بعد از رد خواستگار دیوونه شدم!

20:40 - 1392/11/16

سلام لطفا کمکم کنید. حدود ۱سال و نیمه که تو یه دفتر بیمه کارمیکنم بعد از ۷ ماه فهمیدم که یکی از همکارا از طریق مدیردفترمون ازم خواستگاری کرده. پسر خیلی خوبیه.شرایط ازدواجم داره ولی مشکل اینجاست که من خواهر بزرگتر دارم بعد از یه خواستگاری تلفنی و جواب نه شنیدن دوباره با اصرار مامان و خواهراش اومدن خواستگاری که مامانم اصلا اونا رو نپسندید و همونجا تو جلسه مخالفتش رو با بهونه اینکه خواهربزرگتر داره اعلام کرد الان بعد از ۵ ماه کار من فقط گریه شده بهش وابسته شدم. الان دیگه میخوام کارمو ول کنم که شاید با ندیدنش از ذهنم بیرونش کنم. عذاب وجدان داره میکشتم راهنماییم کنیم میترسم با رفتنم بدتر نتونم فراموشش کنم و دیوونه شم .

http://btid.org/node/25129
تصویر یه دوست

 

اول سلام به همه دوستان

 

دوم از اینکه بچه های صنایع اینجا هم هستند (و البته بقیه دوستان) خوشحال شدم. اصولا مهندسین صنایع، اینجا، اونجا، همه جا!! هستند و تو هر کاری سرک می کشند. cool

 

امیدوارم خانم همکارمون (صاحب پست) به خاطر اون آقا شغلشون رو رها نکنند. وضعیت بازار کار خیلی وخیم تر از اینه که بشه یه شغل دیگه پیدا کرد. خاطرات شما به مرور محو میشه، حتی با وجود ایشون در محل کار، ولی معلوم نیست بتونید یه کار دیگه پیدا کنید یا اگر پیدا کردید بتونید جاگیر بشید. کلاهتون رو محکم بچسبید که اوضاع ممکنه خرابتر از این هم بشه.

 

موفق باشید.

تصویر EDOARDO
نویسنده EDOARDO در

راستی منم مهندس صنایع هستم!

تصویر EDOARDO
نویسنده EDOARDO در

ممنون از  شما " یه دوست "

رفتارش یهو عوض شد، درست یه هفته قبل از اینکه ازدواج کنه دیگه از رفت و آمد و نگاه و... خبری نبود و من متوجه تغییر رفتارش شدم. این رفتار تا دو هفته بعد از ازدواجش هم ادامه داشت و الان کم کم عادی شده، فکر میکنم خودشم تو شوک ازدواج یهویی مونده

باالاخره هرچی بود تموم شد و منم دیگه تو سال جدید سرکار نمیام و دیگه با دیدنش تموم خاطراتم مرور نمیشه، امیدوارم خوشبخت باشه

تصویر یه دوست

 

اگر 4 ماه بعد از خواستگاری از شما ازدواج کرده، با توجه به به اینکه از خواستگاری تا ازدواج چند ماه طول میکشه ، به احتمال خیلی زیاد همزمان یا حتی قبل از خواستگاری از شما از دیگران هم خواستگاری کرده بوده. به عبارت دیگر شما یکی از گزینه ها بوده اید نه یک گزینه منفرد و خاص، که البته طبیعی هم هست. مگر اینکه قرار و مداری بینتون بوده باشه.

 

در مورد رفتار ایشون ، اولا ایشون به همون دلایلی که از شما خواستگاری کرده بود، پس از گرفتن جواب منفی و حتی اگر خودش هم منصرف میشد، رفتارش با شما نسبت به دیگران تا مدتی، کمی متفاوت باقی می موند. بقیه اش هم ناشی از ذهنیت و تصورات شما بوده است. لزومی هم نداشته به شما چیزی بگه. جواب منفی از طرف خانواده شما بوده. دیگه طرف مقابل نمیاد بگه ، "خوب منم میرم یکی دیگه رو میگیرم". واضحه که میره جای دیگه.

