به نام او*** پیامبر خدا محمد مصطفی (که درود خدا بر او باد) فرموده اند: روزگاری خواهد آمد که دین خدا تکه تکه خواهد شد. سنت من در نزد آنان بدعت و بدعت در نزد آنان سنت باشد ، شخصیت های بزرگ در نزد آنها حیله گر خوانده می شوند و اشخاص حیله گر در نزد مردم، با شخصیت و وزین خوانده شوند.///این حدیث به روشنی اشاره به فرقه فرقه شدن اسلام و ایجاد تفرقه میان امت آخرالزمان دارد. آیا فرقه های ضاله را نمی بینید که همانند قارچ های سمی در هر گوشه کناری میان امت مسلمان شیوع پیدا کرده اند و هرروز بر مریدانشان اضافه می شود? آری این یک واقعیت دردناک است... واقعیتی به دردناکی تجاوز های سرکرده ی فرقه ای در کرج به مریدانش تا کشتار بی رحمانه ی مردم مظلوم سوریه توسط سلفی ها./// من و شمایی که خود را مسلمان (!) می دانیم، نسبت به تمام این اتفاقات مسئولیم! لازم نیست تفنگ در دست گرفته و به جنگ وهابی ها رفت، لازم نیست با بهائی ها و سایر فرقه ها ضاله وارد جنگ شد، می شود با ترویج اسلام ناب محمدی در همین دنیای مجازی و یا بر ملا ساختن پشت پرده ی این فرقه ها، ضربه ای مهلک و کشنده به آن ها زد./// دوستان درنظر داریم در این تاپیک، مقالاتی تحت عنوان وقایع و حوادث اخرالزمان و نیز مسائل مربوط به آن (مانند فرقه های ضاله) قرار دهیم.از دوستان علاقمند خواهشمندیم در صورت تمایل ما را در این امر یاری کنند***باتشکر
2- بنیان گذاران وهابیت
همانطور که گفته شد بنیانگذار مسلک وهابی « محمد بن عبدالوهاب »از علماى « نجد » بودکه در قرن دوازدهم هجرى مىزیست. ولى باید بدانیم که وى، مبتکر و به وجود آورنده عقائد وهابیان نبود، بلکهقرنها قبل از او این عقائد یا قسمتى از آنها توسط بعضى از علماى حنبلى اظهارشده ولى به صورت مسلک جدید درنیامده بود. اینک به بعضى از کسانى که قرنها قبل از « محمد بن عبدالوهاب » این عقائد را اظهار داشتهاند، اشاره مىکنیم ازجمله :
۱ - « حسن بن على بربهارى » در قرن چهارم عالم معروف حنبلى «ابو محمد، حسنبن على بن خلف بربهارى» قسمتى از این عقائد را اظهار داشت. وى در عصر خود،شیخ و پیشواى حنبلىها بود که به سال ۲۳۳ در بغداد متولد شد و در آنجا نشو ونما کرد و از دوران تحصیل و اساتید وى اطلاعى در دست نیست. او عالم کجاندیش وکینهتوز بود و سخنان منکر و ناشناخته زیادى مىگفت او بود که براى اولین بارزیارت قبور را منع کرد و نوحهگرى و مرثیهخوانى بر امام حسین(علیه السّلام) و زیارت اورا قدغن ساخت و به کشتن نوحهخوانان دستور داد.
او داراى آراء مخصوصى بود و هرکس با آراء و عقائد او مخالفت مىورزید، شدتعمل به خرج مىداد و یاران خود را وادار مىکرد که با خشونتبا مردم رفتارکنند، خانههاى مردم را غارت نمایند و مزاحم کارهاى مردم باشند و هرکسسخنانشان را نپذیرد او را بترسانند. یکى از موارد آن، داستان حمله آنها به«محمد بن جریر طبرى» مورخ معروف است.
