به نظر شما این دوست مون وقت زن گرفتنشه؟ یا...!

19:14 - 1393/04/15

سلام من یه پسر 18 سالم 2ساله یه دختری رو دوست دارم 2ساله با همیم دارو ندار هم دیگه ایم اونم18 سالشه ولی 3 ماه از من کوچیک تره همه چیز خوب بود قایمکی باهم بودیم من خیلی دوسش دارم قراره برم بگیرمش خیلیا چوب لای چرخمون گزاشتن ولی ما هنوز همو دوست داریم چند بار لو رفت  خانومم جدایی بینمون پیش اومد ولی هیچ وقت نشد قید همو بزنیم تا این آخرین بار که باباش مارو با هم دید اون رفت تو ماشینو منم هنگ کردم 6ماه بود که جدا بودیم سعی کردیم همو فراموش کنیم ولی نمیشه یعنی نمیخوام یعنی نمیخواد یعنی نمیتونیم اصلا خیلی هم دیگرو دوست داریم 6 ماه حتی حرفم نزدیم هیچی ولی بازم نشد کل زندگی همو میدونیم دوسال ما باهم زندگی کردیم یه جورایی بهش دست نزدم کاری نکردیم ولی لمس کردم ...خلاصه  یه جورایی مال هم بودیم  قرار بود پام وایسه تا برم خواستگاریش ولی بعد این 6 ماه پسر خالش اومده خواستگاریش خانومم نمیخواد زنش بشه ولی بخاطر باباش...میگه هر چی بابام بگه نمیتونم بگم نه من تورو دوست دارم جز تو نمیتونم با کسی زندگی کنم ولی بابام خوانوادم همه میخوان من زنش بشم یه جور ازدواج زورکی به خدا منم خیلی دوسش دارم ولی نمیتونم الان برم خواستگاریش هیچی ندارم تازه دیپلوم گرفتم میخوام دانشگاه برم کار کنم یه زندگی بسازم که برم خواستگاریش میگه من رفتم مشاوره ما اخلاقامون باهم جور نیست  میترسم زندگیمون خراب بشه میگم بهش چتور دوسال با همیم زندگیمون خراب نشده بعد میترسی بعد ازدواج خراب بشه میگم اصلا اخلاقمون بهم نمیخوره میتونی ازم جدا بشی میگه نه منم نمیتونم خدایی درسته بعضی اخلاقای منم بده واسه اونم بده من یکم شکاکم اونم بخاطر گذشتش بوده ولی بخشیدمشو فراموش کردم ولی حالا وقتی یه اتفاق میوفته بهش شک میکنم اونم میگه تو شکاکی ولی به خدا که از دوست داشتنه اونم خیلی دهن بینه سر هر چیزی زندگیرو داغون میکنه  به حرف هر کسی گوش میده دوست دشمن یکمم سادس ولی همه اینا کنار ما دوسال اینارو کنترل کردیم پس میتونیم تا همیشه کنار بیاییم  چجور بگم نمیشه از هم بگزریم اون همه وجودمه منم قلب اونم حالا لطفا اگر میشه کمکم کنید نمیدونم چیکار کنم دارن شوهرش میدن اینم رو حرف باباش نه نمیاره به قرآن که میمیرم اگر  بخواد مال یکی دیگه بشه اونم نمیتونه که بشه شده پسره رو بکشم اینکارو میکنم به خدا میکنم هم اونو میکشم هم خودمو ولی نمیزارم عشقم تو بقل یکی دیگه باشه دارم دیونه میشم میخوام برم با باباش حرف بزنم نمیزاره نمیدونم چیکار کنم لطفا کمکم کنید خودش گفت بیام اینجا ممنون

انجمن‌ها: 
http://btid.org/node/32590
تصویر Abdollah
نویسنده Abdollah در

سلام دوست عزیز.ازدواج تو این سن اصلا کار اشتباهی نیس،اونی که مارو افریده گفته زود ازدواج کنید حالا بعضیا میان هرچی دلشون میخواد مینویسند.اونایی که میگن بچه ای خودشون بچه ن که اینو میگن.
خطاب به اونایی. که گفتن ازدواج تو این سن اشتباهه:شما ها تا حالا یه پشه نساختید بعد اونوقت در مورد یه همچین خلقت بزرگی(انسان)هرچی دلتون میخواد میگید.... .
نیاز جنسی و عاطفی یه نیاز طبیعیه مثل اب،غذا و....شما میتونید چند سال اب و ... نخورید اگه این نیاز هم بطور طبیعیه و درست رفع نشه مسلما از راه های زیان باری برطرف میشه.
دراخر:من اصلا مخالف،ازدواج در این سن نیستم فقط شما دوست عزیز باید با دید باز تری جلو بری با عقل و منطق نه با احساسات و....
انشاءالله همیشه تو زندگیت موفق باشی...
التماس دعا.....

