سلام
من شش ماه پیش در دوران عقد از شوهر(نامزدم) جدا شدم، قبل از جدایی ایشون نه سراغی از من میگرفت نه هیچ چی. چهار ماه قبل از جدایی به طور کامل ارتباطشون رو با من قطع کردند به طور کامل نه پیام نه تلفن و نه حضوری. مقصر هم من نبودم، اتفاقاتی افتاد که حالا بماند....بعد از جدایی ایشون یکدفعه تغییر رفتار داد، به من گفت ما دوست هم هستیم هر کاری داشتی بگو تا من انجام بدم!! قبل از طلاق به من گفت نمیخوام تو رو حتی یکبار ببینم!من با ایشون قطع ارتباط کامل کردم. حالا فقط برام جای سواله چرا انقدر بعد از جدایی بهم ریخته؟ ایشون که حسی به من نداشت. حتی من رو نگاه نمی کرد. چرا بعد از جدایی به من میگه عزیزم، جانم..واقعا مات و مبهوت موندم. شاید باور نکنید من میخواستم مهریه م رو ببخشم اما خودش نگذاشت.
-------------------------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال و از طریق کدپیگیری که دریافت میکنید پاسخ را مشاهده نمائید: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي را که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين نظراتشان جهت نمايش بعد از فعالیت مفید، ديگر منتظر تاييد مديرانجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: www.btid.org/fa/user/register
به نظرم کار درستی کردی
قطعا روی بچتون تاثیر میذاره و کسیکه واقع بین نیس اینطور رفتار احساسی خواهد گرفت
به نظر منم کلا فراموشش کن همونطور که اون کات کرد تو رو ..بخت دوم خیلی ها بهت راز بخت اولشون بوده پس نگران نباش
بسیار ممنونم از پاسختون، خودم هم فکر میکنم مورد اول که فرمودید عذاب وجدان گرفته باشه، اوایل نامزدی رابطه مون بد نبود ولی چون ایشون مریض شد(تشنج کرد) .رفتم مرکز اعصاب و روانی که مربوط به جانبازان عزیز اعصاب و روان هست تا مشورت بگیرم( پدرم جانباز جنگ بودند و فوت کردند). خدا شاهده فقط برای درمانش و اینکه روی بچه مون در آینده تاثیر نگذاره، بعد هم از روی سادگی تمام حرفهای مشاور رو بهش گفتم. ولی نامزدم گفت تو به من انگ دیوانگی زدی، دیگه نمی تونم با تو زندگی کنم، تو غلط کردی رفتی پیش مشاور، چون تحصیلات و خانواده ت از من بالاتره مغرور شدی و از این حرفها. هر چی بلد بود بار من کرد و چهار ماه من رو ترک کرد و من رو بلاتکلیف گذاشت تا اینکه مجبور شدم بهش پیشنهاد طلاق بدم. خیلی سریع قبول کرد و توافقی از هم جدا شدیم.
با سلام به شما کاربر محترم
گرچه ما دلیل یا دلایل جدایی و طلاق گرفتنتان را نمی‌دانیم تا براساس آن بتوانیم علت تغییر رفتار طرف مقابلتان را هم به درستی ارزیابی کنیم، ولی ممکن است که دلیل تغییر رفتار ایشان با شما، یکی از علل ذیل باشد:
- شاید به خاطر طلاق دادن شما، احساس عذاب وجدان و یک جورایی احساس دین نسبت به شما میکند و با دلسوزی و ... میخواهد نفرت و ناراحتی شما را نسبت به خودش کم کند.
- شاید از طلاق دادن شما پشیمان شده باشد و متوجه شده که بیخودی شما را از دست داده است و با این تغییر رفتاری میخواهد دل شما را بدست آورد تا شما به زندگی با او برگردید.
- ممکن است صرفا به دنبال برقراری رابطه از نوع دختر و پسری باشد.
البته ممکن است دلایل دیگری هم وجود داشته باشد، ولی عمده علل همین موارد مذکور می‌باشد. در اینجا نحوه برخورد شما دربرابر این تغییر رفتارها مهم است. توصیه میکنم از آنجایی که شما از ایشان طلاق گرفتید، دلیلی ندارد که ایشان رابطه صمیمی با شما داشته باشد. بنابراین دلتان را به این صمیمیت کلامی خوش نکنید و اگر واقعا ایشان از طلاق شما پشیمان است، باید به صورت رسمی عنوان کند، نه اینکه با این تغییر رفتاری، ذهن شما را سردرگم کند. در نتیجه سعی کنید رابطه‌ای با ایشان نداشته باشید، مگرآنکه ایشان واقعا از کرده خودش پشیمان شده باشد و بخواهد دوباره با شما زندگی کند، ولی این بار تا نسبت به او اطمینان پیدا نکردید، نباید به راحتی قبول کنید.
موفق باشید.