تجزیه ایه انا لله

14:15 - 1399/11/07

با سلام.

در ترجمه ی ایه انا للله و انا الیه راجعون گفته شده ما از خداییم وبسوی او باز میگردیم.

سوال اینه( از)خداییم از کدوم قسمت ایه ترجمه شده.ما من الله که نداریم.للله داریم.ل هم به معنی از نیست

-------------------------------------

کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/157894

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 1 =
*****
تصویر "نمی دانم" چون سقراط
نویسنده "نمی دانم" چون سقراط در

پاسخ سوال : "اینکه در قران اومده الی المرافق و اهل سنت هم طبق قران عمل میکنند.ولی ما بر خلاف قران اما طبق سنت عمل میکنیم؟"

ج) ببینید دوست عزیز، ما شیعیان هم بر اساس قرآن عمل می کنیم ولی قرآن را از اهل بیت (ع) منفک و جدا نمی دانیم. (رجوع به حدیث ثقلین)

نکته دوم اینکه اهل بیت ع هم چیزی بر خلاف قرآن نمی گویند. این اختلاف برداشت، اختلاف نحوی هست که مربوط به قواعد نحوی ادبیات عرب است که واضع علم نحو هم یک انسان عادی بوده نه خدا و پیامبر ص. (اَبو الاَسْوَدِ دَؤَلی، شاعر و تابعی مشهور است که بیشتر، از او به عنوان صحابی امام علی (ع) و واضع علم نحو نام برده می‌شود).
در صرف هم بسیاری از صیغه ها سماعی (شنیداری) است. یعنی اصلا وزن و فرمول خاصی نداره. عرب حرف زده و مطابق نحوه تکلم عرب کتابت کرده اند.

بنابراین این چنین نیست که اهل سنت که (الی) را به معنای (بسوی) و انتهای غایت میگیرند مطابق قرآن عمل می کنند و ما که (الی) را به معنای (تا) یا (مع) میگیریم برخلاف قرآن عمل می کنیم. 
اتفاقا ما درست عمل می کنیم چون اولین معلم قران شخص عزیز پیامبر ص است.

مگه ایه ای در قران وارد شده که بگوید نماز صبح را چگونه بخوان؟ یا مثلا در قران احکام شکیات و ... امده؟ خیر! ما از (اقیموا الصلاه) چگونه میخواستیم تعداد رکعات نماز را استخراج کنیم؟ مگر غیر از این بود که پیامبری که ابلاغ کننده وحی بود و وظیفه مرجعیت علمی داشت باید به ما اموزش میداد؟؟؟؟؟!!!!! 
روش وضو گرفتن هم همینطور است. کاربردی است. باید معلم قران اموزش میداد.

من روایتی را برای شما نقل می کنم. سعی میکنم خلاصه بگویم، اگه بتونم البته(خخخ). 
روایت هست که از زهد و علم مردی پیش امام صادق ع تعریف بسیاری کردند. تا انجا که امام مشتاق دیدار ایشان گشت و دست بر اتفاق ایشان را در بازار ملاقات کرد، در حالیکه عده زیادی اطراف او را گرفته بودند و او حکم شرعی میگفت و ... . امام با ایشان پس از رفع و رجوع مردم، تا مسیری همراه می شود، می بیند که سر میوه فروشی را گرم کرد و دو انار دزدید. همینطور به نانوایی میرود و دونان هم میدزد. و سپس وارد خرابه ای میشود و ان دو نان را به دو بچه فقیر و دو انار را هم به دو بچه یتیم می دهد. امام جلو میرود میپرسد انهمه زهد و تقوا و علم و ان دزدیها و این انفاقها... تو را چه می شود؟ ان شخص به امام میگوید تو نواده پیامبری و قران نمی دانی؟ مگر نخوانده ای که خدا در قران فرموده : مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاء بِالسَّیِّئَةِ فَلاَ یُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ. هر کس کار نیکى بجا آورد، ده برابر آن پاداش دارد، و هر کس کار بدى انجام دهد، جز به مانند آن، کیفر نخواهد دید؛ و ستمى بر آنها نخواهد شد.

