تلنگرانه

03:37 - 1393/04/24

سلام خواهران خوبم و برادران گرامیم.

گرچه زبانم کوچک است برای حرفهای بزرگ...............

اما دل، بهانه گرفته، میخواهد آنگونه باشد و بنویسد، که نیست...............

اینجا تلنگرانس *** تلنگرانه ***

بیاین با دله دوستامون بازی کنیم........

یه بازی قشنگ که توی این بازی همه برندن........

اما کی بازندس؟؟؟؟

دشمن، که ان شاالله آب خوش از گلوش پایین نره صلوات*  اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم cheeky

یه پیام میدیم دل هوایی میشه....اونوقت میگرده دنبال گمشدش....

اینجا محل پیامک های *تخصصی* تلنگرانست......

پیامک های ناب، که خرج دل میکنیم، راه حل های کوچک میدیم اما شگفت.......

 

تو دانشگاه یه پوستر کوچیک بود که همه جا میدیدیش، کم کسی بود اینو ببینه و دلش نلرزه.....

نوشته بود: شهدا را یاد کنیم با ذکر یک صلوات.

همین یه جمله بود فقط.

اما هر کی چشمش میفتاد شرم میکرد دختر بود موهاشو اروم میپوشوند پسر بود اروم سرشو مینداخت پایین.

*یا شهید حسن باقری*

اهل دلان، یه پیشنهاد، هر تلنگرانه ات رو مقدس کن با نام یک شهید....انتخابش با دلت.......

مادربزرگم همیشه میگن:

هر چه کنیم به خود کنیم/ گر همه نیک و بد کنیم/ کس نکند به جای ما/ ما خود به جای خود کنیم

پس جمع میشه برامون، ریز و درشت....چون خدامون یه ماشین حساب داره خیلی خیلی دیجیتاله cheeky

 

****عکس از انگشتر یک*شهید*بزرگواره که هر سال میره راهیان نور و به دوستاش سرمیزنه.

 

**یا صاحبم الزمانم دلت را بارها شکسته ام اینجا دلبرانه ی شماست، اقاجونم حلالم کن** (اللهم عجل الولیک الفرج)

التماس دعا.

 

 

 

http://btid.org/node/33244

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 3 =
*****
تصویر باران
نویسنده باران در

شیخ رجبعلی خیاط می گوید:
در نیمه شبی سرد و زمستانی در حالیکه برف بشدت میبارید و تمام کوچه ها و خیابانها را سفید پوش کرده بود از ابتدای کوچه دیدم که در انتهای کوچه کسی سربه دیوار گذاشته و روی سرش برف نشسته است!

با خود گفتم شاید معتادی یا دوره گردی است که سنگ کوب کرده! جلو رفتم دیدم او یک جوان است!

او را تکانی دادم بلافاصله نگاهم کرد و گفت: چه می کنی؟!
گفتم جوان مثل اینکه متوجه نیستی برف! برف!
روی سرت برف نشسته!
ظاهرا مدتهاست اینجایی!
مریض میشوی، خدای نکرده میمیری! اینجا چه میکنی؟!

جوان که گویی صدای منو نشنیده بود با سرش اشاره ای به روبه رو کرد،

دیدم او زل زده به پنجره خانه ای! فهمیدم عاشق شده! :(

نشستم و با تمام وجود گریستم!

جوان تعجب کرد و کنارم نشست و گفت: تو را چه می شود پیرمرد؟! آیا تو هم عاشق شده ای؟!

گفتم: قبل از اینکه تو را ببینم فکر می کردم عاشق هستم! عاشق (مهدی فاطمه) ولی اکنون که تو را دیدم که چگونه برای رسیدن به عشقت از خود بی خود شده ای، فهمیدم من عاشق نیستم و ادعایی بیش نبوده! مگر عاشق می تواند لحظه ای به یاد معبودش نباشد؟!  :(((

تصویر باران
نویسنده باران در

به بهانه ی یادی از آن مردِ خدا...
♥•٠·˙ 】
【 چند توصیه آیت الله بهجت (رحمه الله علیه):】

☂ برای دوری از ریا، لاحول و لا قوه الا بالله را زیاد بگویید.
☂ برای درمان عصبانیت، صلوات زیاد بفرستید.
☂ برای تمرکز فکر، لا اله الا الله زیاد بگویید.
☂ برای رفع اختلاف زوجین، صدقه متعدد به افراد متعدد بدهید.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

تصویر باران
نویسنده باران در

حسین ع بیش از آب به فهم و درک مردمان زمانش تشنه بود....

تصویر anoosh
نویسنده anoosh در

براي ما حتي تصور خيلي از كارهاي شهدا هم سخته... فكر كنيد رفتيد جبهه ... با گروه به زمين مين رسيديد و هيچ راهي جز گذشتن از اين زمين نداريد. بايد عده اي جونشون رو فدا كنند تا بقيه از از اين ناحيه عبور كنند. اگه پا پيش نذاري باعث شرمندگيه و اگر ايمانت قوي باشه بري، ديگه اين جا نقطه ي آخر زندگيه  دنياست. نميدوني بعدش واقعا بهشتي هستي يانه ،نمي دوني آيا رحمت عظيم خدا شامل حالت ميشه يا نه... جدا از اون دل شير مي خواد كه وقتي توي مسير يه عده بي دست و بي پا و تعدادي از دست و پاها و شايد سر هايي رو مي بيني كه خوني يا سوخته هستند و پاي حرفت بايستي... ميدوني معني لحظه هاي آخر زندگي يعنــي چــي؟ همه ي اون هايي كه اين مسير رو واقعا رفته بودن و از جونشون گذشتند ، اون لحظات آخر به چه چيزي فكر كردند ...؟! سوال سخت و دردناكيه ...

درود بي كران به مقدم شهدا

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم

تصویر باران
نویسنده باران در

درسته برادرم. ممنونم.

التماس دعا.

تصویر mazhararamesh

*زن کوچه نشین عروس شیطان است*

سال 63 بود همه بچه های گروه سرود مسجد و بسیج رو یکی یکی با موتورش میرسوند دم خونه،تو راه حرفهای قشنگ و نصایح با اخلاق میزد طوری که باز فردا مشتاق میشدیم ببینیمش، یه روز  که اومد برسونه، مامان اومد دم درب و گفت: آقا مرتضی تشکر میکنم بچه های من هر دو از مانی که با شما تومسجد آمد و رفت داشتن با ادب تر شدند خدا خیرتون بده و عاقبت بخیر بشید...

آقا مرتضی بعد صحبت مامان فرصت رو غنیمت شمرد و به مامان گفت: حاج خانم اگه اجازه بدید( این دیوار خونتون سفیدش برق میزنه ) بچه های فرهنگی بیان جمله ای ببنویسند و میزن کنن به اخلاق، ا منافقین زود پیش دستی نکردن فحش و ... بنویسند به نظام، مامان با کمال رضایت گفت،چشم

از اونجا که کوچه ما زنها بیشتر اوقات جهت گفتگو  زیاد بیرون مینشستند و محل عبور و مرور جوونهای نااهل هم بود این جمله رو انتخاب کرد و نوشت: زن کوچه نشین عروس شیطان است

بعد اون روز این جمله اخلاقی  موجب شد تا زنها دیگه زیاد تو کوچه نشینن

شهید مرتضی سپهری(فرمانده بسیج و عضو کمیته انقلاب اسلامی و از فرمانده هان لشگر روح الله ره)

تصویر باران
نویسنده باران در

ممنونم ابجی. به به عالی بود.

یا شهید مرتضی سپهری

التماس دعا.