تصویر ریحانه

سلام اگه واقعا دوسش دارین برین خواستگاریش و اگه شرایطشو ندارین و واقعا دوسش دارین و خوشبختیش براتون مهمه رهاش کنید بذارید خوشبخت شه

تصویر sara.1139
نویسنده sara.1139 در

دوست عزیز سلام

با کمال احترام باید بگم شما هنوز خیلی واسه ازدواج بجه اید و به قولی تبتون تنده،عشق و دوست داشتن بد نیست ولی در صورتی که در کنارش عقل و منطق هم باشه،زندگی خیلی سختر از اون چیزیه که شما فکرشو میکنید.من خیلی ها رو دیدم که همسن و سال شما و با یه تب تند ازدواج کردن و متاسفانه زندگی همشون بعد چند سال یا حتی چند ماه از هم پاشیده.بهتره واقع بین باشین و یه مقدار منطقی تر به ازدواج فکر کنین چون بحث یه عمر زندگیه!!

تصویر anoosh
نویسنده anoosh در

سلام،

ببين برادرم بيشتر اين نظرات براي موفقيت و سلامتي خودت هست، هيچكي اين جا با تو پدر كشتگي نداره.

همين كه اومدي اينجا و داري مشورت مي گيري نشون ميده كه تا حدي عاقل هستي.

خودت مي خواي كه بقيه راهنماييت كنن، با كمال ميل...

ما همه مون جوونيم همه همو درك مي كنيم . پس دقت كن enlightened

همه ي ما نيازهايي داريم، شما تو اين سن مثل بقيه نياز هايي داري مثل نياز عاطفي و نياز به اينكه كسي رو دوست داشته باشي،

اين دوستي و علاقه ي شما يك چيز كاملا طبيعي هست. شما اگر با يك دختر ديگه هم رابطه ي عاطفي ايجاد كني مثلا هم رو بقل كنيد، دوباه هم ديگه رو دوست خواهيد داشت و با ابراز علاقه ي بيشتر ، كم كم با گذشت زمان عاشق هم خواهيد شد. پس تو باز هم مي توني وقتي كه خواستي زندگي تشكيل بدي با يك دختر بهتر از ايني كه گفتي ازدواج كني و بيشتر عاشق هم ديگه باشيد.

از طرفي اگر تو واقعا بهش علاقه داري، بايد كمكش كني كه خوشبخت بشه.

الان اون با كسي آشنا شده كه مي تونه زندگيش رو تامين كنه، اما تو هنوز آماده نيستي.

دخترها زودتر به بلوغ ميرسند. اين دختر تو اين سن بلوغ عقليش از تو بالاتر هست و از تو آينده بين تر هست، بهتر راهشو مي تونه پيدا كنه. پس ساده نباش . درسته شايد قبلا بهت علاقه داشته اما الان واقعـــا چــي مي خــواد؟

مي دونستي كه دخترها زودتر احساس وابستگي شون رو فراوش مي كنن و معمولا ماها ديرتر فراموش مي كنيم؟

اون شايد قبلا مي خواسته باهات ازدواج كنه اما دقت كن، همين كه تو رو نبرده پيش مشاور و تنهايي خودش رفته و بهت گفته كه مشاور ميگه كه ما به درد هم نمي خوريم و اخلاقمون سازگار نيست، يعني چي؟ فكر كن.

يعني اينكه ذهن اون خواسته يا ناخواسته از اين توانايي داره استفاده مي كنه . چه طوري ميشه اون تنهايي بره پيش مشاور و مشاور بگه اخلاقتون به هم ديگه نمياد؟!

 بنابراين اون فكر مي كنه كه اگر زود ازدواج كنه خوش بخت تر ميشه و مي خواد با يكي ديگه كه شرايطش رو داره ازدواج كنه . حتما خيلي خوب ، شرايط اون رو بررسي كرده چون فاميل هم ديگه هستند و از قبل هم رو مي شناختن.

بنابراين معلوم شد كه اون نمي خواد با تو ازدواج كنه.

اما ناراحت نباش، تو تنها نيستي ، خدا رو داري. خيلي از ماها هم مثل تو الان با كسي دوست نيستيم. شايد قبلا دوست بوديم و شرايط تورو داشتيم.

از طرفي تو با اون ازدواج نكردي بنابراين اجازه نده حس مالكيتت تورو ناراحت كنه. هر موقع با كسي ازدواج كردي اون موقع بايد احساس مالكيتت بروز كنه و از همسر واقعيت دفاع كني.

