توی این سن با کلی هدف حس میکنم بی هدفم...

11:32 - 1399/12/17

سلام.

من ترم دوم رشته فلسفه دانشگاه چمرانم.

خانوادم اول با ادامه تحصیلم به شدت مخالف بودن، اما چند ماه مونده به کنکور، راضیشون کردم. طوری بزرگ شدم که به من یاد دادن توی این کشور اگه کار دولتی نداشته باشی، نمیتونی دووم بیاری. برای همین بخاطر خانوادم تلاش کردم دانشگاه فرهنگیان قبول بشم ولی متاسفانه برای مصاحبه دعوت نشدم. خواستم دوباره کنکور بدم ولی ادمای با تجربه اطرافم، از جمله معلم ها، گفتن برای همین رشته و دانشگاه ثبت نام کنم و انصراف ندم. منم رفتم. اما الان نمیدونم چمه. حس میکنم کلافم و هیچ چیز اونجور که فکر میکردم نشده، بااینکه از اول عاشق این دانشگاه بودم. من دوست دارم افکار بقیه رو درمان کنم، یه کاری مثل روانشناس. کار روانشناسی رو دوست دارم ولی دروس فلسفه رو دوست دارم یاد بگیرم، بحث هاش رو هم دوست دارم، اینکه شب امتحان بشینم دروسش رو بخونم. وضعیت مالیم هم طوری نیست که بتونم یه دانشگاه دیگه برم، یعنی مثلا پیام نور؛ خوشحال میشم اگه تجربه دارین بگید با این اوضاع بهترین کار چیه؟ 

------------------------------------

کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/159617

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
13 + 0 =
*****
تصویر 7292Mahdi
نویسنده 7292Mahdi در

سلام.

دیدید بعضیا خودشون به هر دری میزنن تا یه کار مشخصی رو موفق بشن یا رشته ی خاصی قبول بشن.فکر میکنید چی بهشون انگیزه میده  .طرف عاشق سخت افزاره  از نوجوانی همین بوده.اسم مارکهای مختلف قطعات کامپیوتر رو میدونه تفاوتهاشون رو میدونه انواع سیستمها رو برای  کاربرهای خاص پیشنهاد میتونه بده .این ادم عاشق رشته ی کامپیوتره.چون شناخت داره و میدونه دقیقا چی میخواد.منی که اصلا اطلاعات ندارم چرا باید علاقه داشته باشم.اصلا فرق رم با هارد رو نمیدونم برامم مهم نیست معلومه که هیجان قبول شدن تو اون رشته رو ندارم

خب شما هدفتون و علاقه تون با اون رشته ای که اسم بردید حاصل نمیشه .روانشناسی خودش یک شاخه ی بیمار در دانشگاهها محسوب میشه.نمیگم همه ش اشتباهه ولی خیلی خطا داره خصوصا اینکه مبانی فکریش کلا غلطه.تصور کنید کسی که روانشناسی میخونه در دروسشون به ماوراالطبیعه باور ندارن.مثلا به روح اعتقاد ندارن.به جن اعتقاد ندارن حتی به قیامت هم اعتقادی ندارن به هیچ چیز متافیزیکی اعتقاد ندارن خدا رو هم مثل خدای ما قبول نمیکنند .میگن مهم نیست هر کی به هر چی دوست داره بگه خدا کاری نداشته باشید.خب این رشته امکان نداره بتونه دردی از دردای جامعه رو درمان بکنه که بیشتر اسیب هم میزنه.شما با این رشته چطوری میخوایید افکار مردم رو اصلاح کنید.تازه افکار مردم با روانکاری اصلاح نمیشه که...

میخوام عرض کنم شما چون اطلاعات اولیه برای علاقه مند شدن و داشتن انگیزه ی لازم رو ندارید و اینی هم که دارید به اشتباه تصور کردید طبیعیه که انگیزه ی کافی برای این کار نخواهید داشت.

