تو فقط لیلی باش

11:02 - 1395/01/26

بسم الله و بذکر بقیه الله

تو وب گردی هایی که داشتم خیلی اتفاقی با وبلاگی آشنا شدم که خوندنش برای هم جنس های خودم خالی از لطف نیست..آنچه در زیر می آید متنی از این وبلاگ هست که انقلابی در من بوجود آورد خالی از لطف ندیدم که این متن رو در اینجا به اشتراک بگذارم شاید بتونه ما رو در یافتن مسیر کمک بکنه.

آشنایی با خانمِ "میم" یکی  از برکات اردوی جنوب امسال بود. او و همسر روحانی اش راوی کاروان بودند. خانم میم مثل کوه بود.  از آن دست آدم هایی که تکلیفشان همه جوره با زندگی و خودشان مشخص است و قلبشان سرشار از یقین. سستی درشان راه ندارد و محکم قدم برمی دارند. سبک زندگی جالب و زندگی جهادگونه اش، حرفها و نظرات و برداشتهایش برایم جذاب بودند. انگار الگوی گم شده ای را که مدتها در جامعه ی زنان مسلمان به دنبالش می گشتم و پیدایش نمی کردم! بالاخره یافته بودم. گرچه او خیلی زود خودش را از میان برداشت و ما را به الگوی برتر یعنی حضرت زهرا سلام الله علیه ارجاع داد. بعد از این آشنایی فهمیدم چقدر دور بوده ام از زن مسلمانِ واقعی...

قبل ترها وقتی روایات و احادیث را با زندگیِ خودم و سایر زنان مسلمان جامعه مقایسه می کردم  حس می کردم تناقضهایی وجود دارد. می خواندم که مثلا حضرت زهرا(س) با آن همه عظمت و علم زیاد از خانه بیرون نمی رفته اند و بیشتر وقتشان را صرف انجام کارهای خانه و تربیت بچه ها می کرده اند. یا پیامبر(ص) "بزرگترین جهاد زن را همسرداری" می دانسته اند و کلی حدیث و روایت دیگر که در این باب بحث می کنند. اما فی الواقع نماد یک زن موفق؛ حتا یک زن موفق بسیار مذهبی در جامعه ما همواره زنی بوده و هست که به لحاظ اجتماعی فعال باشد. تاثیرگذار باشد. استاد دانشگاه باشد. کلی شاگرد داشته باشد. مدیر یک موسسه یا نهاد مذهبی و علمی باشد. آداب معاشرت، به معنای امروزی ، سرش بشود. حتی خیلی از مذهبی های موجه معتقدند جامعه نباید حس کند محجبه ها بد خلق و بدلباس اند. این طرز فکر فی ذاته غلط نیست اما قائل به مرز مشخصی هم نیست! جامعه که خاص نسوان نیست! آیا در یک جامعه ی مختلط خوش پوشی و خوش خلقی نباید تعریف و چهارچوب مشخصی داشته باشد؟ 
 
من در خودم اینها را نمی دیدم.  بخشی از آن به روحیاتم برمی گشت و بخشی هم به علایقم. مثلا من همیشه طالب آرامش بودم و در کارورزی های مربوط به زشته ام که نمونه ی کوچکی از فعالیت اجتماعی بود، یا خیلی از فعالیتهای اجتماعیِ دیگر این آرامش را پیدا نمی کردم. اما حاضر بودم به خاطر آنچه موفقیت و رستگاری می پنداشتم با ذات و روحیات و علایقم بجنگم و در جامعه فعال باشم. یعنی در واقع و به خیال خودم به خاطر خدا! در هر حال برای خودم  آینده ای نزدیک به خانم های مذهبی فعال، تاثیرگذار و اجتماعی متصور بودم. باور کرده بودم که بعد از گذشت 1400سال، انجامِ  مو به موی سفارشات ائمه ممکن نیست. البته الان هم می دانم فقط در یک صورت ممکن است: زندگی ِ جهادی...

من با زندگی جهادی خانوم میم آشنا شدم و واقعا احساس آرامش کردم. همیشه فکر می کردم نقش زنها در تشکیل حکومت اسلامی باید پررنگ تر باشد. اما حالا می فهمیدم نقش زنها کمرنگ نیست. این زن ها هستند که در فهم نقش خود دچار خطا شده اند و  در پی  ایفای نقش های مردانه شکست و ازخودبیگانگی را بر خود تحمیل کرده اند. 
البته این شکست ها و ناکامی های بازیگران روی صحنه از آنجایی نشات می گیرد که جامعه به کارگردانی، نویسندگی و باقی کارهای پشت صحنه بها نداده است. به همین خاطر همه فقط می خواهند بازیگر باشند و روی صحنه؛ اما حتی اگر جامعه به اهمیت و نقش بزرگِ زنِ خانه دار در تحکیم جامعه ی اسلامی توجهی نکند و بر آن وقعی ننهد؛ زن ها نباید گولِ جو حاکم بر جامعه بخورند.