هر آنکس که بنمود کار نکو    
همه ده برابر شود اجر او
کسی کاو کند زشت کاری روا    
به قدر همان کار بیند جزا

ان مرد، دو، دوتا چهارتایی می کند و می گوید من دو انار دزدیم 2×1=2 و دو نان دزدیم 2×1=2 و 2+2=4 سپس همه انها را بخشیدم 4×10=40... من 40 حسنه دارم. و گناهانم کسر شده.

امام به او می فرماید: بنده خدا، ان موقع شما 40 حسنه برایت ثبت می شد که ان انار و نان مال خودت بود. نه اینکه دزدی کنی (غصب) و بعد هم بدون اجازه صاحب ان ، مال غصبی را ببخشی (بخشش در اینجا یعنی تصرف در مال غیر) لذا شما اینجوری برات محاسبه شده : دو انار دزدیدی  2×1=2 و دو نان دزدیدی 2×1=2 و 2+2=4 سپس بخاطر تصرف در مال غیر هم دوباره  2×1=2 و 2×1=2 و 2+2=4 و 4+4=8.... تو 8 گناه کرده ای و ثوابی هم نبرده ای.

دوست بزرگوار، تفسیر قران بدون اهل بیت ع ، مصداق تفسیر برأی است و افتادن در وادی ضلالت.

لذا شما هرگز گمان مبر که ما که به سیره، عمل می کنیم بر خلاف قران کاری را انجام میدهیم. از ان گذشته به دلایلی همچون سنت، عقل، اجماع و عرف اثبات می شود، کیفیت شستن دستان در وضو از آرنج ها به سمت انگشتان است.

_________

اینها هم توضیح اضافه هست اگه طبعتون میکشه بخوانید.
مساله ما در حد (ید) است. بسیاری از عالمان نحو، لفظ «اِلی» ر ا به معنای «مع» گرفته و شستن خودِ مرفق (ارنج) را نیز واجب دانسته اند و بیان «اِلی المرافق» بدین خاطر است که حدّ «یَد» محدود گردیده و گرنه لازم می شد تمام دست شسته شود.

مثلا امام خمینی ره در مساله 243 توضیح المسائلشون میگند که دستها را باید از مرفق به طرف سرانگشتان بشویید.(از مرفق)

بعد در مساله 246 میفرمایند: برای انکه یقین کنید ارنج را کاملا شسته اید، باید مقداری بالاتر از ارنج را هم بشویید. 

ولی در رابطه با اینکه دستها از بالا به پایین باید شسته شوند، بین علمای ما اجماعی است و محل اتفاق.

و از طرفی ما مکلفیم؛ و بر مکلف واجب است در اینگونه موارد (فروع دین) بر اساس رساله مرجع تقلیدش عمل کند؛ نه براساس برداشتش از قران یا حتی حدیث (چه بسا ما دریافت صحیحی از قرآن نکنیم و حدیث شناس هم نیستیم)

موفق باشی دوست من

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

ممنونم که مفصل پاسخ دادید.اما مگه ما در روایت نداریم که اگه روایتی خلاف قران بود فضربوه علی الجدار....

مگه اصل ظواهر قران نیست؟! 

مگه معیار تفسیر ادبیات در قران همین نحویون نیستن.

با این توضیح اتفاقا بنده خیلی سست شدم نسبت به عقاید شیعه.

میفرمایید پیامبر ص قران ناطق بودن یا شارع بودن.خب مگه اهل سنت از پیامبر تبعیت نمیکنند.

اگه به این باشه که ما روایات رو بگیریم و بگیم خب قران متشکل از ادبیاتیه که یعده قرار دادی وضع کردن و قابل اعتماد نیست که ما خیلی به مشکل میخوریم.هر کس یه روایت پیدا میکنه سندش رو هم جور میکنه و ادعایی میکنه.(نفرمایید نمیشه سند جور کرد.منظورم اینه خب در تشخیص روایات صحیح و غیر صحیح ما کلی اختلاف بین علما داریم.یه روایت رو یه مجتهد صحیح میدونه یکی دیگه صحیح نمیدونه.و نتیجه میشه همین اش شعله قلم کار که هر کس یه قرائتی میکنه یا یه اجتهادی میکنه دیگری رو هم تکفیر میکنه.)فکر نمیکنید اهل سنت منطقی تر دارن برخورد میکنند.دو ملیارد مسلمان یک جور عمل میکنند ما چهارصد ملیون شیعه در هر عصری ده تا مرجع تقلیدمون هر کدوم یه فتوا میده بعد خودشونم میگن طوری نیست شما به ینفر تقلید ببندید و...