از همون مشاوره رفتن معلومه كه اون تو دلش مي خواد كه تو بعدا با كس ديگه اي ازدواج كني و خوشبخت بشي و اون هم بتونه با همين فاميلشون ازدواج كنه. از كجا معلوم؟ وقتي ميپرسي كه میتونی ازم جدا بشی يا نه ،اون  میگه نه نمي تونم! خوب اون بنده خدا نمي خواد تو روي تو بهت بگه كه نه من دوستت ندارم. اون مي خواد بگه كه من قبلا دوستت داشتم اما الان مي خوام با كس ديگه اي ازدواج كنم. پس حتما دوست داره تو در آينده با يكي كه بهش علاقه داري خوشبخت بشي. اگه در جواب سوالات بهت مي گفت الان دوستت نداره، تو هم مي گفتي پس كلا تا حالا دوستم نداشته! نمي گفتي؟ ؟ آره ، مي گفتي . بعد بهش نمي گفتي دروغگو؟ نمي گفتي پس همه ي اين مدت بهم دروغ مي گفتي؟ اون هم بهت دروغ نگفته قبلا شايد دوستت داشته اما الان نه اونقدر و تصميم داره تا با يكي ديگه ازدواج كنه.

كي گفته تو با اون خوشبخت ميشدي؟ اين چه دوستيه؟ اصلا دوستي هم باشه. اسم عشق نميشه روش گذاشت.

پس الان خودت رو الكي اذيت نكن و سعي كن بتوني نياز هايي كه داري رو بفهمي و اون ها رو كم كم به سمت درست كنترل و هدايت كني مي دونم يكم سخته اما لااقل ديگه مجبور نميشي بعدا دوباره اين اتفاق رو تجربه كني .

توكل به خدا كن و اگه دوست داري واقعا دوستيت رو به همسر آيندت نشون بدي و پاك و قشنگ زندگي كني، هيچ وقتي تا زمان عقد و محرم شدن بهم ديگه،  بهش دست نزن و احساسي صحبت نكن تا بتوني به كمك خدا همديگه رو واقعا دوست داشته باشيد و خدا از عشق پاكتون تا آخر عمر هردوتاتون محافظت كنه . تازه عشقتون مثل بقيه فقط واسه دنيا نباشه.

اگه هر دوتاتون آدم هاي خوبي باشيد مي تونيد با هم ديگه به بهشت هم بريد و اونجا هم با هم ديگه باشيد.

به حرفام خوب فكر كن

دعا مي كنم و اميدوارم موفق باشي

تصویر sayed ali
نویسنده sayed ali در

سلام

بنظر خودت 18 سالگی برای عشق و عاشقی زود نیست!!زندگی خیلی پیچیده تر و سخت تر از اون چیزی هست که شما در این 18 سال دیدی

دختری که با تو دوست بشه،چه تضمینی هست که بعد ازدواجگبا دیگری دوست نشه؟!!

در مورد معیارهای زندگیت فکر کردی؟از زندگی چی میخوای؟از همسرت چی میخوای؟

مذهب و خدا و ارتباط سالم و پسندیده در نظرت چطوری هست؟

الان 1 سالته،ده سال دیگه کجایی؟درس و کار ؟شکل زندگیت هنوز مشخص نیست

یه چیزی هم خودمونی بگم بدت نیاد،هنوز بچه ای،بچه بودن(نه از نظر سن که ممکنه یه فرد 13 یا 14 ساله مشکلاتی را در زندگی دیده باشه که به اندازه ی یه فرد 40 ساله تجربه داره)هنوز نوع تفکرت،نوع دیدت به زندگی،چیزهایی که از زندگی میخوای مشخص نیست،همینی که میگی میرم خودمو و اون پسره را میکشم نشانه ی خیلی چیزها هست.

 

تصویر بی بی
نویسنده بی بی در

عشق مثل لوله جاروبرقیه ،آدم عاشق مثل یک ذره بی مقداره ، توصیه به ذره ی بی مقدار اینه که از دم دهنه جارو برقی رد نشه اما وقتی از دم لوله جاروبرقی رد شد دیگه کار از کار گذشته نمیشه به اون ذره بگیم برگرد... چه بگیم چه نگیم داره بلعیده میشه... بگیم برگرد زیرا در انتهای این لوله مخزن زباله هاست؟؟!!! چه فایده؟!

چه نسخه ای میشه برای عاشق پیچید!!! من به این دوستمون توصیه میکنم .... حداقل از این به بعد از حرام ها بر حذر باشند  تا مشمول رحمت خدا قرار بگیرند و خداوند در آینده ای نزدیک عشق پاک و حلال در دلشون قرار بده  ان شاالله (همانطور که خیلی ها از این موهبت برخوردارند)

 ضمنا خیلی دخترها هستند که با یک پسر دوست می مانند قول ازدواج میدهند اما در مقابل یک خواستگار آینده دار ،به ازدواج همان گزینه آینده دار در می آیند من بعید میدانم در دوران حاضر دختری باشد که زورکی ازدواج کند، به این نکته هم دقت کنید!

