بیزاری از جنس مخالف

20:11 - 1393/08/26

باسلام و عرض ادب
یکی از دخترخانمهای اقوام 26 سال سن داره و کلا از آقایون و همچنین جنس مخالف بیزاره . و تاکنون کوچکترین مشکلی براش پیش نیومده و اصلا راضی به ازدواج هم نیست . به روانشناس یا مشاور هم اصلا مراجعه نمی کنه . اطرافیان هم خیلی صحبت کردن ولی به نتیجه ای نرسیدن.
ضمنا برای ازدواج دیگران خیلی تلاش می کنه و خوشحال میشه ولی برای خودش ازدواج را یک غول بزرگ می بینه
اگر من را برای کمک به این خانم راهنمایی نمایید ممنون میشم
ممنون و سپاسگزار
باتشکرفرا.وان

 

http://btid.org/node/45977
تصویر shakib
نویسنده shakib در

جمع بندی نهایی

با تشکر از دوستانی که با نظرات مفیدشون در این پست دوست ما را یاری دادند،

نتیجه گیری نهایی:
شما می توانید با استفاده از این مطالب، در ایشان انگیزه کافی برای ازدواج کردن را ایجاد کنید،

سلام

از اینکه با سایت ره روان ولایت مکاتبه می کنید متشکریم.

در مورد عدم تمايل به جنس مخالف و راه حل و درمان آن قبلا بايد چند نكته مشخص شود:
1- تمايل نداشتن فرد مورد نظر به جنس مخالف با تمايل به جنس موافق همراه است يا نه؟
2- از چه زمانى اين حالت در او پديدار شده است و شرايط رشد آن چگونه بوده است؟
3- برخوردهاى او باجنس مخالف چگونه ودرچه سطحى بوده است ؟
4- مختصرى پيرامون ويژگى هاى زندگى اش و محيط تربيت شيوه معاشرت و رفتار با خويشان و

دوستانش را بنويسيد.
5- مقدارى از ويژگى هاى روحى و روانى او راتوضيح دهيد. مثلا فردى اجتماعى پرتحرك با اراده و...هستند يا داراى افسردگى كم رويى جامعه گريز گوشه گير كم اراده و... .
6-بهتر است که مشکل ایشان دقیق ریشه یابی شود که علت عدم تمایلشان به جنس مخالف در چیست؟
7-شما بهتراست از طریق کسانی که با او رابطه بهتری دارند و او از آنها حرف شنوی دارید اقدام کنید تا بهتر تاثیر کند مانند پدر یا مادر یا خواهر یا فامیلی نزدیک و...و از این طریق به علت یابی بپردازید.
8-البته با توجه به اینکه برای ازدواج دیگران اقدام می کند این خود نقطه مثبتی است و نگرانی را تا حدودی برطرف می کند.
ولى بايد متذكرشويم مشكل فرد مورد نظر به هر شکل و صورت كه باشد راه حل داشته و قابل علاج است. اميد است بتوانيم شما را در اين مسأله يارى كنيم.
تمايل به جنس مخالف اين نيز مسأله اى غريزى است مگر اينكه مانعى روانى و يا جسمى در برابر آن قرار گيرد.مثلا افرادى كه دچار اختلالات هورمونى هستند دچار چنين حالاتى شده و حتى ممكن است تمايلات جنسى متضاد داشته باشند. كه در اين صورت لازم است به پزشك متخصص غدد مراجعه كنند. علل روانى نيز در اين مسأله دخالت دارند. گاهى بنابر عللى فرد از جنس مخالف بدش مى آيد و دليل آن برخوردى است كه با زن يا مردى داشته است و موجبات تنفر او را فراهم كرده و در واقع او در برابر زن يا مرد رفتارى شرطى پيدا كرده است.(مثلا پدر ویا مادر یا از محارم خود) حدس ما آن است كه علت عدم تمايل او به جنس مخالف بيشتر جنبه روانى داشته باشد.
براى مبارزه با اين حالت  تلقين هاى مثبت بی اثر نیست. هنگام خوابيدن و مدام به او تلقین کنید که نظام طبيعت زوجيت است .
اما در زمينه ازدواج و اهميت آن گفتني است كه انسان يك سلسله نيازهاى زيستى و روانى دارد كه اگر اين نيازها تأمين نشود هم ادامه ى حيات او ممكن است دچار مشكل شود و هم در صورت زنده بودن از رشد و كمال واقعى بهره مند نخواهد شد يك دسته از اين نيازها نيازهاى زيستى هستند مانند نياز به آب، هوا، غذا و... اگر اين نيازها تأمين نشود قطعا ادامه ى زندگى براى انسان و هيچ موجود زنده ديگر امكان پذير نيست به اين نيازها، نيازهاى نخستين يا اوليه مى گويند علاوه بر