این اشکال حقیقتا به روش شیعه وارده.مگه اینکه حضرت عالی جواب قانع کننده ای داشته باشید

با تشکر

تصویر "نمی دانم" چون سقراط
نویسنده "نمی دانم" چون سقراط در

جناب؛ انچه که فرمودید (فضربوه علی الجدار) چون من علم درایه و رجال نمی دانم؛ در همین حد میتوانم خدمت شما عرض کنم که در چنین مثالی مصداق پیدا می کند:

روزی یکی از حاکمان که گنجینه های بزرگ طلا فراهم کرده بود، از کعب الاحبار (جاعل حدیث) پرسید: " اگر کسی زکات واجب طلا و نقره خود را داده باشد؛ ایا واجب است کار دیگری هم انجام دهد؟ گفت : اگر تک تک اجرهای خانه اش هم از طلا و نقره باشد ؛ هیچ چیز دیگری بر او واجب نیست".

خب بله ؛ این رو را با آیه شریفه : (وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ _ و کسانی که طلا و نقره را گنجینه و ذخیره می‌کنند و در راه خدا انفاق نمی‌کنند آنها را به عذابی دردناک بشارت ده.) مطابقت می دهیم. متوجه میشویم که ان حدیث، ساختگی است ؛ بله اینجا درست میفرمایید؛ فضربوه علی الجدار

نه در ایه وضو و (الی) در مرافق؛ که برخی در دروس خارج از فقه شان میفرمایند: حروف در بلاغت و ادب عربی فقط وضع شده است برای ایجاد ربط بین کلمات. حرف معنای دیگری ندارد نه انتفاع و نه ضرر و نه ابتداء و نه انتهاء. به هیچ کدام حرف دلالت نمی کند.

مساله بعدی شما بحث از حجيت ظواهر آيات است که بله، اگر ظواهر آيات حجت نباشد، نظر به اينكه نصوص بسياركم است، از آيات به عنوان دليل اصلي احكام چيزي باقي نمي ماند تا دراستنباط احكام شرعي بدان استناد شود.

اما حجيت ظواهر آيات قرآن مجيد همچون ظواهر سنت وساير امارات ظني به دليل معتبر قطعي نيازمند است تا با ترتيب صغري و كبراي منطقي بتوانيم به مطلوب قطعي دست يابيم. به عبارت ديگر ظواهر آيات دليل ظني است و دليل ظني مادامي كه مستند به دليل قطعي نباشد، حجت نيست. لذا بايد دليل قطعي بر حجيت ان وجود داشته باشد تا استناد به ظواهر آيات، صحيح باشد. مهمترين دليل بر حجيت ظواهر، سيره عقلاست.

مساله بعدی شما اینست که گویی ملاک صحت را جمعیت می دانید. هیچ دلیل عقلی بر این نیست، برادرم

.....

مطلب اخر اینکه بزرگوار نمی دانم حس من درست هست یا نه!!! من در کلام اخیر شما نوعی خشم می بینم.

چرا عصبانی میشوی برادرم؟ من اینجا کسی نیستم. تا انجا که می دانم آقای فرضی پوریان به اینگونه سوالات پاسخ می دهند. اگر فکر میکنید با کلام من قانع نمیشید یا پناه بر خدا شما را در عقیده سست میکنم، ملتمسانه از شما بزرگوار خواهش میکنم درخواست استیناف (تجدید رسیدگی) دهید؛ برادرم.

من اینجا صرفا تا استاد فرضی پوریان سرشان خلوت شود، به رسم یک همکلاسی با شما مباحثه کردم.

ان شاء الله مؤید باشید. ببخشید که وقت شما را گرفتم.

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

فکر کنم اونجا که نوشتم در روش شیعه هر کس یه فتوایی میده و به مردم میگه طوری نیست هر کی به مرجع تقلید خودش مراجعه کنه درسته شما مطلب رو با خشم برداشت کردی.

