من خیلی تحت فشارم مادر پدرم منو تحت محدودیت های بزرگی قرار میدن و روی این مسئله که حتمن باید با فامیل ازدواج کنم تاکید دارن ولی من کسیو دوس دارم که از طایفه ای دیگه هست و حسمون دو طرفه هس و کاملا مطمئنیم اونها ب خاستگاری من اومدن ولی خانوادم با پرخاشگری اون ها رو رد کردن بدون اینکه از من نظری بخواهند و انها مشکلیم نداشتند ک بگم بد باشن و مادر و پدرم خیلی مخالفن خیلی با غریبه ها حتی بدون این که ذره ای اونارو بشناسن یا سعی کنن لطفا کمکم کنید خییییلی کمک لازمم
-------------------------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register
با سلام به شما کاربر محترم
آیا والدینتون نظر شما رو برای ازدواج میدونن؟ درباره فردمورد علاقه تون باید عرض کنم که اگر واقعا به شما تمایل داره، باید از طریق واسطه که روی والدین شما نفوذ داره و حرفش به عبارتی خریدار داره، برای ازدواج با شما اقدام کنه. شما هم می‌تونید با یکی از اعضای خانواده که احساس راحتی می‌کنید در این باره صحبت کنید و اگر با مادرتون در این زمینه راحت هستید خب با ایشون صحبت کنید و نظر خودتون رو با کمال ادب و احترام درباره خواستگارتون بگید. شاید دونستن نظر شما باعث بشه که والدینتون روی نظر خودشون تجدید نظر کنند.
از طرفی بررسی کنید که علت مخالفت خانواده شما با خواستگارتون چیه؟ آیا صرفا به خاطر ازدواج فامیلی با این وصلت مخالفت می کنند یا علت چیز دیگری است؟ اگر تنها علت مخالفتشون، ازدواج فامیلی است، بررسی کنید که دلایل اصرارشون به ازدواج فامیلی چیه؟ آیا شما رو به کسی قول دادند؟ آیا منتظر فرد خاصی هستند؟ آیا به خاطر ترس از ازدواج با غریبه پرهیز می‌کنند؟ آیا به خاطر عدم شناخت مخالف این وصلت هستند؟
دونستن علل این مخالفت باعث میشه جواب بهتر و قانع کننده‌ای به آنها بدهید؛ به خصوص اگر بنا باشد کسی نقش واسطه گری رو ایفا کنه، با دونستن علل اصلی مخالفت والدینتون، بهتر می‌تونه به دلایل اونها پاسخ بده و اونها رو راحت قانع کنه.
در هرصورت اگر علیرغم تلاشی که برای کسب نظر والدینتون انجام دادید و ... ولی اونها نظرشون تغییر نکرد، در اون صورت بیش از این اصرار نکنید و مسئله رو سعی کنید بپذیرید.
موفق باشید.
سلام دوست عزیز
بنده هم مثل شما همین مشکل رو در طول پنج سال داشتم اما هیج وقت به خانوادا ام نگفتم که فلانی رو دوست دارم یا جلوشون وایسم خانوداه من هم هیچ وقت نظرمنو نمیپرسیدن کسی رو که دوست داشتم پنج سال به زورمتولی به هربهانه ای رد میکردن و من همچنان صبر کردم و حرفی نزدم کسی هم خواستگاری میامد به بهانه های مختلف رد میکردم هر دومون ففط به خدا توکل کردیم و اقام هم هر چند وقت یک بار میامد خواستگاری همه سختی رو به خاطرمن تحمل کرد تا خلاصه بعد پنج سال خانواده من بدون این که من حرفی بزنم خودشون راضی شدن و الان پنج ماه ده روز هست که به لطف خدا زن و شوهریم به قول همسرم با خداباش پادشاه کن فقط از خدا بخواه و صبر صبر صبر اما اگه این راه رو انتخاب کنی خیلی راه سختی هست اما زمانی به مقصد برسید تمام سختی ها میشن لذت زندگیتون انشالله که خداوند کریم تمام عاشق هارو به معشوق شون برسونه البته یادت نره هر دوطرف باید وفادار و پایبد هم باشید تابه هدف برسید باهم بودن سختی هارو قابل تحمل تر میکنه با اروزی موفقیت و خوشبختی