نيازهاى اوليه يك سلسله نيازهاى ديگرى انسان دارد كه بيشتر جنبه ى روانى دارند قطعا اگر اين نيازها از طريق صحيح تأمين نشود انسان به آرامش واقعى نمى رسد و اگر انسان آرامش روانى نداشته باشد نمى تواند به سوى رشد و كمال و شكوفايى گام بردارد از جمله ى اين نيازها مهرطلبى و مهرورزى نسبت به ديگران است انسان دوست دارد كه به او مهر بورزند كما اينكه دوست دارد به ديگران مهر بورزد با ديگران ارتباط و دوستى برقرار كند يكى ديگر از نيازهاى انسان نياز به يك

جفت جنسى است يعنى براى تأمين نيازهاى جنسى و غريزى خود نيز نياز به يك فردى دارد كه كفو و همتاى او باشد و در همه ى اديان الهى از جمله دين حيات بخش اسلام تأمين اين نياز در قالب ازدواج تحقق پيدا مى كند و ازدواج فوايد بسيار زيادى براى انسان دارد از جمله ى اين فوايد علاوه بر ارضاء غريزه ى جنسى، دست يابى به آرامش است و قرآن يكى از فلسفه هاى ازدواج را دست يابى به آرامش مى داند و مى فرمايد ازدواج كنيد لتسكنوا اليها سكينه و آرامش يكى از مهمترين نيازهاى بشر است و چه فلسفه اى زيباتر از اين كه خداوند اين آرامش و سكينه را در ازدواج قرار داده البته آرامش و اطمينان مراتبى دارد يك رتبه ى آن از طريق ازدواج حاصل مى شود مراتبى از آنهم از طريق عبادت و ذكر خداوند تأمين مى شود چنانچه خداوند فرمود: الا بذكر الله تطمئن القلوب ؛ آگاه باشيد كه با ياد و ذكر خدا دلها آرامش پيدا مى كند. آرامش مهمترين چيزى است كه مى تواند زمينه ساز استفاده از ساير امكانات و استعدادها را فراهم كند انسان مضطرب هرگز نمى تواند از تمام ظرفيت هاى خود استفاده كند و به تكامل برسد بنابراين حداقل چيزى كه مى تواند به عنوان فلسفه ى ازدواج باشد رسيدن به آرامش نسبى براى استفاده از ساير توانمنديهاست و بالاخره دستيابى به خود شكوفايى و كمال نهايى و اين مطلب در طول تاريخ و حيات بشر به تجربه ثابت شده است البته بشرط اينكه ازدواج با رعايت همه ى شرايط كه دين و شارع معين كرده است كه يكى از آن شرايط ازدواج با كسى كه كفو و همتاى انسان باشد يعنى از نظر اعتقادى، فكرى، اخلاقى، فرهنگى، اقتصادى، خانوادگى، سنّى و تحصيلى و قيافه ى ظاهرى نزديك به انسان باشد هر چه دو نفر از دختر