خب البته خشم هست کلی نه به شما.منظورم به روشیه که حوزه ها در سالهای قبل جا انداختنش.من ابدا نسبت به کسی که لطف کرده و پاسخی داده خشمی ندارم .

اما قبول دارید که جای بحث داره موضوع.اینکه نوشتم سنی ها با دوملیارد جمعیت به رای واحد عمل میکنند منظورم این نبود که اونا چون زیادن درست میگن.عرضم اینه با اینکه چند برابر ما جمعیت دارن ولی روش کارشون جوریه که تونستن به یک توافق برسن و مثلا در نمازهاشون تقریبا یک جور هستند.

اما شیعه که یک پنجم اونهاست و خیلی راحتتر باید به نتیجه برسن چون قائدتا اختلاف کمتری باید باشه دیگه.اما در عین حال در هر مقطع یعنی در هر نسل چندین رساله چاپ میشه که هر کس فتوای خودش رو میده 

این ماجرا نمیتونه درست باشه.یعنی یجای کار مشکل داره.بله ما تکلیفی نخواهیم داشت و همون حرفها که زده میشه هم درسته اما ایا نداشتن انسجام یک ضعف هست یا خیر.

ایا اصلا لازمه هر نسل چند مرجع تقلید داشته باشه..مثلا اشکالش چیه همه به فتوای علمای قبلی عمل کنند .و فقط در علوم روز به اجتهاد نیاز باشه 

من مجددا عذر خواهی میکنم .بخاطر لحن تندم.ولی ابدا قصد جسارت یا خشم بر شما نیست

تصویر "نمی دانم" چون سقراط
نویسنده "نمی دانم" چون سقراط در

خواهش میکنم آقا. بر شما بهیچ وجه حرجی نیست.

طلاب بین خود مثلی دارند ؛ می گویند:

 ... علیکم بالمتون لا بالحواشی

شما سوال ساده ای پرسیدید و من آن را بسط دادم، رسیدیم به آنجا که شما فرمودید : " با این توضیح بنده خیلی سست شدم نسبت به عقاید شیعه"

و مرا بیم آن آمد که توضیحات ناکافی و ناقص و زبان الکن حقیر به چنین نتیجه ای منتهی شده! 

لذا برادرم خواهشا سوالتتان را در یک صفحه مجزا درج نمایید و از اهل فن جواب بگیرید.

برای شما و خودم از خداوند حکیم ملتمسانه تقاضای حکمت میکنم که در بتوانیم در شرایط دشوار و پیچیده دنیای امروز حق را از باطل تمییز دهیم . امین

تصویر مهدی حیدری
نویسنده مهدی حیدری در

با تشکر .

واقعا خشم در جملاتم بود .؟! باعث شرمندگیه..نه ابدا  چنین قصدی نداشتم 

باید ببخشید اگه در جمله بندی دقت نکردم.

واقعا شرمنده شدم

تصویر "نمی دانم" چون سقراط
نویسنده "نمی دانم" چون سقراط در

انَّ : یعنی بدرستیکه ؛ از حروف مشبهه بالفعل 

ا : در واقع (نا) بوده: یعنی ما ؛ اسم ان و محلا منصوب (ضمیر متصل منصوبی)

لله : ل: یعنی از آنِ ؛ حرف جر.(حرف جر (ل) در عربی معانی متعدد داره : برای ؛ از آنِ؛ مال؛ داشتن؛....)

الله : یعنی خدا ؛ مجرور به حرف جر. (لله) با هم میشه جارو مجرور و خبر انّ محلا مرفوع

انا : کمامر (یعنی مثل انچه که نوشتم، ترجمه و ترکیب میشه)

الیه: یعنی بسوی او ؛ جارو مجرور محلا (الی + ه ضمیر متصل مجروری)

راجعون: یعنی برگشت کننده ایم . خبر ان و اسم فاعل و مرفوع به اعراب فرعی با (واو)

 ایه هم معروفه به ایه استرجاع معنیش میشه : بدرستیکه (همانا) ما از خداییم و بسوی او برگشت کننده ایم. (بازمیگردیم).