۲ - عبیدالله بن محمد بن محمد بن حمدان عکبرى مکنى به«ابوعبدالله» و معروف به «ابن بطه» از فقهاء و محدثین حنبلى است که درسال ۳۰۴ در عکبرى (واقع در ده فرسنگى بغداد) متولد شد و در سال ۳۸۴ در ۸۳ سالگى در همانجا درگذشت او براى تحصیل و فراگرفتن حدیثبه مکه و سرحدات وبصره و سایر شهرها مسافرت نمود و سپس به زادگاه خود مراجعت و مدت چهل سالمنزوى و خانهنشین گردید و کتابهائى نوشت از جمله «الابانه على اصول السنهوالدیانه» او عالم کجاندیش بود که زیارت و شفاعت پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را انکارکرد. وى معتقد بود که سفر براى زیارت قبر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) سفر معصیت مىباشد و بایدنماز را در این سفر تمام خواند و قصر آن جایز نیست . همچنین عقیده داشت کههرکس سفر به زیارت قبور انبیاء و صالحان را عبادت بداند، عقیده او مخالف سنتپیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و برخلاف اجماع مىباشد . «خطیب بغدادى» شرح حال ابن بطه را ذکرکرده و ایرادهائى به او وارد آورده است، و گفته روایات او ضعیف است . «ابن جوزى» که ناشر افکار اوست، به ایردهاى خطیبجواب داده است . «ابن تیمیه» و «محمد بن عبدالوهاب» اهم عقائد خود رااز او گرفتهاند.
متاسفانه عکس های فجیع وغیرانسانی ازاین گزارش وجود دارد که بدلیل فجیع بودنشون ترجیح دادم قرار ندم لینکش رو قرار میدم
http://www.tvshia.com/farsi/index.php/news/2116-%D9%81%D8%AC%DB%8C%D8%B9...
جنایات این تروریست ها که مدعی اسلامگرایی هستند، در حالی انجام می گیرد که نه حامیان غربی تروریست ها که ادعای دفاع از حقوق بشر، آزادی بیان و تسامح دارند در این باره سخنی می گویند؛ و نه کشورهای عرب و همسایه که داعیه دار دفاع از اسلام هستند.
به گزارش تی وی شیعه به نقل از روزنامه دیلی میل با انتشار این تصاویر، نوشت: سر بریدن این افراد در برابر چشم کودکانی صورت گرفت که "صحنه ای زشت و وحشیانه از جنگ داخلی در سوریه را به مشاهده نشسته بودند".در این تصاویر دلخراش، تروریست های حاضر در سوریه، سرِ بریده یکی از قربانیان را بالای دست گرفته و با افتخار یه این جنایت خود، فریاد سر می دهد و همدستانش نیز با تیراندازی هوایی، فریاد شادی سر می دهند.
تروریست های القاعده، در بسیاری از مناطق تحت کنترلشان در حومه حلب - که به عنوان یک شهر تاریخی و یک مرکز علمی و تجاری شناخته شده است - برداشت افراطی و غیرانسانی خود از احکام اسلامی را اجرا کرده و برای این کار، دادگاه های میدانی و صحرایی تشکیل داده اند.
ممنون از دوستانی که وقت گذاشتن...
همونطور که میدونید موضوع این هفته "بررسی و واکاوی فرقه نحس وهابیت" هستش.به امید خدا سعی میکنیم تا جمعه بحث رو جمع کنیم و به یه نتیجه گیری کلی برسیم
مقدمه ای که گذاشته شد چکیده ای بود برای شناخت محمد ابن عبدالوهاب و نحوه شکل گیری فرقه وهابیت. از امروز بحث تخصصی میشه و به صورت موضوع بندی شده وهابیت رو واکاوی میکنیم.موضوعاتی که تا آخر هفته مورد بحث قرار خواهد گرفت به شرح زیر است:
1- تاریخچه پیدایش وهابیت
2- بنیانگذران وهابیت
3- وهابیت از منظر عقل و شرع
4- وهابیت و فتاوای شنیعه
5- جنایات وهابیت
1- تاریخچه پیدایش وهابیت
فرقه ی وهّابیت در نیمه دوم قرن هجدهم میلادى ـ دوازدهم هجرى در منطقه نَجد جزیرة العرب(عربستان فعلى) ظهور پیدا کرد. مؤسّس(بنیان گذار) این فرقه، شیخ محمّدبن عبدالوهّاب بن سلیمان مى باشد که در سال 1115 هـ.ق در شهر عُیَیْنِه به دنیا آمد.می گویند، او از کودکى به مطالعه کتب تفسیر و حدیث و عقاید(مِلَل و نِحَل) علاقه داشت. فقه حنبلى را نزد پدر خود که از علماى حنبلى و قاضى شهر بود، آموخت. مسافرت هاى مختلفى به حُرَیْملاء(یکى از شهرهاى نجد)،مکّه(سفر حج) مدینه، بصره، أحساء به قصد فراگیرى علم و دانش و آشنا شدن با اعتقادات و سلوک مردم انجام داد.