و پسر در فاكتورهاى فوق به هم نزديكتر باشند شرايط احراز كفويت بيشتر مى شود و در نتيجه شرط ازدواج واقعى و صحيح بيشتر فراهم شده و آثارى كه براى ازدواج بهتر و بيشتر تأمين مى شود.
علاوه بر آن چه گفته شد ازدواج به زندگي انسان نظام مي بخشد و روابط خانوادگي را به گونه اي تعريف مي كند كه وضعيت پسر و دختر از حالت نابساماني به وضعيت سامان دهي رو مي آورد و به تجربه ثابت شده اگر چه ازدواج را داراي مشكلات و پذيرفتن مسئوليتها مي باشد اما هر كس زودتر ازدواج كرده است به طور معمول اشتغال مسكن و وضعيت زندگي او نيز زودتر شكل گرفته است.
به طور خلاصه مي توان درباره فلسفه ازدواج و نتايج و ثمرات آن چنين اظهار داشت كه فلسفه ازدواج در سه امر خلاصه مي شود تكميل، تسكين، توليد. در اين زمينه توصيه مي شود مطلب زير را علاوه بر مطالب بالا که ذکر شد،مطالعه فرماييد و به او تذکر دهید.
مرحوم علامه محمد تقى جعفرى(ره) در جواب فيلسوف شهير اروپايى برتراند راسل كه چرا اسلام اين قدر به ازدواج بها داده و برايش قانون وضع كرده است، نوشت:
«با ازدواج مى خواهد انسان به وجود آيد، مسأله انسان مطرح است.»
بنابراين، ارضاى غريزه جنسى و تأمين نيازهاى فيزيولوژيك انسان از آثار مثبت ازدواج است؛ ولى مى توان فلسفه و حقيقت ازدواج از نظر اسلام را در سه امر جست و جو كرد: تكميل، تسكين و توليد.
1.تكميل
هيچ انسانى به تنهايى كامل نيست و پيوسته در جهت جبران كمبود خويش تلاش مى كند. جوان در

پى رسيدن به استقلال فكرى است؛ براى جبران نواقص و تأمين نيازهاى بى شمار خود به سوى

ازدواج سوق داده مى شود و با گزينش همسرى مناسب و شايسته موجبات رشد و تكامل خويش را

فراهم مى كند. مرحوم شهيد مطهرى در اين باره مى فرمايد: «تشكيل خانواده يعنى يك نوع علاقه

مند شدن به سرنوشت ديگران.... و يكى از علل اين كه در اسلام ازدواج يك امر مقدس و عبادت

تلقى شده است همين است... ازدواج اولين مرحله خروج از خود طبيعى فردى و توسعه پيدا كردن

شخصيت انسان است... پختگى اى كه در پرتو ازدواج و تشكيل خانواده ايجاد مى شود، در هيچ جاى

ديگر نمى توان به آن رسيد. و آن را فقط در ازدواج و تشكيل خانواده بايد بدست آورد.» (تعليم و تربيت

در اسلام، شهيد مطهرى. ص 252)
شخصيت انسان پس از ازدواج به يك شخصيت اجتماعى تبديل مى شود؛ زيرا در پرتو ازدواج و زندگى

مشترك خود را شديداً مسؤول حفظ همسر و تأمين وسائل زندگى و تربيت فرزندان آينده تلقى مى

كند و تمام هوش، ابتكار و استعدادهاى خود را به كار مى گيرد؛ به عبارت ديگر، احساس مسؤوليت

اجتماعى در او شكل مى گيرد و بسيارى از شايستگى ها و توانمندى هاى نهفته در درونش را

شكوفا مى سازد.
بنابراين، مى توان ازدواج را مايه رشد و كمال يافتن انسان دانست. در واقع خداوند انسان را به گونه

اى آفريده كه بدون جنس مخالف ناقص است و با جنس مخالف كامل مى شود. مرد به زن نيازمند

است و زن به مرد. هر كدام از دو جنس از نظر روحى و جسمى به هم وابسته اند و با قرار گرفتن در

كنار هم يكديگر را تكميل مى كنند.
2. تسكين
مهم ترين نيازى كه بر اثر ازدواج تأمين مى شود، نياز به آرامش و احساس امنيت و آسودگى است

اين نياز كه در سرشت آدمى ريشه دارد، چنان مهم است كه خداوند در بيان فلسفه ازدواج مى

فرمايد: «از آيات و نشانه هاى خداوند اين است كه براى شما از جنس خودتان همسرانى قرار داديم

تا در كنار آنان آ رامش يابيد.» (سوره روم (30): آيه 21)
بنابراين، همسر موجب آرامش و امنيت خاطر و محيط خانه وسيله آرامش روحى زن و مرد قرار داده

شده است. در اوايل جوانى احساس تنهايى، بيهودگى و نداشتن پناهگاه انسان را فرا مى گيرد.