البته زندگی خانم میم  کمی بیش از حد تصور ماها جهادی ست! نمی توانم از همه ابعاد آن پرده بردارم چون مسلما عده ای ظرفیت شنیدنش را ندارند و گیج می شوند! فقط همین را بگویم که خانوم میم لیسانسه، متخصص طب سنتی و معلم است. زیاد اهل بیرون رفتن از خانه نیست. معلم و دکتر بچه هایش است و خانه اش را مینیمم جامعه می داند. در این جامعه کوچک به معنای واقعی کلمه جهاد می کند. همسرش را از ورود به مشاغل دولتی منع کرده، مبادا وظیفه ی اصلی اش(تبلیغ) را فراموش کند. خانم میم معتقد است خداوند نه تنها رزق و روزی فرزند، که تربیتش را هم تامین و تضمین می کند و این درست نیست از ترس درست تربیت نشدن، فرزندان بیشتری به دنیا نیاورد و ... . 

برگرفته از وبلاگ « چراغ راه »

انجمن‌ها: 
http://btid.org/node/89841

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
10 + 0 =
*****
تصویر یاسمین زهرا

تصحیح میکنم مطلب بالا برگرفته از وبلاگ «چراغ» می باشد

تصویر sagheh
نویسنده sagheh در

به به چه خانمی...
ما هم فک میکردیم باید زن اینجوری باشه اما آیا اینجور دختر در جامعه کنونی اندازه یک ارزن ارزش دارد....

با تعداد بسیار بالای بچه موافق نیستم ولی سه تا خوبه ...

و خودمم دوست دارم مادری کنم و همسری....

بنظر من تأثیری که به استقبال رفتن با یه لب خندون برای یه آدم خسته و کفته گشنه داره هزاران میلیارد ارزش داره....
اما متأسفانه جامعه و مردان ما چنین زنی رو با داشتن کار و درآمد و همان خوش پوشی و اجتماعی بودن هایی که گفتی میخواهد.من که نمیتونم همه رو با هم انجام بدم....

دلم میخواهد یک دل سیر محبت کنم....

انقدر نشسته ام و حساب و کتاب کرده ام که چرا اینجای زندگیم اینجور شد چرا آنجور شد...دیگر نمیدانم چه باید بکنم...

تصویر یاسمین زهرا

سلام ساقه جان
راستش منم مدتها پیش همچین دیدگاهی داشتم که فکر میکردم آیا زن باید بشه انچه که مورد پسند جامعه است یا نه وظیفه ای فرای این تعریف جامعه داره؟
با گروهی وبلاگ نویس که توی نت هم رو پیدا کرده بودند آشنا شدم زنان خانه دار تحصیل کرده ای که نه در هیاهوی شعارهای فمینیستی گیر افتاده بودند و نه در رخوت و سستی که بله ما خونه داریم و باید سرمون گرمه همین ظرف و ظروف و خاله زنک بازی باشه..اغلبشون نویسنده کتاب شدند و مهمترین وظیفه خودشونو حفظ حریم خونه میدونند
آدمای جالبی ان و نگاه من رو دارن تغییر میدن البته من خودمم هیچگاه بدنبال این نبودم که بیرون از خونه رو به درون خونه ترجیح بدم و اتفاقا همیشه هم گفتم زن ملکه خونس ولی واقعیتش اینه که تا بحال اینقدر عمیق نشده بودم.

«بعد از گذشت حدود یک ماه، یعنی همین چندین روز پیش اتفاق خوب دیگری افتاد! با وبلاگی آشنا شدم به نام "تو فقط لیلی باش" که به اعتقاد من خواندن پستهایش به اندازه خواندن ده ها کتاب خوب برای هر زنی ارزش دارد! مطالبش کاربردی و برگرفته از آیات و احادیث، و نثر و بیانش روان و همه قشر خوان است. روایت جهاد زنی که بعد از 14سال زندگی به سبک فمنیست های مسلمان، به قول خودش شفا گرفته و سبک زندگی اش را عوض کرده است. 
نوشته های او اعم از تصمیماتش، نگاه و عقاید و اهدافش، برنامه روزانه اش، نکات همسرداری و خانه داری اش، برداشتش از احادیث و به کل سبک زندگی اش پر از درس ها و نکته های کوچک و بزرگ است(صد البته به حسب قاعده ی ممکن الخطا بودن انسان، نمی توان مهر تایید برهمه مطالبش زد). آمار بازدیدِ تو فقط لیلی باش خیلی بالاست و خوانندگان و بالطبع تاثیرگذاری زیادی دارد.(از این بابت واقعا به حال خودش و وبلاگش حسرت می خورم). »
فرصت داشتی سری به این  وبلاگ و وبلاگیک روح در سه بدن و خوشبختی های یک زوج شیعه بزن...