 

*** اگر منظور از اصرار و نگاه را، صحبت کردن رو در رو، با واسطه، و یا هر روشی که آشکارا و واضح به اظهار علاقه و پافشاری بر قصد ازدواج تعبیر بشه، فرض کنیم:

 

* اصرار و نگاه ها اگر منظورتون قبل از خواستگاری است، که هیچ. تموم شده و رفته.

* اگر تا مدت کمی بعد از خواستگاری اصرار و ابرام داشته، به امید تغییر دادن نظر شما و خانواده تان بوده است. ضمن اینکه احتمال خواستگاری همزمان از دیگران هم سر جای خودش باقی است.

* اگر تا همین اواخر هم برای ازدواج با شما اصرار می کرده، با توجه به زمان بندی، مسلمه که شما فقط یکی از گزینه ها بوده اید و با وجود گزینه های دیگر که شما از آنها اطلاعاتی ندارید، حتی درصورت دادن جواب مثبت شما، باز هم این احتمال وجود داشت که ایشون افرد دیگری را انتخاب کنند.

 

همه اینها هم طبیعی است. آقایان چند جا همزمان خواستگاری می کنند، دختر خانم ها هم همزمان چند خواستگار را می پذیرند (اگر داشته باشند!!). البته بجز مواردی که بین دو نفر قول و قرار گذاشته شده که برای هم بمونند.

تصویر سیتاخانم

سلام جناب یه دوست!
جواب هاتون حکیمانه هست.
خیلی دوست دارم بدونم شغل شما چیه؟
بذارید حدسم رو بپرسم: شما وکیل نیستین؟

تصویر یه دوست

سلام

از نظر لطفتون متشکرم. مهندس صنایع هستم.

تصویر سیتاخانم

خواهش می کنم.

واقعیتو گفتم.

خیلی ممنون.

تصویر آقا سعید

بنظرم بهترین شغل برای شما مدیر فروش باشه.ینی چنان از زوایای مختلفی به کالای شرکتتون نگاه میکنید و توضیح میدین که طرف ناچار میشه بخره

البته شغل های پر درآمد تری هم میتونم بهتون پیشنهاد کنم من الجمله شرکتهای هرمی

ینی مخ میزنی سه سوته اونم از نوع مهندسی صنعتی :))

دوست عزیز شوخی کردم امیدوارم ناراحت نشین

البته شغل برازنده خودم هم دلاکیه :))

تصویر یه دوست

سلام آقا سعید خوشتیپ

 

یه زمانی بود ویزیتوری می کردیم (اوایل دانشجویی)، دیدیم تو این مملکت عاقبت نداره. داستانش درازه. اینجا وقتی به کسی سودی میرسونی به جای تشکر و اینکه حقت رو بدند، طلبکار هم میشند. خلاصه گذاشتیم کنار.
دیگه الان هم از ما گذشته زبان بازی و مخ زنی کنیم. اهل کلک و حقه بازی هم که نیستیم. پس بهتره سرجامون بنشینیم تا ببینیم اوضاع مملکت چطور میشه.

 

شغل برازنده شما هم خدا بخواد، امسال داماد شدنه. داستان گذشته زندگیتون  رو که نمی دونم ولی از قصه نویسمون بخواید امسال براتون یه قصه بهتر بنویسه. همینطور برای همگی دوستان.

تصویر آقا سعید

بازم سلام جناب یه دوست

من منظورم از مخ زنی همون دید بازتون و زوایای مختلف دیدتون هست که بازه رو منظورم بود و اصلا منظورم زبان بازی و کلک و حقه بازی نیست.دوست عزیز من همه جا ازتون تعریف کردم و میکنم چون جوابهای تحسین برانگیز و جالبی میدین و داداش بزرگه ما حساب میشن .کامنت بالا رو رو حساب شوخی نوشتم امیدوارم ناراحت نشین البته آخر کار یه جوال دوز هم به خودمون زدیم که بدونی منظورمون شوخیه :)

امیدوارم از شوخیم ناراحت نشده باشین.