ازدواج و قرار گرفتن در كنار همسرى شايسته و دلسوز اين احساس را از بين مى برد و او را به

آرامش روحى مى رساند. اين احساس آرامش به ثبات فكرى و روحى، وقار، احساس ارزشمند بودن

و لذت مى انجامد. در واقع دست آفرينش نوعى كشش درونى ميان زن و مرد به وديعت نهاده تا هر

كدام در سنين خاص خواهان يكديگر شوند و اضطراب وپريشانى شان از طريق ازدواج به سكونت و

آرامش تبديل گردد. دانشمندان علوم تجربى و انسانى نيز ارضاى صحيح و به موقع غريزه جنسى و

ترشح معتدل غدد جنسى را براى سلامت جسم و روان آدمى لازم دانسته، عدم آن را سبب پاره اى

از بيمارى هاى روانى و گاه جسمانى شمرده اند.
3. توليد
يكى از ثمرات بزرگ ازدواج وجود فرزند و بقاى نسل آدمى است. توليد و تكثير نسل را نبايد كوچك و

بى اهميت شمرد؛ زيرا هدف آفرينش جهان وجود انسان و پرورش و تكامل او است. توليد و پرورش

انسان هاى خدا پرست و موحد و نيكوكار و صالح، مطلوب خداى جهان آفرين است. از ديدگاه اسلام،

وجود فرزند صالح براى پدر و مادر يك عمل صالح شمرده مى شود و در سعادت دنيا و آخرت آن ها

مؤثر است به همين جهت، معصومان توليد و تكثير نسل را از اهداف ازدواج خوانده اند. پيامبر

اكرم(ص) مى فرمايد: «چه مانع دارد كه مؤمن براى خودش همسرى برگزيند. شايد خدا فرزندى به او

عطا كند كه با گفتن لااله الاالله زمين را سنگين سازد.» در حقيقت زوج ها از طريق فرزندان خود

رشته پيوند ميان اعضاى يك نسل را به وجود مى آورند. اين امر از اهداف اساسى ازدواج است؛ وجود

فرزندان به گرمى، پويايى و صفاى كانون خانواده مى انجامد و انگيزه ادامه زندگى را در انسان تقويت

مى كند.
البته روشن است كه در پرتو ازدواج يكى از نيازها و غرايز مهم انسان (غريزه جنسى) تأمين و به

روشى درست ارضا مى شود.

در اخر با توکل و توسل به خداوند متعال همیشه در زندگی پیروز و سربلند باشید.
ب

تصویر سروناز20

ضمن تایید نظر فرد پایین که دلایل رو گفتن کاملا شاید  تجربه ناموفق داشتنن  و داشتن عشق ناکام هم میتونه خودش علتی برای این حس باشه ..کلا برخی دخترا وقتی به فرد مورد علاقشون نمیرسن یا به انتظارات عاطفیشو پاسخ درستی از سوی جنس مخالف داده نمیشه برای مدتی کوتاه یا بعضا بلند مدت  از جنس مخالف بیزار میشن ...

تصویر F.SH.68
نویسنده F.SH.68 در

دلایل  بیزاری از جنس مخالف :

مشاهده یک زندگی زناشویی ناموفق

مشکلات هورونی

داشتن خاطرات تلخ از آقایون  حتی محارم

داشتن ذهنیت نامناسب از آقایون 

ترس از مشکلات ازدواج

ترس از شکست در ازدواج

خود کم بینی/بی اعتماد به نفسی 

ترس از پذیرفته نشدن از جانب همسر یا خانواده همسر/ناراضی بودن از اندام و چهره خود

افسردگی

ترس از مسائل جنسی

خود را بی نیاز دیدن از جنس مخالف

مانع دیدن جنس مخالف برای رسیدن به خواسته های منطقی /غیر منطقی

اختلال شخصیت /اضطراب

نداشتن آمادگی برای ازدواج

آرمان گرایی /مشخص نبودن هدف زندگی

 

 

تصویر mr pajoohi
نویسنده mr pajoohi در

بهش حق می دم که بیزار باشه از جنس نر . سلام منو به ایشون برسونید

تصویر hadiis
نویسنده hadiis در

اه بدم میاد از این ادبیات ...

به خودتون که احترام بزارین لااقل ...

