بد شانسی در ازدواج

23:17 - 1398/03/01

سلام...

من دختری مذهبی هستم که مثل همه دخترها تابحال خواستگارانی داشته ام اما هنوز مجردم.

راستش تا یه سال پیش همه می گفتن بخاطر سخت گیریه که هنوز ازدواج نکردی. از پارسال من سخت گیری هامو کمتر کردم اما همش دارم با بدشانسی مواجه می شم. در طی این یه سال به دو سه مورد از خواستگارام بطور جدی فکر کردم و با اونا صحبت کردم و اونام‌گفتن که پسندیدن اما هرکدوم بنا به دلایلی رفتن و‌ پشت سرشونم نگاه نکردن. مثلا یکی از موردها که خیلی خیلی اصرار داشتن ما اجازه بدیم بیان بعد از کلی صحبت کردن دونفره، گفتن که دوتا از خواهراش چهره منو‌ نپسندیدن و... (همه این موارد خواستگاری سنتی و آشنایی توسط معرف بود)

حالا همه اینا به کنار، من سه سال پیش خواستگاری داشتم که بنا به دلایل بچه گانه و سخت گیری های الکی رد کردم. خانواده ایشون مومن بودن و‌ پسرشون کارمنده. پسرشون اخلاق خوبی هم‌داره. بعد از جواب رد من، چندین و‌ چند بار واسطه های مختلف از طرف خانواده ایشون با مادرم صحبت کردن و خواستن که من تجدید نظر کنم ولی من نظرم عوض نشد. دوسال تموم واسطه های مختلف با مامانم در تماس بودن ولی فایده نداشت و‌نظر من عوض نشد. یک سال بود از این خواستگارم خبری نبود و‌ ما فکر می کردیم ازدواج کرده. تا اینکه دوماه پیش باز پیشنهادشون رو تکرار کردن. ایندفعه واسطه نفرستادن و‌ خود مادرش و خواهرش (هم سن خودمه) شخصا اومد خونه مون.

ایندفعه من اولا بخاطر اینکه خانواده می گفتن پسر خوبیه و‌ خانواده خوبی داره، دوما به دلیل اینکه سنم داره بالا می ره و‌ سوما بخاطر اینکه این اواخر دو سه تا از خواستگارا اذیتمم کردن و با احساساتم بازی کردن تصمیم گرفتم سریع جواب ندم و‌خوب خوب فکرامو بکنم.

خواهر خواستگارم که منو خیلی دوس داره شماره منو ازم گرفت و تو این دوماه یه وقتایی بهم پیام می داد. منم از خواهرش بدم‌نیومد. بنظر دختر خوبی می اومد.

خلاصه من فکرامو کردم و اجازه دادیم پسرشون بعد از سه سال یه بار دیگه بیاد و ما با هم صحبت کنیم. برا صحبت کردن دختر و‌ پسر خانواده شون دوبار باهامون قرار گذاشتن و هربار لحظه های آخر گفتن برامون کار مهم پیش اومده و‌عقب انداختن.راستش کمی ناراحت شدیم. تا اینکه بالاخره اومدن و‌ ما صحبت کردیم و قرار شد من در مورد حرفای پسرشون فکرامو بکنم. پسرشون چندبار بهم گفت خوب خوب فکراتو بکن و زود بهم جواب نده. آخرش گفت منم فکرامو می کنم. از این حرفش تعجب کردم! بعد از سه سال چه فکری باید می کرد!!!

خلاصه رفتن ولی تو اون جلسه اصلا عنوان نکردن که خودمون تماس می گیریم برا جواب یا شما تماس بگیرین.

دوهفته گذشت و خبری نشد. خواهرش تو این مدت یکی دوبار پیام متفرقه به من داد ولی در مورد خواستگاری و‌ جواب چیزی نپرسید.

من به مامان گفتم خودت تماس بگیر و بگو دختر من هنوز کلی سوال داره. ما هنوز در موردتون تحقیق هم نکردیم. می تونیم تحقیق کنیم؟ مامانم یه روز صبح تماس گرفت.مادرش نبود و به خواهرش حرفاشو زد. خواهره خیلی خوشحال شده بود از تماس مامان و گفت می تونین تحقیق کنین اما چند دقیقه بعد به من پیام داد و‌ گفت به مامان بگو فعلا دست نگه دارین و بذارین ما هم فکرامونو کنیم بعد خبرتون می کنیم!!!

منم جوابی ندادم.

 

من و‌ مامان خیلی ناراحت شدیم از این حرفشون! بنظر شما در این مورد و‌ کلا این خواستگار چیه؟!!!

من توکلم به خداست ولی احساس می کنم این مورد هم مثل بقیه موارد سرانجام نداره و‌ با احساساتم بازی می کنن.

-------------------------------------

کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال و از طریق کدپیگیری که دریافت میکنید پاسخ را مشاهده نمائید: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش بعد از فعالیت مفید، ديگر منتظر تاييد مديرانجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/143808

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 2 =
*****
تصویر مرتضوی نیا

سلام کارگرامی

تجربه های گذشته باورهایی را در شما شکل داده که به طور قطع این باورها درست نیست.باور به این که شما بدشانس هستید.باور به این که همه خواستگارها می آیند بعد از یه مدت میروند.

لازم است قبل هر چیزی در نوع رفتار و گفتار و جملات و توقعات خود در موقع خواستگاری فکر کنید و ببینید آیا ممکن است که اشتباه در یکی از این مسائل باعث شود که خواستگارها ادامه ندهند در واقع نباید همیشه علت مشکلات به وجود آمده را در بیرون از خود یافت بلکه لازم است گاهی به این فکر کنیم که ممکن است علت مشکلات به خود ما برگردد.

پس این باورها را از خود دور کنید چرا که با این باورها هر رفتاری را در مقام مقایسه با گذشته قرار میدهید و به دنبال تشابهات آنها میگردید که باعث میشود سلامت روان شما آسیب ببیند.

سپس با این واقعیت روبرو باشید که همه افراد حق دارند در مورد مسائل مهم زندگی خود فکر کنند و بسته به نوع مسائل مدت زمان فکر کردن متغییر است لذا در مساله ازدواج فکر کردن میتواند نقش مهمی داشته باشد.

سعی کنید با آرامش، روال عادی زندگی خود را داشته باشید و باورهای غلط خود را شناسایی کنید و به دنبال تغییر آن باشید و با بررسی کمبودهای خود به دنبال تقویت آنها باشید تا قدرت تفکر و تصمیم گیری شما افزایش یابد

و این مساله را به زمان بسپرید تا تکلیف شما مشخص شود و نمیتوان نتیجه قابل پیش بینی ارائه داد چرا که حرف های طرف مقابل میتواند آشکار کننده این مسئله باشد.

موفق باشید.

تصویر Miilad
نویسنده Miilad در

سلام . اومدن و رفتن خواستگار بازی با احساسات نیست .

بالاخره خیلیارو رد کردید ، ممکنه خیلیها هم نپسندن

 

انشالله بختتون باز میشه