البته بابت دامادیمون خدا از زبونتون بشنوه .انشالله که خدا قصه همه مونو توی این سال قشنگ و رمانتیک تیتر بزنه

یا علی
 

تصویر مهندس امیر

خوشبختم.

من هم مهندس صنایعم...

کلا بچه های صنایع فکرشون خوب کار میکنه.

 

تصویر sammin
نویسنده sammin در

سلام دوست عزیز بنظر من اگر از نظر اخلاق و فرهنگ بهم میخورید و دوستش دارید از دستش ندید اما نظر خانوادتونم مهمه چون اگه مادرتون حس خوبی نسبت به داماد ش تداشته باشه زندگیتون در آینده به مشگل میخوره از کسی که مادرتون رو حرفش حساب باز میکنه کمک بگیر ید تا با مادرتون صحبت کنند و راضیشون کنند...امید وارم خدا تو این راه کمکتون کنه

تصویر EDOARDO
نویسنده EDOARDO در

اون پسر یک هفته پیش ازدواج کرد و من هنوز تو شوک هستمsurprise

اون همه اصرار و نگاه و ...

الان هزارتا سوال ذهنمو مشغول کرده و داره دیوونم میکنه؟! یعنی همون موقع که جواب نه شنیده ناامید شده و حالا بعد از 4 ماه ازدواج کرده ، پس چرا بعد از خواستگاری رفتارش رو تغییر نداد که منم بفهمم که دیگه منو نمیخواد؟

یا هنوزم منو میخواسته ولی از جواب مثبت شنیدن ناامید شده و رفته ازدواج کرده یا...

نمیدونم دیگه این سوالا فایده ای نداره ولی نمیتونم باور کنم پسرا اینقدر راحت میتونن کسی رو که دوست داشتن فراموش کنند؟!

تصویر بصیرت
نویسنده بصیرت در

کاش میشد به این دختر خانوما گفت که ناز کردنشونو بذارن واسه دوران محرمیت. به خدا اونموقع آقاشون همه جوره نازشونه میخره و عاشق این ناز کشیدن هم هست.
ناز کردن دوران خاستگاری برای آقایون فقط و فقط ضدحاله. تورو خدا دختر خانوما!!! با ماها این کارو نکنید.

تصویر امير
نویسنده امير در

امان از فرهنگ ناز کردن ما ایرانی ها آخه دختر الان خواستگار خوب نایابه چرا دل مومن رو شکستی ای بابا واقعا که 

تصویر سیتاخانم

پسر خوبيه از دستش نده، البته اگه اين حرف نزدن هاش به دليل عدم اعتماد به نفسش نباشه!

اما آقاي علي راست مي گه. من خودم متأهلم و مي دونم چه طور كوچكترين مسائل در زندگي مشترك تبديل به طلاق عاطفي زن و شوهر مي تونه بشه.

غذا كه سهله امكان داره عدم تفاهم بر سر به كار بردن يا نبردن يك كلمه در يك جمله باعث اختلاف بشه. اختلاف فرهنگي مسأله مهميه كه كنار اومدن باهاش سالها خون جگر خوردن مي طلبه!

اون تفاوت تحصيليتونم در آينده باعث احساس حقارت همسرتون مي شه و ايجاد ناهنجاري هاي رفتاري در ايشون ميكنه. اي كاش دخترامون به جاي ادامه پي درپي تحصيل به دنبال ياد گرفتن مهارت هاي زندگي مي بودن و يا حداقل هنري ياد مي گرفتن كه به درد زندگي متأهلي شون بخوره.

من و همسرم اختلاف فرهنگي داريم متأسفانه كه خيلي تو زندگيمون ازمون انرژي مي گيره اما خوشبختانه اختلاف تحصيلي نداريم!