تصویر sareh
نویسنده sareh در

سلام خودش از شما خواسته کمکش کنید یا خودتون خودجوش میخواین کمکش کنین؟؟!!!اگه خودش از شما نخواسته بنظرم نیازی نیست تو کارش دخالت کنید بزارین خودشون هروقت خواستن برا ازدواج خودشون تصمیم میگیرن...و یا بیزاریش برطرف میشه...
موفق باشی

تصویر hadiis
نویسنده hadiis در

خب شاید دلیلی داره شما که از زندگی شخصی ش خبر ندارین! شماکه هیچ گاهی خواهر از خواهر و دوست از دوست و احساسات و عواطف و چیزایی که بهش گذشته خبر نداره شایدم کلا فقط براساس دیده ها و شنیده هاش قضاوت میکنه و حالا چند مورد ( البته چند مورد که نه خیلی مورد) دیده و دیگه رغبتی نداره ولی واقعا خیلی از دخترا هستن با وجود ضربه خوردن و آسیب دیدن باز قید همه رو نمیزنن چون امید دارن نفر بعدی بهتر باشه و میدونن همه مثل هم نیستن و حتما یکی بهتر پیدا میشه ولی مثل اینکه این خانم کلااااااا ناامید شده که البته واقعا خداییش حقم داره حالا فکر کنین حال کسی رو که ضربه خورده چه جوری دوباره اعتماد کنه :(

مشاور محترم خیلی مفصـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــل توضیح دادن ونیای به توضیحات اضافه نیست ولی به نظر من دخترا هر چقدرم بگن این حرفا رو باز خیلی خیلی خیلی زودتر از پسرا دلشون می لرزه شمام نگران نباشین نه هلش بدین به این سمت نه تایید کنین بزارین زندگیش روال عادی شو بگذرونه مطمئنا یه جاییی متوجه یه کمبودایی میشه و نظرش تغییر میکنه............

تصویر رایحه
نویسنده رایحه در

احسنت...yes

تصویر امیر 12

بشخصه خود من از آقایون وقتی یکسری از برخورد ها رو میبینم برام قابل هضم نیست و حالم بهم می خوره ..

چه برسه دیگه به یک زن ...

بهش حق میدم !!!

تصویر رایحه
نویسنده رایحه در

سلام علیکم...

 

واقعا بدون دونستن دلیلش بهش حق میدین؟؟؟

تصویر آقا حمید

گیریم طرف رو مایل به ازدواج کردی

2 روز دیگه که تو زندگیش شکست خورد میاد و نفرین و ناله ات میکنه و فحشت میده

هر وقت نیازاش بهش فشار آورد خب ازدواج میکنه دیه

اینجور آدمی به نظر من 3 الی 4 سال دیگه تازه نیازای زندگی بهش فشار میاره
 

تصویر shakib
نویسنده shakib در

سلام

از اینکه با سایت ره روان ولایت مکاتبه می کنید متشکریم.

در مورد عدم تمايل به جنس مخالف و راه حل و درمان آن قبلا بايد چند نكته مشخص شود:
1- تمايل نداشتن فرد مورد نظر به جنس مخالف با تمايل به جنس موافق همراه است يا نه؟
2- از چه زمانى اين حالت در او پديدار شده است و شرايط رشد آن چگونه بوده است؟
3- برخوردهاى او باجنس مخالف چگونه ودرچه سطحى بوده است ؟
4- مختصرى پيرامون ويژگى هاى زندگى اش و محيط تربيت شيوه معاشرت و رفتار با خويشان و

دوستانش را بنويسيد.
5- مقدارى از ويژگى هاى روحى و روانى او راتوضيح دهيد. مثلا فردى اجتماعى پرتحرك با اراده و...هستند يا داراى افسردگى كم رويى جامعه گريز گوشه گير كم اراده و... .
6-بهتر است که مشکل ایشان دقیق ریشه یابی شود که علت عدم تمایلشان به جنس مخالف در چیست؟
7-شما بهتراست از طریق کسانی که با او رابطه بهتری دارند و او از آنها حرف شنوی دارید اقدام کنید تا بهتر تاثیر کند مانند پدر یا مادر یا خواهر یا فامیلی نزدیک و...و از این طریق به علت یابی بپردازید.
8-البته با توجه به اینکه برای ازدواج دیگران اقدام می کند این خود نقطه مثبتی است و نگرانی را تا حدودی برطرف می کند.
ولى بايد متذكرشويم مشكل فرد مورد نظر به هر شکل و صورت كه باشد راه حل داشته و قابل علاج است. اميد است بتوانيم شما را در اين مسأله يارى كنيم.
تمايل به جنس مخالف اين نيز مسأله اى غريزى است مگر اينكه مانعى روانى و يا جسمى در برابر آن قرار گيرد.مثلا افرادى كه دچار اختلالات هورمونى هستند دچار چنين حالاتى شده و حتى ممكن است تمايلات جنسى متضاد داشته باشند. كه در اين صورت لازم است به پزشك متخصص غدد مراجعه كنند. علل روانى نيز در اين مسأله دخالت دارند. گاهى بنابر عللى فرد از جنس مخالف بدش مى آيد و دليل آن برخوردى است كه با زن يا مردى داشته است و موجبات تنفر او را فراهم كرده و در واقع او در برابر زن يا مرد رفتارى شرطى پيدا كرده است.(مثلا پدر ویا مادر یا از محارم خود) حدس ما آن است كه علت عدم تمايل او به جنس مخالف بيشتر جنبه روانى داشته باشد.
براى مبارزه با اين حالت  تلقين هاى مثبت بی اثر نیست. هنگام خوابيدن و مدام به او تلقین کنید که نظام طبيعت زوجيت است .
اما در زمينه ازدواج و اهميت آن گفتني است كه انسان يك سلسله نيازهاى زيستى و روانى دارد كه اگر اين نيازها تأمين نشود هم ادامه ى حيات او ممكن است دچار مشكل شود و هم در صورت زنده بودن از رشد و كمال واقعى بهره مند نخواهد شد يك دسته از اين نيازها نيازهاى زيستى هستند مانند نياز به آب، هوا، غذا و... اگر اين نيازها تأمين نشود قطعا ادامه ى زندگى براى انسان و هيچ موجود زنده ديگر امكان پذير نيست به اين نيازها، نيازهاى نخستين يا اوليه مى گويند علاوه بر