توصیه ی من اینه تا زمان کنکور بریر تحقیقی بکنید ببینید دقیقا چه رشته هایی در دانشگاه مورد نظر وجود داره و از هر کدومش که فکر میکنید شما رو به هدفتون میرسونه کمی اطلاعات جمع کنید.از اینترنت از دانشجوهاش.از کتابهای هر رشته که اول بدونید دنبال چی هستید .مثلا همین روانشناسی .تا حالا کتابهای دانشگاهیشون رو خوندید.خیلی متفاوته با چیزی که تصور میکنید.چه بسا خوب شد که قبول نشدید چون میرفتید میدید ای  دل غافل چی میخواستیم چی شد.که مشکل بیشتر میشد .فرصت دارید تحقیق کنید هر کدوم جذبتون کرد راجعش بیشتر تحقیق کنید که انگیزه پیدا کنید

موفق باشید 

تصویر مسیح
نویسنده مسیح در

 رشتت خوبه دانشگاتم خوبه علاقه هم که داری. شاید مجبور شی خارج از رشتت کار کنی نه نیار موقعیت شغلی کمه و شغل ازاد هم  جایگاه خودش رو داره و بد نیست اوضاعش . در مورد علاقت به  روانشناسی، خیلی خوبه و  رشته الانتم توش کارایی داره ولی علم روانشناسی درمان افکار بقیه نیست. اگه خود بیمار بخاد یا لازم باشه با اجازه خودش افکار رو بهبود میبخشیم تا سالم زندگی کنه  بیمارم اگه خودش نخاد یا همکاری نکنه یا لازم نباشه حق اصلاح افکارش رو نداریم و نمی تونیمم.چه برسه به افکار بقیه. ادرس غلط بهتون ندن .والا برای روانشناس خوب شدن اولا باید  مهربان باشی وبه پهنای وجودت انسانها رو دوست داشته باشیحتی خطا کار ترینشونو  و اون ها رو به اساس قضاوت ذهنت دسته بندی نکنی  دوما قوی باشی قهر قهر رو ناز نازی نباشی سوما کاریزماتیک. باسر زبون.مستقل نترس  علاقمند به پیشرفت و مطالعه و تجربه باشی.و خیلی چیزای دیگه 

در کنارش فلسفه بدونی. جامعه شناسی و مردم شناسی بخونی.  تمام اید ئو لوژیها و ادیان رو بشناسی، کمی فیزیولوژی و بایولوژی بدونی. از اقتصاد و سیاست و حقوقم‌ سر در بیاری کمی هم سکس تراپی بلد باشی. چون هر مراجعی مجموعه ای از مشکلاتی رو داره که ریشه در این موارد داره. و در اخر بدونی ما امدیم دنیایه مردم رو بسازیم با اخرتشون کاری نداریم علم ما علم دنیاییه و منابع ما کتابهایه که سک لاره و تا لب گور جواب میده اگه ادم بسته و نامهربونی هستی موفق نمیشی. باید یاد  بگیر ی قضاوت نصیحت نکنی چون مراجع شما از تفکرات و ادیان و ایدئولوژی های مختلفن و مطب شما جایگاه کمک برای بهداشت روانی فرده نه نقدو تفتیش ارا.  باید متناسب با ایدئولوژی بیمار جواب بدی نه  مکتب خودت.  و هر مراجعی که ناکام از در بره بیرون یه پوان منفی برای شماست . و بدونی اگه روانشناسی کودک میخونی راجبه سکس تراپی نظر نده اگه مشاوره خانواده میخونی راجبه کودک نظر نده و بالینی میخونی  .. تو یه مسیر مشخص بمون کلا از این شاخه به اون شاخه نپر . اگه ادمش هستی خیلی خوبه که وقت بزاری بعد پایان لیسانس فلسفت از اول روانشناسی بخونی و بری بالا و بدونی عمرت تلف نشده روانشناسی که فلسفه بلده خیلی فرق داره با کسی که بلد نیست یا وایسی تو ارشد رشتت رو عوض کنی دولتیم بخون فکر بقیه دانشگاه ها نباش. تو روانشناسی باید حرف نوو کارامد بلد باشی تا بتونی ازش پولم دراری در کل رشته سختیه بی گدار به اب نزن . مسیح