تصویر امير
نویسنده امير در

یا صابر خواهرم به مادرتون از قول من سلام برسونین بگین مومن ما الان توی قرن 21 هستیم خواهر بزرگتر چیه دیگه مگه میخوای ترشی بندازین این کار اتفاقا شرایط رو برای خود خواهر بزرگتر سخت تر میکنه به نظر من باید تغیر عقیده بدن

تصویر EDOARDO
نویسنده EDOARDO در

من الان مشکلم مخالفت مامانم نیست چون مامانم همون وقت هم که خواستگارا رفتن بهم گفت اگه خودت بخوای من و بابات هم مخالفتی نداریم

اما مشکل اینجاست که چون تو همون مراسم مامانم مخالفت کردند اصلا خواستگارا زنگ نزدن که جواب ما رو بپرسن؟! و به مدیر دفترمون گفته بودند که اونا که مخالف بودن چرا ما رو سرکار گذاشتن و قبول کردند که بریم خواستگاری.

حالا من نمیدونم اون پسر هنوزم مایل به ازدواج با منه و منتظره تا خواهرم عروس بشه یا نه اصلا فکر میکنه که جواب من منفی بوده و دیگه به فکر ازدواج با من نیست؟

پسره خیلی باحیا و خجالتیه، اصلا تو این یه سال و نیم که با هم بودیم به جز سلام و خداحافظ چیزی بهم نگفتیم، با اینکه هم مسیر بودیم هیچوقت نشده که پیشنهاد بده که برسونمتون و با این بهونه باهام حرف بزنه

نمیدونم چی کار کنم؟

تصویر ali2541
نویسنده ali2541 در

سلام

خلاصه اگر شخصیت و خلق و خوی شما و پسر سازگار است و از لحاظ فرهنگی تفاوت زیادی ندارید. این ازدواج ایرادی نداره. و اگر از تناسب لازم برخوردارید افرادی مثل خاله و عمه و هر فردی که بتواند مادرتان را راضی کند واسطه قرار دهید.
اما قبلش باید در مورد اخلاق اقا تحقیق بیشتری کنید و  همچنین خصوصیات اخلاقی خودتان را مرور کنید. آیا شما آدم مغرور و انعطاف ناپذیری هستید؟ چرا اگر چنین باشید ممکنه بخاطر بالاتر بودن سطح تحصیلات به رخ همسرتان بکشید و یا بخاطر مدرکتان مدیریت همسرتان را نپذیرید.
باید توقعات و حساسیتها و علاقمندیهایتان مشخص شود. و مسائل دیگری از جمله اخلاق شما و ایشان با خانواده چگونه است اهل منطق هستید یا اهل قهر و پرخاش و...

تصویر EDOARDO
نویسنده EDOARDO در

خودمم نمیدونم چه حسیه

عشق - دوست داشتن - وابستگی - عادت - عذاب وجدان از اینکه یه نفرو به خودم وابسته کردم و الان دارم تنهاش میذارم و میرم یا...

نمیدونم ولی چند روز پیش بهش گفتم من دارم از اینجا میرم به خاطر اتفاقایی که افتاد حلالم کنید و از اون روز خیلی حالم بهتره، دیگه از گریه خبری نیست!

یکی دیگه ازم خواستگاری کرده ولی من نمیتونم به کس دیگه ای فکر کنم

تصویر 8642
نویسنده 8642 در

بنظر من عشقی که از اول آدمو اینجور دیونه کنه آخرش حتما تو رو میکشه.آدم عاشق میشه که به آرامش برسه کامل بشه.نه اینکه با دیدن و ندیدنش اینجوری بشه من فکر میکنم شما خودتم مشکل روحی روانی داری باید حتما به یک روانپزشک یا روانشناس مراجعه کنی چون منطقی نیستی نمیتونی با خودت کنار بیایی هر زمانی که تونستی خودتو کنترل کنی و عاقلانه تصمیم بگیری و حتی اگر تونستی تو محیط کارت بمونی و نسبت به خواستگارت منطقی فکر کنی و عمل کنی انوقت به بلوغ فکری رسیدی و علایم الانتم مربوط به احساساتت میشه الان احساست به عقلت حاکم شده پس نمیتونی تصمیم درستی بگیری