نيازهاى اوليه يك سلسله نيازهاى ديگرى انسان دارد كه بيشتر جنبه ى روانى دارند قطعا اگر اين نيازها از طريق صحيح تأمين نشود انسان به آرامش واقعى نمى رسد و اگر انسان آرامش روانى نداشته باشد نمى تواند به سوى رشد و كمال و شكوفايى گام بردارد از جمله ى اين نيازها مهرطلبى و مهرورزى نسبت به ديگران است انسان دوست دارد كه به او مهر بورزند كما اينكه دوست دارد به ديگران مهر بورزد با ديگران ارتباط و دوستى برقرار كند يكى ديگر از نيازهاى انسان نياز به يك

جفت جنسى است يعنى براى تأمين نيازهاى جنسى و غريزى خود نيز نياز به يك فردى دارد كه كفو و همتاى او باشد و در همه ى اديان الهى از جمله دين حيات بخش اسلام تأمين اين نياز در قالب ازدواج تحقق پيدا مى كند و ازدواج فوايد بسيار زيادى براى انسان دارد از جمله ى اين فوايد علاوه بر ارضاء غريزه ى جنسى، دست يابى به آرامش است و قرآن يكى از فلسفه هاى ازدواج را دست يابى به آرامش مى داند و مى فرمايد ازدواج كنيد لتسكنوا اليها سكينه و آرامش يكى از مهمترين نيازهاى بشر است و چه فلسفه اى زيباتر از اين كه خداوند اين آرامش و سكينه را در ازدواج قرار داده البته آرامش و اطمينان مراتبى دارد يك رتبه ى آن از طريق ازدواج حاصل مى شود مراتبى از آنهم از طريق عبادت و ذكر خداوند تأمين مى شود چنانچه خداوند فرمود: الا بذكر الله تطمئن القلوب ؛ آگاه باشيد كه با ياد و ذكر خدا دلها آرامش پيدا مى كند. آرامش مهمترين چيزى است كه مى تواند زمينه ساز استفاده از ساير امكانات و استعدادها را فراهم كند انسان مضطرب هرگز نمى تواند از تمام ظرفيت هاى خود استفاده كند و به تكامل برسد بنابراين حداقل چيزى كه مى تواند به عنوان فلسفه ى ازدواج باشد رسيدن به آرامش نسبى براى استفاده از ساير توانمنديهاست و بالاخره دستيابى به خود شكوفايى و كمال نهايى و اين مطلب در طول تاريخ و حيات بشر به تجربه ثابت شده است البته بشرط اينكه ازدواج با رعايت همه ى شرايط كه دين و شارع معين كرده است كه يكى از آن شرايط ازدواج با كسى كه كفو و همتاى انسان باشد يعنى از نظر اعتقادى، فكرى، اخلاقى، فرهنگى، اقتصادى، خانوادگى، سنّى و تحصيلى و قيافه ى ظاهرى نزديك به انسان باشد هر چه دو نفر از دختر