(ل) اینجا معنای از آنِ میده. شما فرض کن معنی برای بده. باز هم خیلی فرقی نمیکنه. شما چه بگی این (مثلا) کیف مالِ منه چه بگی از آنِ منه چه بگی برای منه ؛ فرقی نمی کنه. مثلا در تهران معمولا واژه مصطلح (برای) هست. مثلا ما از هم میپرسیم برای کدوم شهری؟ در جنوب مردم میگن مال کدوم شهری؟ از آن هم مثل منی که تو حال و هوای شعرم بکار میبرم.خخخخ

مثلا در عربی وقتی میگیم (لی کتاب) که ترجمه نمیکنیم (برای من کتابی هست) گرچه ترجمه غلطی هم نیست. ولی اگر ترجمه کنیم (کتابی دارم) بهتر هست. اینم مثل همونه.

یا علی

تصویر sed313
نویسنده sed313 در

با سلام.
نظرتون بسیار عالی و جالب بود. آفرین بر شما

تصویر "نمی دانم" چون سقراط
نویسنده "نمی دانم" چون سقراط در

هرجا سخن از اولاً و ثانیاً آنجا آمد

ارزنده نکاتیست که از سِد عددِ 313 آمد.

 

ممنونم از لطفتون. موفق باشید.

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

سلام. 

بسیار عالی . خانوم نمی دانم چون سقراط همیشه دقیق جواب میدین سوال کاربرا رو. ان شالله موفق باشین

تصویر "نمی دانم" چون سقراط
نویسنده "نمی دانم" چون سقراط در

ناشناسا،

ما از این دقت فقط در درس بهره برده ایم

ور نه در این زندگانی بی خیالی بهتر است.

خخخخخخ

عزیزم وقتی پست رو ارسال کردم مثال برای (از آنِ) یادم آمد.

مثلا بختیاریها وقتی بهم میرسند از هم میپرسند: ز چه کسی؟ (ز یعنی از ) یعنی از آنِ کدام طائفه ای؟ اونم چه بگیم مال کدام طائفه ای؟ چه بگیم برای کدام طایفه ای؟ چه بگیم از کدام طائفه ای؟ یکی هست. مفهومش یکیه.

البته در ترجمه مهارت در "برگردانی" (conversion) اهمیت داره و ترجمه خودش به تنهایی هنر و علم هست. و باید مترجم خوش ذوق باشه و به سیاق عبارت توجه کنه و توانمندی مترجم در شناخت ویژگیهای زبان مبدأ و مقصد خیلی مؤثر هست.

 

بهرحال عزیزم از نظر لطفتون ممنونم. 

تصویر مهدی حیدری
نویسنده مهدی حیدری در

ممنون از پاسخهای جامعی که دادید.

پس یعنی فقط من اشتباه برداشت میکردم!؟.چون (از خداییم)رو از طرف خداییم ترجمه میکردم.میگن در وضو دستها رو از ارنج بشورید.یا از تهران تا اصفهان.از دیروز تا الان..و....یعنی( از )ناخوداگاه برای من معنای زمانی و مکانی ترجمه میشه.

گرچه شنیدم میگن مثلا این ماشین از منه.یعنی برای منه ولی به نظر میرسه این معنای مجازی و ثانویه برای (از ) باشه.

ضمن اینکه شما معتقدید هر کس این ترجمه رو میشنوه معنای مالکیت خدا در ایه براش تداعی میشه؟!

یعنی انا لله رو مثل لله ملک ..یا  الحمد لله یا مساجد لله و...ترجمه میکنه.

یعنی ترجمه ی تداعی شده در ذهن اینه.

ما برای خدا هستیم و به سوی او باز میگردیم.

تصور من اینه اگه در عرف فارسی زبانها از مردم سوال بشه ایا میدونستی معنی ایه اینه که( ما برای خدا هستیم) تعجب بکنند

تصویر "نمی دانم" چون سقراط
نویسنده "نمی دانم" چون سقراط در

در رابطه با ایه وضو آقای قرائتی در تفسیر نور میفرمایند: قید (الی المرافق) برای بیان محدوده شستن است، نه جهت شستن. از انجا که کلمه (ید) در عربی ، هم به دست، از انگشتان تا مچ و هم به دست ، از انگشتان تا ارنج و هم به دست؛ از انگشتان تا کتف اطلاق میشود ؛ این ایه میفرماید: در وضو دست تا ارنج را بشویید؛ نه کمتر نه بیشتر

شیخ طوسی هم در تفسیر التبیان میگه (الی) به معنی (مع) است که تقریبا همین معنا رو میشه ازش برداشت کرد که آقای قرائتی گفته با جزئیات بیشتر.

