تعیین ملاک سیاسی برای ازدواج

10:40 - 1400/09/16

سلام و عرض ادب
بنده پسری ۲۳ ساله ام که تصمیم به ازدواج گرفتم
برای انتخاب و تعیین ملاک های مورد نظرم مشکل دارم،چون در بعضی از موارد هنوز خودم به نتیجه دقیقی نرسیدم،مثلا در زمینه سیاسی بدلیل اطلاعات کمم هنوز با خودم کنار نیومدم پس در نتیجه نمیتونم برای همسر آینده ام ملاکی در زمینه سیاسی تعیین کنم.
بفرمایید با این خال اصلا به ازدواج فکر کنم و خواستگاری برم؟
بفرمایید چطور میتونم در بعضی زمینه ها که نیاز به مطالعات زیادی داره تا به نتیجه برسم،برای خودم ملاک قرار بدم؟

----------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum  
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/193044

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 6 =
*****
تصویر maleki
نویسنده maleki در

با سلام خدمت شما کاربر گرامی:

از اینکه برای ازدواج و انتخابتون اینقدر حساس هستید و دقت دارید جای تقدیر و تشکر داره. و چه خوبه برای اینکه در این امر موفقیت هایی را به دست بیارید به مشورت پرداخته و اطلاعاتتون را در این زمینه می خواهید زیاد کنید.

در بحث ملاک ها و معیارها و هماهنگی و تفاهم و نزدیک بودن واونها با طرف مقابل، مسائل سیاسی و رویکردهای اون هم مهمه البته اگر در دو طرف به عنوان یک اعتقاد و باور ارزش نهادینه شده باشه.

ما در مباحث سیاسی یه اصل داریم یه فرع:

شما باید ببینید کدوم از این ها برای شما خط قرمز محسوب شده و نمی تونید از اونها کم کرده یا چشم پوشی داشته باشید.

مثلا:

شخصی در رویکرد سیاسی خودش مساله ی ولایت فقیه را خط قرمزش می دونه و حاضر نیست به هیچ عنوان از هیچ شخصی پالس مخالفت و منفی و یا بدگویی دریافت کنه و سریع واکنش نشون میده و در مقام دفاع بر میاد. به محض اینکه کسی را ببینه در این وادی داره خرابکاری می کنه نمی تونه تحمل کنه.

خب مسلما اگر طرف مقابلش که همسرش باشه بخواد با این رویکرد متقابل و نقطه ی روبرو باشه یعنی عملا وارد یه فضای تنش زا شده اند مگه اینکه یکی از دوطرف در این باور کوتاه بیان. حالا شما فرض کنید شما از یه ارزشی مثل ولایت فقیه با جان و دل دارید دفاع می کنید چون یه باور هست براتون و طرف مقابلتون به شدت مخالف و باورش در مقابل شماست، به محض اینکه کوچکترین انتقادی بشه از طرف ایشون شما در مقام دفاع و کوچکترین تعریف و تمجیدی از طرف شما بشه ایشون سعی کنه زیر سوال ببره، چه فاجعه ای رخ میده.

بقیه ی مسائل هم به این شکل هست یعنی شما باید ببینید روی یک مساله ای چقدر حساسیت دارید و در باور اعتقادتون جایگاهش را پیدا کنید. بعد که خوب خودتون را نسبت به رفتارهای متفاوت شناختید حالا بیایید این مسائل را در طرف مقابلتون جستجو کنید و در نهایت تطبیق بدید.

پیشنهاد ما اینه که واقع بینانه نسبت به همه ملاک ها و معیارهایی که لیست می کنید وارد عمل بشید و از افراط و تفریط در موضوعات مختلف به شدت بپرهیزید. سخت گیری در هر امری باعث میشه از واقع بینی و واقع گرایی دور شده، خود و دیگران را به زحمت بندازیم.

لزومی هم نداره بخواهید به صورت دیکته ای از طرف دیگران و یا با مطالعات فصلی و گذرا به یه سری اطلاعات دست پیدا کنید و سراسمیه اونا را برای خودتون ملاک قرار بدید و برید جلو، بذارید همه چیز در اینگونه موارد عادی و به وصورت طبیعی راه پیدا کنه و در بعضی موارد مثل مباحث سیاسی داشتن یه سری اطلاعات که بتونید حق و باطل را در فتنه ها تشخیص بدید کافیه.

تخصصی کار کردن در هر زمینه ای ممکنه مطلوب باشه ولی لازم نیست. مثلا برای یه زندگی عادی و معمولی داشتن سواد سیاسی بالا لازم نیست بلکه داشتن مهارت های مرتبط با همسرداری و فرزند پروری از اولویت بیشتری برخورداره.

گاهی هم پرداختن به موارد و مطالب غیر ضروری ممکنه ما را از اصول زندگی غافل و عقب بندازه.

موفق باشید.

تصویر maleki
نویسنده maleki در

در حال پاسخگویی...

تصویر رضا...
نویسنده رضا... در

سلام

بزرگوار شما سیاست رو برای چی به ازدواج ربط میدی.