این مسافرت ها در حدود سال هاى 1139 هـجری قمری به بعد بود. در این ایّام محمدبن عبدالوهّاب با اظهار بعضى افکار و اعتقادات در مذمّت و بدگویى رفتار عبادى مردم مسلمان در هنگام طواف، زیارت قبور و توسّل و شفاعت خواستن و... باعث ناراحتى و خشم پدرش(عبدالوهاب بن سلیمان) ، برادرش(سلیمان بن عبدالوهاب) و علماى اهل تسنّن مکّه و مدینه و شهرهاى دیگر شد. او با پیشوایان دینى به مخالفت برخاست و به تکفیر مؤمنان به ویژه شیعیان پرداخت. او اعلام کرد، زیارت قبر پیامبر اعظم"صلّى الله علیه وآله" و توسّل به آن حضرت و سایر انبیاء و اولیاء و صالحان و زیارت قبور آن ها شرک است!
پدر و برادرش با آراء و انحراف فکرى محمدبن عبدالوهاب به مبارزه بر خواستند. پدرش از او خواست این گونه سخنان اختلاف انگیز را به زبان نراند. برادرش دو کتاب، بر ردّ افکار و آراء او به نام الصواعق الإلهیة فى الرّد على الوهابیة و فَصل الخطاب فى الرّد على محمدبن عبدالوهاب نگاشت. دامنه اختلاف فکرى بین محمدبن عبدالوهّاب، پدر و برادرش در مورد زندگى مردم و اعمال مذهبى مانند مناسک حج، زیارت قبور، توسّل و شفاعت از بزرگان و... در بین مردم نیز طرح گردید. مردم از این گونه حرف هاى خشک و ساده ناراحت بودند و در نزد علماء و بزرگان از جمله"عبدالوهّاب" پدر محمّد شکایت مى کردند و او فرزندش را نهى مى کرد ولى فایده اى نداشت! تا اینکه او در حدود سال 1145 هجرى به صورت رسمى و علنى دعوت خود را آشکار و فرقه جدید«وهّابى یا وهّابیون یا وهّابیت» را از عُیَیْنِه(زادگاهش) اعلام نمود.
بله گل نسترن جان باهات موافقم
متاسفانه خودمون هم تلاش نمیکنیم دینمون رو بهتر بشناسیم و هرچیزی رو بهمون نسبت میدن می پذیریم (البته بعضی افراد اینطوری هستن)تو یه پستی دیدم بعضی افراد بدون اینکه علمی راجع به احادیث داشته باشن میگن این حدیث جعلی و درست نیست متاسفانه ما بدون اینکه علم به چیزی داشته باشیم اون مسئله رو رد میکنیم یامی پذیریم. جالبه برای درمان بیماری هامون میریم پیش بهترین متخصصان ولی تومسائل دینی خودمون میشیم یه پامتخصص. ای کاش هرچیزی رو از اهلش میخواستیم.
امیدوارم این پست راهی باشه برای شناخت دینمون.
سلام ممنون از مطالبتون .استاد اندیشه مون میگفت هدف وهابیت معرفی یک ظاهر خشک از اسلام است که باعث دلزدگی جوانان از اسلام بشه اونها هرکار کوچک وبزرگی رو حرام وشرک میدونن و میگن این اسلامه ودرنتیجه کسایی که از اسلام واقعی آگاهی ندارند با دیدن فتواهای وهابیت از اسلام گریزان شده وبه مذاهب دیگر روی می آورند...
سلام از اینکه می بینم به این مسائل پرداخته میشه بسیار خرسندم و خیلی سپاسگزارم ...
امیدوارم دوستان همکاری لازم رو داشته باشن.