تصویر EDOARDO
نویسنده EDOARDO در

ممنون از نظر شما علی آقا

ولی اونا الان 30 ساله که در مرکز شهر زندگی میکنند و اینجا بزرگ شدند و مامانم فقط به خاطر اینکه کمی ساده تر از ما لباس می پوشن و رفتار میکنن مخالفند

دوما از نظر اعتقادی و اخلاقی واقعا عالیه و هیچ تفاوتی نداریم البته من اینو از رفتاری که خودم دیدم نمیگم ، چیزیه که همه دوستان و اطرافیانش میگن

تصویر یه دوست

 

مادرتون حق دارند. حتی اگر فقط به خاطر همین دو دلیل باشد. تفاوت فرهنگی رو دوستان توضیح دادند. البته کمی غلیظش کردند. wink

 

از نظر من تفاوت تحصیلات بین شما بخصوص فاصله بین دیپلمه و لیسانس ار هر جهت که فکر کنید، تفکر، شخصیت، نحوه و هدف زندگی و ....  متفاوت و حتی متضاد است. کافی است با خودتان خلویت کنید ببینید قبل از دانشگاه رفتن چگونه فکر می کردید. دنیا و مردم و اجتماع رو چگونه می دید و درباره آنها قضاوت می کردید. چه چیزهایی برایتان مهم بودند و اصلا زندگی ایده آل فرضیتان چه شکلی بوده است. همه این موارد را با امروزتان مقایسه کنید. هنوز همون تفکر و طرز فکر را دارید؟ ایده آل ها و خواسته هایتان صرف نظر از رشد سنی، همان است که اگر دانشگاه نمی رفتید و از نظر فکری و رفتاری تغییر نمی کردید، می بود؟ زندگی و خانواده مطلوبتان همان خانواده قبلی است؟ یا تفاووت کرده و اهداف و انتظارات دیگری دارید؟

 

اگر تغییر مثبت و رشد نکرده اید و همان هستید که قبلا بودید که هیچ. مشکلی هم نیست. با هر فرد دیپلمه هم شان و مناسب می توانید ازدواج کنید.

 

ولی اگر تغییر کرده اید و افکار و عقاید و ایده آل های امروزتان متحول شده است، باید اینرا بدانید که طرف مقابل شما هنوز در همان دنیا و همان تفکرات زندگی می کند. جمع بین این دو اگر محال نباشد بسیار سخت است. طرف مقابلتان باید از جهات دیگر خودش را ۀنچنان رشد داده باشد که این فاصله تا حدی پر شود. مثلا ازنظر ایمان، اخلاق و ادب، مطالعه آزاد و عمومی، مردم داری و .. بالاتر از متوسط باشد. آنقدر که نه تنها از دید خودش، شما و اطرافیان کم از شما نباشد، بلکه حتی سرتر بوده و شان و اقتدارش در خانواده و فامیل پذیرفته شود.

تصویر یه عاشق واقعی

علی جون دیگه مردم رو انقدر نترسون ...

 

حتی اختلاف غذا ؟؟؟؟؟؟

 

تناسب اخلاقی رفتاری و اعتقادی برای شروع زندگی مشترک کافی هست حتی زیاد هم هست .....

 

اگه دو طرف اخلاق درستی داشته باشن مثلا تو بحث اداب و رسوم ها کاملا به اداب و رسوم هم احترام گذاشته و منطقی و درست رفتار میکنن ....

 

البته حتما باید این موضوعات بررسی و حل بشه ...

 

اما طوری نیست که غیر قابل حل باشه ...

