سلام خسته نباشید حدود دوسالی هست که خواهر کوچک تراز خودم ازدواج کرده اول نامزذی شون مشکلی نداشتم اما بعد از عقد کردن از شوهر بدم امد به مرور زمان این تنفر بیشتر شد شوهر خواهرم کار بدی هم درحق من نکرده اما ازش بدم میاد پنج سال از خواهرم بزرگترم و کسی رو دوست دارم اما خانواده ام رضایت به ازدواج من نمیدهند انگار از کسی که من دوست دارم خوششان نمیاد گ این موضوع آزارم میده سه سالی هست که اقا پسرو دوست دارم اونم هی میاد خواستگاری اما خانواده ام مانع میشن این اواخر تنفرم از شوهر خواهرم به حدی زیاد شده که فقط کافیه حضورشو داخل خانه خودمان حس کنم دچار سردرد شدیدی میشم با وجدش نمیتونم کنار بیام حتی اگه ده روز خانه ما بمونه لب به غذا نمیزنم وجودش خیلی اذیتم میکنه تازگی ها بچه دار هم شدن تنفرم ازش بیشتر شده وحودش توی خانه مون خیلی برا من ازاردهنده شده حس میکنم با وجودشوهر خواهرم زندگی خانواده ما دچار دگرگون شده از زمانی وارد خانواده ماشده من که دختر بزرگ خانواده هستم برا خانواده ام بی اهمیت شدم اصلا توجهی به من نمیکنن نه پدرنه مادرم اما قبل از اینکه این اقا وارد خانواده ما شود همه چیز خوب بود
-------------------------------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: http://www.btid.org/fa/forums
سوالات خود را هم از طريق اين آدرس ارسال کنيد: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
تمامی کاربران میتوانند با عضویت در سایت نظرات و سوالاتی را که ارسال میکنند را به عنوان یک رزومه فعالیتی برای خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند. برای عضویت در سایت به آدرس مقابل مراجعه فرمائید: www.btid.org/fa/user/register
با سلام به شما کاربر محترم
علت مخالفت والدینتان نسبت به خواستگارتان را مطرح نکردید. آیا مخالفت آنها واقعاً بی دلیل است؟ بهتر است بدون هرگونه سوگیری علت مخالفت والدینتان را بررسی کنید و ببینید آیا دلائلی که مطرح میکنند منطقی و واقع بینانه است یا صرفا بهانه گیری است و دلیل منطقی برای مخالفتشان بیان نمیکنند؟
در هرصورت، اگر دلائلشان منطقی است، پس تسليم حق شويد و از اصرار بر تصميم غلط خود دست بكشيد، امّا اگر مخالفت آنها را بى مورد میدانید، هرگز به دو گروه مخالف و موافق تقسيم نشويد و در برابر هم جبهه تشكيل ندهيد، بلكه درصدد جلب رضايت آنها برآييد.
شما بايد با تكيه بر دو عنصر محبت و انديشه، والدين خود را نيز به جبهه موافقان با اين ازدواج دعوت كنيد.
براى تحصيل رضايت والدين از راهكارها ذیل مىتوانيد بهره گيريد:
1. صحبت همراه با احترام و محبت با والدين بدون اصرار و سماجت
2. استفاده از همكارى و ميانجىگرى خيرانديشان و خويشاوندان نزديك و صاحب نفوذ بر روى آنان
3. اصرار و سماجت، آميخته به محبت و فرمانبرى و دعا به درگاه حضرت حق باشد.
موفق باشید.
با عرض سلام به شما کاربر محترم؛
علت اصلی تنفر شما از خواهر شوهرتان؛ بی توجهی خانواده شما بعد از ازدواج خواهر به شما بوده است. خودتان بیان کردید که « از زمانی وارد خانواده ما شده برای خانواده ام بی اهمیت شدم اصلا توجهی به من نمیکنند نه پدر نه مادرم» چرا با اینکه خودتان گفتید که « شوهر خواهرتان کار بدی در حقتان نکرده اما از او بدتان می آید» پس مشکلی با شخصیت او ندارید بلکه مشکل عمده این است که با ازدواج او با خواهرتان احساس می کنید که والدینتان به شما بی توجهی می کنند. به راستی آیا مشکل از خود شوهر خواهرتان می باشد یا از خانواده شما؟ با اینکه شما از خود ایشان کار بدی ندیده اید.
در ابتدا باید حس تنفر و احساسات منفی نسبت به او را دور بریزید و سعی کنید دیدگاهی مثبتی درباره شوهر خواهرتان را در خودتان پرورش دهید. شما میتوانید تلاش کنید تنفر را از زندگیتان حذف کنید. و یاد بگیرید که به مردم به چشم مایهی آزار و تهدید نگاه نکنید، یاد بگیرید آدمهای خوب را در اطرافتان بپذیرید تا ببینید اگر خودتان بگذارید چقدر میتوانند کیفیت زندگی شما را بهبود دهند. اصلا شما به نتیجه چنین کینه ورزی و تنفر فکر کردید؟ باید بداند که هر چه این صفت رذیله در قلب شما استمرار پیدا کند شما در غم و اندوه بسر می برید و در دنیا و آخرت آزار و عذاب می کشد. و به دلیل عدم ابراز حالت خود دچار بیماریهای مختلف روانی و روحی میگردید. همچنین زمانی كه افكار نفرت در مورد خواهر شوهرتان به ذهن شما هجوم آورد، سریعاً ذهن خود را به سوی موضوعات دیگر معطوف كنید و مشغول به كار دیگری مانند مطالعه شوید.
در مورد بی توجهی خانواده باید به این لینک مراجعه کنید:
http://www.moshavereh.porsemani.ir/content/%DA%A9%D9%85%D8%A8%D9%88%D8%A...