شما نشان دهد. آن وقت حس و حال خوبی پیدا می کنید؛ چون درک خواهید کرد که همیشه یک نفر هوای شما رو خواهد داشت و دیگر احساس تنهایی نخواهید کرد و نگرانی شما بابت آینده نامعلوم هم برطرف خواهد شد.

اما در حال حاضر چکار باید بکنید؟

ما نمی دونیم که در حال حاضر وضعیت مالی شما چگونه است؟ آیا در این زمینه با مشکلات مالی مواجه هستید یا نه؟ قاعدتا یک خانم مطلقه بدون هیچ پشتوانه مالی با مشکلات مالی عدیده ای مواجه است. اگر شغل و درامدی ندارید، توصیه می کنم به مراکز نیکوکاری مراجعه کنید تا از ان طریق بتوانید شغل مناسبی رو پیدا کنید. با یافتن شغل مناسب هم مشکلات مالی شما تاحدودی برطرف می شود و هم بخشی از تشویش و نگرانی فکری شما هم برطرف خواهد شد؛ زیرا خاصیت کار این است که جلوی افکار منفی را می گیرد. پس با توکل برخدا و استمداد از او فصل جدیدی از زندگی تون رو آغاز کنید.

موفق باشید.

تصویر sed313
نویسنده sed313 در

با سلام. بنده قصد ملامت و سرزنش ندارم زیرا شما در شرایط سختی به سر می‌بردید ولی باید همه ما ها بدانیم که در زندگی هر کاری کنیم که در حق دیگران ظلم، خیانت و یا حق خوری، بوده باشد، روزی تاوانش را خواهیم داد. حالا در اینکه کار پسرخاله شما زشت و خلاف اخلاق بوده و شما هم به خاطر سختی زندگی به محبت او جواب دادید شکی نیست ولی بخاطر اینکه این کار شما یک نوع ظلم در حق شوهرتون بوده جوابش را در همین دنیا دیدید. الان شما دو راه دارید؛ 1. کینه و حس تنفر داشتن نسبت به کسی که بهتون قول داده و شاید یکی از دلائل جدا شدنتون بوده، و باعث افسردگی و ناراحتی شما شده، 2.  فراموشی گذشته و شروع زندگی دوباره.
قبول دارم واقعا درک شرایط شما خیلی سخت است ولی باید به فکر چاره بود. تنها کسی که می‌تواند به شما کمک کند فقط خودتان هستید. به قول بزرگترها گذشته ها گذشته، الان نباید افسوس گذشته را خورد بلکه باید به فکر آینده خود باشید.
یکی از مواردی که خیلی میتواند در تجدید روحیه و بازگشت به روال عادی به شما کمک کند مشاوره حضوری با یک مشاور باتجربه و متدین و متخصص است که راهکارهای لازم برای بهتر شدن را به شما بیاموزد.
اگر قبل از طلاق بود می‌گفتیم که طلاق نگیر یا این رابطه را قطع کنید که عاقبت خوبی در انتظارتان نیست. اما حالا یک اتفاقی که افتاده شده است. و از خدواند مهربان که خیلی بخشنده است بخواهید که شما را ببخشد و امیدی دوباره در دل‌تان بیاندازد. موفق باشید

تصویر یک خسته
نویسنده یک خسته در

بدترین ضربه زندگیم روخوردم....خیلی کم اوردم....اونم داره برا خودش دنبال دختر خوشکل میگرده ک ازدواج کنه....کاش می مردم واین روزهارو نمی دیدم

تصویر علیرضا2020
نویسنده علیرضا2020 در

سلام.یک سوال شما زنها که از لحاظ هوش و عقل کاملا ثابت شده هستید اما از کجا میدونید که عاشقتون بوده و نمیخواسته ازتون سوء استفاده جنسی بکنه؟!!!شاید میخواسته شمارو عروسک جنسی خودش بکنه!!!چرا هرکس بهتون میگه خوشکلی و دوست دارم فورا میپرین تو بغلش؟!!!مگه شما عقل ندارید،مگه حالیتون نیست تو اطراف چه اتفاقاتی میفته!!!اون شوهره بد بود خوب شکایت میکردی میگفتی بهم خرجی نمیده یا طلاقت میدادن البته طلاق درست نه مثل این خیانت یا التزوم میشد و مجبور بود کار کنه خرجی بده،از انتخاب دومتون معلومه که انتخاب اول هم چطوری بوده!!!درضمن فکر تقاص گرفتن خدا از اون هم نباشید چون هیچ دینی به گردن پسر خالت نداری همون خدا که الان برای تقاص گرفتن و انتقام یادش افتادی بهت یه چیزی بنام مغز داده و قدرت اختیار هم داده تو کلا انتخاب هات اشتباه در اشتباه هستن مطمئنن سومی هم بیاد همین آش و همین کاسست.موفق باشین

تصویر یک خسته
نویسنده یک خسته در

پسرخاله.من یک ادم فرهنگی بود خوش اخلاق و باایمان بود وقتی اومد با من هرکسی جای من بوداونو یک ادم کامل می دید ک.خوشبختی رو.باهاش می دید....اما کم کم خودشو نشون داد اون ادمی ک من روزای اول شناختم نبود....اره من گول خوردم شایدم جواب کاربدم رو دیدم تاوانشم پس دادم یک ادم تنها و بدبخت و افسرده ام...چرا اون نباید تاوان دل شکسته منوپس بده؟؟؟؟؟

تصویر علیرضا2020
نویسنده علیرضا2020 در

چی بگم خودتون بهتر میدونید،در کل آدم هرچی میکشه اول از خودشه بعد خانواده و بعد فک و فامیل و بعد از اون غریبه ها،اشتباهیه که کردی اون شوهر قبلی هرچند آدم بدی بوده ولی شما باید بخاطر شخصیت و شعور خودتون اینکارو نمی کردی ولی کردی!!!قرار نیست چون یه آدم مزخرف تو زندگی باشه حالا شوهر یا پسر یا برادر یا...آدم بیاد خودشو خراب کنه به قیمت تقاص گرفتن و دلخنک شدن،به هرحال امیدوارم خدا کمکتون کنه اما نظر دوباره من رو بخوایید پسر خالتون ندیده میگم که آدم فرهنگی نیست همین طور اصلا خوش رفتار و صادق هم نیست و نبوده چون اگر فرهنگ داشت چشمش دنبال زن مردم نبود،چون اگر خوش رفتار بود زندگی مردم رو هرچند بد بود خراب نمی کرد،چون اگر صداقت داشت میدونست تو چه مسیریه و وسط راه یهو نمیفهمید که افسارش کاملا دست خانوادشه نه خودش!!!

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

داستانت رو که خوندم خیلی ناراحت شدم. راستش رو بخوای دلم سوخت.

ولی یِ خواهشم ازت دارم؛ لطفا دیگه به کسی که زنش خیانت کرده و یا .... نگو همسرت رو طلاق بده.همین. دستت درد نکنه