 

 

تصویر ali2541
نویسنده ali2541 در

بنده صرفا خواستم این رو برسونم که به تناسبها بیشتر توجه کنند. گرچه تنها اختلاف نوع غذا زندگی رو از هم متلاشی نمیکنه ولی کدورت و دعوا راه میاندازهlaugh میدونید ما خودمون چند ماه بر سر غذا دعوا و نزاع داشتیمsmiley

تصویر ali2541
نویسنده ali2541 در

سلام
ببینید تا حالا شما با دو مشکل مواجه هستید از بقیه تفاوتها که خبری ندارم
1. تفاوت تحصیلی و تفاوت فرهنگی. که هر دوی اینموارد مشکل ساز است. البته شاید تفاوت تحصیلی رو در صورت نبود تفاوت در سایر موارد چون اعتقادی و اخلاقی و... با یکی دو جلسه مشاوره حضوری، حل کرد. اما تفاوت فرهنگی دقت زیادی می‌طلبد. هر شهر و یا هر قوم و طایفه و منطقه‌ای در یک شهر آداب و رسوم و فرهنگ خاصی دارند که اگر بررسی کامل نکنید آسیبهایی رو بدنبال دارد. بنده 28 سال سن دارم و حدودا 9 سال است ازدواج کرده‌ام و می‌دانم که حتی کوچکترین اختلافات می‌تواند به فاجعه بزرگی چون طلاق بیانجامد. حتی اختلاف سلیقه در نوع غذا.
پس توصیه می‌شود قبل از اینکه بفکر رضایت مادرتان باشید در این زمینه و سایر تناسبها تحقیق بیشتری کنید و ببینید این تفاوتها و سایر تفاوتها برای شما از چه اهمیتی برخوردار است. اگر واقعا می‌توانید کنار بیائید که می‌توان نادیده گرفت ولی اگر دیدید نه در مواردی نمی‌توانید کوتاه بیائید باید ترمز کنید.
این را هم بخوبی بدانید رفتار و کردار افراد در محیط کار با رفتاری که در منزل و سایر جاها دارند متفاوت است. پس به صرف رفتار ابشان در محل کار بسنده نکنید. به آمار امروزه طلاق نگاه کنید و بیشتر تامل کنید که چرا آمار طلاق بیشتر از ازدواج شده است.
آرزومندم آنچه به صلاح شماست اتفاق بیافتد نه آنچه باب میل شماست.

تصویر ali2541
نویسنده ali2541 در

سلام
بهتر بود شما قبل از اینکه  ازدواج صورت می‌گرفت سرمایه گذاری عاطفی نمی‌کردید، تا حالا اینگونه فکر و ذهنتان مشغول شود.
اینکه شما خواهر بزرگتر از خود دارید دلیل بر این نمیشه تا زمانی که ایشان ازدواج نکردند، شما هم ازدواج نکنید. چرا که ممکن است خدای ناکرده هیچ وقت خواستگاری سراغ خواهر شما نیاید و شما هم تا ابد بخاطر ایشان ازدواج نکنید.
بهتر است با افرادی که مورد تایید مادرتان بوده و حرفشان را قبول دارند صحبت کنید تا با مادرتان صحبت و توجیه کند. البته دقیقا علت مخالفت مادرتان مشخص نیست ولی برای زندگی بهتر حتما خانواده طرفین بهتر است راضی باشند.
با مادرتان صمیمانه به گفتگو بنشینید و دلیل اصلی مخالفتشان را جویا شوید شاید دلایلشان منطقی باشد. در صورتی که صحیح نبود و خود شما نتوانستید قانع سازید از افراد معتمد ایشان کمک بگیرید.

تصویر EDOARDO
نویسنده EDOARDO در

مامانم فقط به خاطر دو دلیل اونا رو نپسندید:

1- اون پسر دیپلمه و دانشگاه نرفته و من لیسانسم

2- ما مال مرکز شهریم ولی اونا برای یکی از شهرستانا هستن!