 

 

تصویر فریبا
نویسنده فریبا در

دوست عزیز شما بهتره اول یه کم بزرگ بشید،بعدم یکم با حیا باشید که هر حرفیو اینجا نزنید اونم با این سن.

این حرف من ممکنه خیلی بهتون بربخوره،ولی لازمه گفتنش!چون خیلی بچه اید،هنوز خیلی دیگه مونده که بفهمید زندگی و ازدواج یعنی چی

تصویر Mehrdad
نویسنده Mehrdad در

حتماً اگه خاستگاریشم بری و بهت ندنش میری معتاد میشی

تصویر ارش1234
نویسنده ارش1234 در

تازه کاری نکردین نه..فقط بغلش کردی...پسرجان الان دهنت بوی پفک نمکی میده...همه چیزت ازافکاربچگانت نشأت میگیره..الان وقت درس خوندنه مگه نه؟؟؟؟(ببخشید رک میگم خیلی غلط املایی داریا)به قول معروف هنوزگرسنگی نکشیدی عشق یادت بره...

تصویر یه عاشق واقعی

سلام عرض میکنم خدمت سوال کننده گرامی .....

شاید یه خورده صحبت هام طولانی بشه از همین جا عذرخواهی میکنم 

اول اینکه از صحبت هایی که کردید نشانه های مذهبی ندیدم و به نظرم باید رو این موضوع کمی فکر کنید .....این که دو سال با ایشون دوست بودید و همدیگرو بغل کردید و همدیگرو بوس کردید و خیلی چیزای دیگه اینا نشانه های خوبی نیست ......نمیدونم ارتباطتون با خدا در چه حدی هست اما خدا از این کارهاتون راضی نیست و مرتکب گناه شدید ....شاید با این واژه های مانوس باشید شاید هم نه ....اما باید بدونید اگه از خدا چیزی میخاید باید مطابق رضایت خداوند گام بردارید .....شاید این موضوعات رو نمیدونستید اما از حالا بیاید و مطابق رضایت خداوند گام بردارید تا نتایجش رو تو زندگیتون ببینید ......

نکته دیگه اینه که این مدت شما باهمدیگه دوست بودید و تو دوران دوستی ادم از خیلی چیزا چشم پوشی میکنه و خیلی چیزا رو نمیبینه و قصدش هم از دوستی چیزی جز زندگی مشترک هست و وظیفه و  مسئولیتی هم در قبال همدیگه نداره.....این که این مدت با هم مشکلی نداشتید و بالاخره همدیگه رو در واقع تحمل کردید نمیتونه نشون بده که در اینده با هم مشکل دارید یا نه .....این که شما به گذشته ایشون شکاک هستید اصلا خوب نیست و میتونه با هر رفتار از ایشون این شک خواهید کرد و احساس خوبی بهتون دست نمیده .....

نکته دیگه اینه که یکی دیگه از اشتباهات که تو دوستی ها وجود داره دقیقا همینی هست که واسه شما اتفاق افتاده یعنی تا وقتی که هنوز خانواده ها رضایت ندارن این اشنایی ها و علاقه ها ایجاد میشه و بعدش خانواده ها وارد قضیه میشن و بعدش هم معلوم نیست رضایت داشته باشن یا نه و میشه اول مشکلات ... در حالیکه ابتدا باید خانواده ها همو بپسندن و قبول داشته باشن تا مرحله بعدی یعنی اشنایی و علاقه ایجاد بشه 

نکته دیگه اینه که همین که شما همچین روحیه ای درونتون باشه که بخواید مثلا مثلث عشقی تو ذهنتون درست کنید و بعدش هم مثل فیلم ها برید بکشیتش تا عشقتون رو به این دختر و خانوادش نشون بدید سخت در اشتباهید چون این ها تماما نشان دهنده اینه که هنوز به بلوغ فکری نرسیدین و هنوز افکار بچگانه دارید ....ببخشید که انقد رک گفتم ولی خواستم در جریان باشید با این کار اون دختر هم بیخیالتون میشه و میره پی زندگیش حتی تهدید و اینکارا هم نشان دهنده بچگی تون میمونه .....

در اخر باید بهت بگم هنوز زمان میخای برای اینکه بتونی تصمیم درستی بگیری 

برای رسیدن به ایشون هم باید ابتدا روی خودتون کار کنید وگرنه با این اصطلاحا جوگیر بودن اون پدر هیچ وقت دخترشو بهت نمیده !!!

یاحق