اولا هر کس باورهای خودش رو داره و الزاما قرار نیست هر دو مثل هم فکر کنید.یعنی اصلا چنین حالتی قابل تصور نیست که دو نفر پیدا بشن که در همه چیز مثل هم فکر کنند.لذا چه در سیاست چه در سایر مسائل نگران نباش که خط فکریت رو پیدا کردی یا نه.اصلا این زاویه دید درست نیست.انسان تا لحظه ی مرگش افکارش تغییر میکنه.هیچ وقت نمیشه که شما بگی من از حالا خط فکریم روشن و مشخص شده.

چیزی که برای ازدواج لازمه امادگی داشته باشی داشتن درک درستی از ازدواجه.که دقیقا میخوای چیکار کنی.به اون دختر که قراره زنت بشه چه نگاهی داری و چه حقوقی براش قائلی و ....

در ازدواج گاهی وقتها چهال سالگی هم زوده و گاهی در هجده سالگی مرد امادگی ازدواج رو داره.پختگی و دید درست به زندگی خیلی مهمه.

زن الزاما قرار نیست مثل شوهرش فکر کنه اما بمرور زمان و ثابت شدن مردانگی مرد برای زن خود بخود زن هم مثل شوهرش فکر میکنه و این یکی از معجزات افرینشه.که برای تربیت فرزند هر کس ساز خودش رو نزنه.و اگه این اتفاق در یک زندگی مشترک نیافته معلوم میشه در مرد کاستی هایی بوده که زن نتونسته خودش رو مجاب کنه که مثل شوهرش فکر کنه.که باز موضوع چجوری فکر کردن مرد نیست بلکه شخصیت مرد مهمه که بتونه روی زن تاثیر گذار باشه.

اما در مجموع هنوز لازم نیست وارد این جزییات بشید.شما همینکه باور داشته باشی قراره دو نفر با سلایق مختلف با هم زندگی کنند و حقوق طرف مقابلت رو به رسمیت بشناسی کافیه.

اونم یک انسانه مثل خود مرد.هر چی که مرد دوست داره داشته باشه زن هم دوست داره در زندگی اونا رو داشته باشه با تفاوت مختصر.

مثل اینکه اگر چه ایروزها بعضی از خانمها ادعای استقلال میکنند و دوست دارن از لحاظ مالی وابسته نباشن اما این ادعا بر خلاف طبیعته زنه و بمرور کم رنگ میشه.یعنی زن به طور طبیعی گرایش داره به اینکه به مردی وابسته بشه.خصوصا از جهت امنیت .بعد مالی و ....

بنابر این مرد هم باید این روحیه رو داشته باشه که بتونه این انتظار زن رو تامین کنه .که این وسط گاهی یمقدار سوئتفاهم پیش میاد چون مرد فکر میکنه منظور از حمایت زن اینه که باید زن همه جا از مرد اجازه بگیره مثل مرد فکر کنه و کلا طرف رو فلج میخواد بکنه که ثابت کنه مرده.اما اگه درست اجرا بشه و تعادل ایجاد بشه مرد بطور طبیعی این حمایت رو از زن خواهد کرد و زن هم بطور طبیعی تمایل داره این وابستگی باشه.

اون دختر تا حالا داشته برای خودش زندگی میکرده.توقع نباید داشته باشیم قبل از شروع زندگی مشترک مثل ما فکر کنه .بدون وسواس داشتن روی افکارش وارد تعامل بشید خود بخود همه چی درست میشه.

کافیه مرد واقعا مرد باشه زن هم واقعا زن باشه.

مرد زن صفت و زن مرد صفت کارو خراب میکنه

ملاک های کلی رو فقط لحاظ کنید کافیه.مثلا عرفا خوانواده هاتون مثل هم باشن.اینطور نباشه یکی خیلی پولدار باشه یکی خیلی ضعیف.یا یطرف خیلی موئمن اون طرف کاملا بی دین.یطرف فرهنگ روستایی یطرف فرهنگ شهری.یا یکیتون بیسواد باشه اون یکی دکتر مهندس.این نوع معیارها اگه به هم بخوره کافیه.اگه دو نفر نتونن با هم کنار بیان کنار نمیان ربطی به ملاکها نداره و بالعکس.

که باز تاکید میکنم بیشتر مرد باید قوی و مردانگی داشته باشه.دختر بنده ی خدا به امید اینکه قراره یه زندکی سالمی داشته باشه جواب بله میده .قصد دعوا و برگشتن به خونه ی پدری که نداره اما معمولا میره میبینه این پسره هنوز مرد نشده.مثلا مادرش یا خواهرش در زندگیش دخالت میکنه و پسره نمیتونه کاری بکنه.یا میبینه خرج و مخارج عادیش هم تامین نمیشه.یا پسره از مرد بودن فقط دادو بیداد و قلدر بازی رو بلده و بلد نیست مثل یه مرد مهربون هم باشه..چون دختر انعطاف تغییر پذیریش بالاست اگه کلیات ماجرا مشکلی نداشته باشه خودش رو وفق میده.مگر اینکه شرایط قابل وفق دادن نباشه و شلوغش کنه.البته کلیات رو عرض کردم استثنا همه جا هست.که بحثش جداست