سلام
ممنون از شما
متاسفانه اطلاعات و شناخت ناقص وناکافی راجع به دین باعث ترویج فرقه های ضاله شده . که بی تاثیر در زندگی هامون نیست.
موضوع این هفته: وهابیت
مقدمه
هر چند مذهب و مسلك وهابيها توسط محمد بن عبدالوهاب نجدي پديد آمده كه در سال 1206 هجري درگذشته است ولي اساس معتقدات وهابيها را افكار و نظرات ابنتيميه تشكيل ميدهد. از اين رو بايد ابنتيميه حنبلي را پيشرو علماي وهابي دانست كه در قرن هشتم هجري ميزيسته و زندگي آشفتهاي را داشته است. فرقه وهابيت نه تنها در اين خصوص انكاري ندارند بلكه به آن نيز ميبالند. خود ابن تيميه هم تحت تاثير برخي از احاديث و آراء احمد بن حنبل پيشواي حنابله متوفي سال 241 هجري قرار داشته كه در كتاب مشهورش المسند و ديگر آثارش آمده است و بر اساس آنها ابن تيميه خدا را جسم ميدانسته و براي ذات مقدس باريتعالي دست و پا و چشم و زبان و دهان و مكان قائل بوده است. او چون به ظاهر آيات و روايات مينگريسته خدا را در بالاي آسمان و نشسته بر تخت ميپنداشته و در عين اينكه منكر تشبيه خدا بوده چنين اعتقادي نسبت به ذات حق داشته است. افكار احمد حنبل يكي از مهمترين منابع فكري و مذهبي محمد بن عبدالوهاب بود بهطوري كه وهابيان از نظر مذهب جزو حنبليان هستند. او از عقل و راي بيزاري جست و در استناد به حديث هرچند ضعيف و غيرمستند تا آنجا مبالغه كرد كه گروهي از بزرگان او را از ائمه حديث شمردهاند و نه از فقها. عجيب اينكه گفته ميشود نسب احمد بن حنبل به ذيالثديه رئيس فرقه خوارج ميرسد. معروف است كه او نيز مانند جدش مخالف حضرت علي عليهالسلام بوده است.
محمد به عبدالوهاب نجدي در سده دوازدهم هجري از صحراي دورافتاده نجد و ميان مردمي بياباني و خشن و بدو از راه و رسم مسلماني برخاست. او نيز مانند ابنتيميه حنبليمذهب و اهل حشو بود. عقايد ابن تيميه و شاگردانش ابن قيم جوزيه و ابن عبدالهادي را سرمشق خود قرار داد و در اين راه از آنها نيز گام را فراتر نهاد تا جايي كه عموم مسلمين را كافر و مشرك دانست و كليه بلاد اسلامي حتي مكه و مدينه را كه هنوز بدست وهابيها نيفتاده بود دارالحرب و دارالكفر ناميد و جنگ با مسلمانان و اشغال آن اماكن مقدسه و تخريب تمامي شعائر اسلامي را بر پيروان خود واجب نمود.
احمد زيني دحلان در كتاب خلاصه الكلام مينويسد: محمد بن عبدالوهاب كساني را كه از مذهب او پيروي ميكردند و فريضه حج را انجام داده بودند وا ميداشت كه دوباره حج كنند و به آنها ميگفت حج اول تو در حال شرك بوده و باطل است. همچنين به كساني كه به مذهب او ميگرويدند پس از اداي شهادتين ميگفت شهادت سومي را هم بر زبان جاري كنيد و بگوييد كه قبلاً كافر بودهايم و پدر و مادرمان در حال كفر از دنيا رفتهاند. اگر آنها اين شهادت سومي را بر زبان جاري نميساختند دستور قتل آنها را ميداد. او به طور آشكار ميگفت: مسلمانان 600 سال كافر بودهاند و غير از پيروان خودش بقيه مردم را مشرك و كافر و خون و مالشان را حلال و مباح ميدانست.
از نخستين كساني كه محمدبن عبدالوهاب را در مرام و عقايد مخصوصش ياري كردند محمد بن سعود و پسر او عبدالعزيز و نوهاش سعود بن عبدالعزيز بود.