و پسر در فاكتورهاى فوق به هم نزديكتر باشند شرايط احراز كفويت بيشتر مى شود و در نتيجه شرط ازدواج واقعى و صحيح بيشتر فراهم شده و آثارى كه براى ازدواج بهتر و بيشتر تأمين مى شود.
علاوه بر آن چه گفته شد ازدواج به زندگي انسان نظام مي بخشد و روابط خانوادگي را به گونه اي تعريف مي كند كه وضعيت پسر و دختر از حالت نابساماني به وضعيت سامان دهي رو مي آورد و به تجربه ثابت شده اگر چه ازدواج را داراي مشكلات و پذيرفتن مسئوليتها مي باشد اما هر كس زودتر ازدواج كرده است به طور معمول اشتغال مسكن و وضعيت زندگي او نيز زودتر شكل گرفته است.
به طور خلاصه مي توان درباره فلسفه ازدواج و نتايج و ثمرات آن چنين اظهار داشت كه فلسفه ازدواج در سه امر خلاصه مي شود تكميل، تسكين، توليد. در اين زمينه توصيه مي شود مطلب زير را علاوه بر مطالب بالا که ذکر شد،مطالعه فرماييد و به او تذکر دهید.
مرحوم علامه محمد تقى جعفرى(ره) در جواب فيلسوف شهير اروپايى برتراند راسل كه چرا اسلام اين قدر به ازدواج بها داده و برايش قانون وضع كرده است، نوشت:
«با ازدواج مى خواهد انسان به وجود آيد، مسأله انسان مطرح است.»
بنابراين، ارضاى غريزه جنسى و تأمين نيازهاى فيزيولوژيك انسان از آثار مثبت ازدواج است؛ ولى مى توان فلسفه و حقيقت ازدواج از نظر اسلام را در سه امر جست و جو كرد: تكميل، تسكين و توليد.
1.تكميل
هيچ انسانى به تنهايى كامل نيست و پيوسته در جهت جبران كمبود خويش تلاش مى كند. جوان در

پى رسيدن به استقلال فكرى است؛ براى جبران نواقص و تأمين نيازهاى بى شمار خود به سوى

ازدواج سوق داده مى شود و با گزينش همسرى مناسب و شايسته موجبات رشد و تكامل خويش را

فراهم مى كند. مرحوم شهيد مطهرى در اين باره مى فرمايد: «تشكيل خانواده يعنى يك نوع علاقه

مند شدن به سرنوشت ديگران.... و يكى از علل اين كه در اسلام ازدواج يك امر مقدس و عبادت

تلقى شده است همين است... ازدواج اولين مرحله خروج از خود طبيعى فردى و توسعه پيدا كردن

شخصيت انسان است... پختگى اى كه در پرتو ازدواج و تشكيل خانواده ايجاد مى شود، در هيچ جاى

ديگر نمى توان به آن رسيد. و آن را فقط در ازدواج و تشكيل خانواده بايد بدست آورد.» (تعليم و تربيت

در اسلام، شهيد مطهرى. ص 252)
شخصيت انسان پس از ازدواج به يك شخصيت اجتماعى تبديل مى شود؛ زيرا در پرتو ازدواج و زندگى

مشترك خود را شديداً مسؤول حفظ همسر و تأمين وسائل زندگى و تربيت فرزندان آينده تلقى مى

كند و تمام هوش، ابتكار و استعدادهاى خود را به كار مى گيرد؛ به عبارت ديگر، احساس مسؤوليت

اجتماعى در او شكل مى گيرد و بسيارى از شايستگى ها و توانمندى هاى نهفته در درونش را

شكوفا مى سازد.
بنابراين، مى توان ازدواج را مايه رشد و كمال يافتن انسان دانست. در واقع خداوند انسان را به گونه

اى آفريده كه بدون جنس مخالف ناقص است و با جنس مخالف كامل مى شود. مرد به زن نيازمند

است و زن به مرد. هر كدام از دو جنس از نظر روحى و جسمى به هم وابسته اند و با قرار گرفتن در

كنار هم يكديگر را تكميل مى كنند.
2. تسكين
مهم ترين نيازى كه بر اثر ازدواج تأمين مى شود، نياز به آرامش و احساس امنيت و آسودگى است

اين نياز كه در سرشت آدمى ريشه دارد، چنان مهم است كه خداوند در بيان فلسفه ازدواج مى

فرمايد: «از آيات و نشانه هاى خداوند اين است كه براى شما از جنس خودتان همسرانى قرار داديم

تا در كنار آنان آ رامش يابيد.» (سوره روم (30): آيه 21)
بنابراين، همسر موجب آرامش و امنيت خاطر و محيط خانه وسيله آرامش روحى زن و مرد قرار داده

شده است. در اوايل جوانى احساس تنهايى، بيهودگى و نداشتن پناهگاه انسان را فرا مى گيرد.