(مع) یعنی (با، همراه)

تصویر "نمی دانم" چون سقراط
نویسنده "نمی دانم" چون سقراط در

آیه شریفه وضو می‌فرماید: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَیدِیكُمْ إِلَی الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَی الْكَعْبَینِ. ای كسانی كه ایمان آورده‌اید چون به قصد نماز برخیزید صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید و سر و پاهای تان را تا برآمدگی روی آن مسح كنید.» 

اینجا حرف جر (الی) در (الی المرافق) و (الی الکعبین) معنی (تا) میده.

حرف جر (الی) در عربی معنی (به ، بسوی، تا ..) میده
مثلا ما وقتی میگیم: کانت الوالدهُ تعملُ فی البیتِ مِن الصباح الی اللیلِ : معنیش میشه مادر در خانه از صبح تا شب کار میکرد.
اینجا نمیگیم (بسوی شب) گرچه معنای غالبی (الی) بسوی هست.

اهل سنت (الی) را همان (بسوی) ترجمه می کنند و برای همین شیوه وضویشان با ما فرق داره.

اگر دقت کنید در ترجمه (الی الصلاه) را (به سوی نماز) ترجمه کردیم. (به قصد، همان بسوی است)

ما شیعیان در وضو بنابر سنت پیامبر عمل می کنیم. یعنی همانطوریکه سیره عملی پیامبر بود. در واقع به زبان ساده میگیم چون پیامبر اینجوری وضو میگرفت ما هم همانجوری وضو میگیریم.

در رابطه با حرف جر (ل) که فرمودید، بنده عرض کردم خدمتتون،  "برگردانی" و توانایی مترجم در شناخت زبان مبدا و مقصد در درجه اول اهمیته.

مثلا وقتی میگیم "له ما فی السماوات و ما فی الارض" ترجمه میکنیم : انچه در اسمان و زمین است، از آنِ خداست.

یا وقتی میگیم" لکم دینکم ولی دین" ترجمه می کنیم: دین شما از آنِ خودتان و دین من از آنِ خودم.

یا "الحمد لله رب العالمین" ترجمه می کنیم : ستایش از آنِ (متعلق به) خداوند پروردگار جهانیان است.

منتها من عرض کردم که شما اگه (ل) را (برای) یا (مال) هم در مثالی که فرمودید ترجمه کنید رساننده مفهوم هست و خیلی فرقی در برداشت مفهوم نداره.

ولی یکجا هم (ل) دقیقا یکی از معانی رو فقط میده . مثلا وقتی میگیم : لماذا ذهبتَ؟ برای چه رفتی؟ (خب اینجا (ل) فقط (برای) ترجمه میشه)

شما اونجا اگه ترجمه کنی : انچه در اسمان و زمین است، برای خداست ؛ رساننده مفهوم هست. ولی اینجا نمیتوانی بگی (مالِ چه رفتی؟) یا اگر بگی (ازآنِ چه رفتی؟ ) متداول نیست. 

اون معنای (از) که فرمودید معادل عربیش میشه (مِن) و (عَن)

 

دوست عزیز بنده کتاب مبادی 4 در دسترسم نیست و الا شاید میتونستم بهتر توضیح بدم.

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

سلام و تشکر مجدد

خیلی ممنون.کامل و گویا.کاملا هم قانع شدم

فقط یه مطلب فرمودید متوجه نشدم.اینکه در قران اومده الی المرافق و اهل سنت هم طبق قران عمل میکنند.ولی ما بر خلاف قران اما طبق سنت عمل میکنیم؟!

درست متوجه شدم؟

تصویر " نمی دانم " چون سقراط
نویسنده " نمی دانم " چو... در

جواب سوالتان را بالا دادم. اولین پیام