جريان وهابيت ريشه در جريانهاي مذهبي گذشته در تاريخ اسلام دارد. اين جريان از نظر روحيهها و خط مشيها بسيار شبيه خوارج صدر اسلام بود هرچند كه به ظاهر با آن مخالف بود. به اين معنا كه اينان مانند خوارج لاحكم الا لله را شعار خود كرده بودند و مانند آنها از كلمه حق اراده باطلي داشتند و با ذهنيتي جزمي با بسياري از مسائل با عنوانهايي چون شرك و بدعت مبارزه ميكردند.
در كتاب خاطرات مستر همفر جاسوس كهنهكار انگليس در كشورهاي اسلامي ميخوانيم كه وي با دانستن زبان عربي و فارسي و تركي و گشت و گذار به تركيه و عراق و نجد در پي شخصي بوده كه بتواند او را وادار به ايجاد تفرقه در جهان اسلام كند تا پس از تثبيت حضور بريتانيا در هند به وسيله كمپاني هند شرقي، اين سوي دنياي اسلام يعني شبه جزيره العرب و اماكن مقدسه را نيز تحت سلطه داشته باشند. او مينويسد كه من گمشده خود را در محمد بن عبدالوهاب يافتم زيرا پايبند نبودن او به ضوابط مذهبي و روح غرور و خودپسندي و تنفري كه از علماي عصر خود داشت و استقلال نظرش كه حتي به خلفاي چهارگانه (ابوبكر، عمر، عثمان و امام علي) اهميتي نميداد و تنها به فهم خودش در قرآن و سنت اتكا ميكرد از بارزترين نقاط ضعفي بود كه ميتوانستم از اين راهها در او نفوذ كنم.
همفر با كمك زني كه او هم جاسوس انگليس بود و نام مستعار صفيه را داشت محمد بن عبدالوهاب را بر آن داشتند تا دعوي خود را آشكاركند و سرانجام آن شد كه پيروان او دست به تخريب اماكن مقدس اسلامي زدند.
وهابيگري به تحريك استعمار انگليس براي تفرقه انداختن در بين جامعه مسلمين تقريباً در كليه كشورهاي اسلامي از جمله ايران شيوع يافت و نويسندگان مزدوري آن را در بين مردم ترويج كردند. در ايران پس از شهريور 1320 كه قواي اشغالگر انگليس وارد ايران شدند تني چند از روشنفكرنماهاي بهاصطلاح اصلاحطلب دست به رواج افكار وهابي زدند كه از جمله شخصي به نام حكميزاده بود. او جزوهاي به نام اسرار هزارساله نوشت و در آن گزيده افكار وهابيها را به عنوان انديشههاي خود و ايراد و اعتراض به عقايد هزارساله شيعيان منتشر ساخت كه امام خميني(رحمة الله علیه) در همان ايام كتاب كشفالاسرار را در رد آن نوشت و منتشر ساخت و ديگري احمد كسروي بود كه در كتابهاي خود از جمله كتاب شيعيگري به انتشار افكار وهابيها پرداخت و مرحوم حاج سراج انصاري كتاب «شيعه چه ميگويد» را در رد آن نوشت.
لازم به ذکر است گروه وهابيت اساساً از نظر افكار و عقايد با مذهب تسنن متفاوت است و بسياري از عقايد اهل تسنن را شركآميز و كفر تلقي ميكند. در حقيقت وهابيت يك جريان سياسي است كه ميخواهد با پوشش مذهبي و انتساب خويش به مذهب تسنن از وحدت مذاهب اسلامي جلوگيري نموده و خط تفرقه بين دو فرقه عمده خاصه و عامه را تشديد كند و سلطه استعمار را همواره بر ملل اسلامي پاس دارد.
متاسفانه وهابيت امروزه با دردست داشتن سرزمين زرخيز عربستان و تكيه بر ثروت عظيم خدادادي توانسته است به جريان نيرومندي تبديل شود و سازمانهاي بيشماري را در جهان براي تبليغ مرام خويش بنيان نهد. بهويژه در كشورهاي ايران و پاكستان در مناطق سنينشين كه اغلب از فقر و استضعاف رنج ميبرند سرمايهگذاريهاي فراوان نموده، مدارس علميه تاسيس كرده و پولهايي را براي طلاب و... خرج كند و آنها را به سياستهاي عربستان جذب نمايد.