ازدواج و قرار گرفتن در كنار همسرى شايسته و دلسوز اين احساس را از بين مى برد و او را به

آرامش روحى مى رساند. اين احساس آرامش به ثبات فكرى و روحى، وقار، احساس ارزشمند بودن

و لذت مى انجامد. در واقع دست آفرينش نوعى كشش درونى ميان زن و مرد به وديعت نهاده تا هر

كدام در سنين خاص خواهان يكديگر شوند و اضطراب وپريشانى شان از طريق ازدواج به سكونت و

آرامش تبديل گردد. دانشمندان علوم تجربى و انسانى نيز ارضاى صحيح و به موقع غريزه جنسى و

ترشح معتدل غدد جنسى را براى سلامت جسم و روان آدمى لازم دانسته، عدم آن را سبب پاره اى

از بيمارى هاى روانى و گاه جسمانى شمرده اند.
3. توليد
يكى از ثمرات بزرگ ازدواج وجود فرزند و بقاى نسل آدمى است. توليد و تكثير نسل را نبايد كوچك و

بى اهميت شمرد؛ زيرا هدف آفرينش جهان وجود انسان و پرورش و تكامل او است. توليد و پرورش

انسان هاى خدا پرست و موحد و نيكوكار و صالح، مطلوب خداى جهان آفرين است. از ديدگاه اسلام،

وجود فرزند صالح براى پدر و مادر يك عمل صالح شمرده مى شود و در سعادت دنيا و آخرت آن ها

مؤثر است به همين جهت، معصومان توليد و تكثير نسل را از اهداف ازدواج خوانده اند. پيامبر

اكرم(ص) مى فرمايد: «چه مانع دارد كه مؤمن براى خودش همسرى برگزيند. شايد خدا فرزندى به او

عطا كند كه با گفتن لااله الاالله زمين را سنگين سازد.» در حقيقت زوج ها از طريق فرزندان خود

رشته پيوند ميان اعضاى يك نسل را به وجود مى آورند. اين امر از اهداف اساسى ازدواج است؛ وجود

فرزندان به گرمى، پويايى و صفاى كانون خانواده مى انجامد و انگيزه ادامه زندگى را در انسان تقويت

مى كند.
البته روشن است كه در پرتو ازدواج يكى از نيازها و غرايز مهم انسان (غريزه جنسى) تأمين و به

روشى درست ارضا مى شود.

در اخر با توکل و توسل به خداوند متعال همیشه در زندگی پیروز و سربلند باشید.
با تأمين اين نياز جسمانى، فرد از نظر روانى، ذهنى و اخلاقى به آرامش مى رسد و مسير بسيارى

از انحرافات جنسى و اخلاقى و اجتماعى بسته مى شود و زمينه را براي خوشبختي يك جوان فراهم

مي كند.

  

تصویر karbalanajaf

باعرض سلام و ادب

وقتتون بخیر

یک دنیا ممنون و سپاسگزار

نه ایشون خیلی آدم مومن و باشخصیتی هست. و این گریز از آقایون رو مثل اینکه از زمان بچگی داشتند

و بخاطر اینکه با آقاین در تماس نباشه جاضر نیستن که سرکار هم برن

و خیلی آدم شاد و با مسطولیتی هستن

وقتی که بهشون میگیم که با ازدواج دین آدم کامل می شه بهونه میارن که کارای دیگه رو درست انجام بدم این مورد پیش کش.

یا میگن من زیر بار مسئولیت نمی رم.

و از لحاظ روانی هم گوچکترین مشکلی ندارن

بازهم ممنون و سپاسگزار بابت مطالب مفیدتون

یاعلی مدد   التماس دعا

باتشکرفراوان

تصویر karbalanajaf

سلام مجدد

ضمنا میگن که من به زندگی دیگران کاری ندارم من باید به خودم نگاه کنم.

باتشکرفراوان